پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 
پيک هفته
 
 

 

 
 

 

 

 

 
 
 
 
 


جنايتكاری بنام
سرپاس"مختاری"
"ويلن" را همانقدر ماهرانه می‌نواخت
كه قربانيانش را استادانه می‌كشت!
حميد كريم خانی

   
 

برای همه آن هايی كه به نحوی با موسيقی اين سرزمين ارتباط دارند شناختی حداقل نسبت به تاريخ آن لازم است . اما تاريخ موسيقی صرفاٌ سير تغيير و تحولاتی نيست كه از نظر كيفی در آن صورت می‌گيرد. بخشی از اين تاريخ كه چندان هم كم اهميت نيست مربوط به حكايت موسيقيدان هاست . اهميت اين موضوع وقتی آشكارتر می‌شود كه از نقش كليدی، كه گاه اين هنرمندان در تحول كيفی موسيقی پيدا می‌كنند آگاهی يابيم. متاسفانه دراين زمينه منابع زيادی در دسترسمان نيست . كتاب‌های معدود موجود يا ناقص هستند و يا سهوا از توضيح و تفسير كامل بعضی از حكايت‌ها صرف نظر كرده اند. شاهد اين مدعا وجود هنرمندی است كه تقريبا در تمام منابع موسيقی از او به عنوان يكی از برجسته ترين نوازندگان و آهنگ سازان دوره خودش ياد شده است، اما همه اين منابع به شدت اصرار دارند از صحبت پيرامون زندگی اجتماعی و بعضا خصوصی اين هنرمند پرهيز كنند.  ركن الدين مختاری از اين جمله است.

ركن الدين مختاری در سال 1270 شمسی در تهران متولد شد . پدرش كريم در دربار قاجار ملقب به مختار السلطنه بود و در خانه بزرگی موسوم به پارك مختار السلطنه در خيابان ارامنه تهران سكنی داشت. ركن الدين برای گذراندن تحصيل به مدرسه تربيت سپرده شد و در اين مدرسه با عبدا... دوامی كه بعدها جزو بهترين خوانندگان و رديف دانان موسيقی ايرانی شد همكلاس بود.

به درستی نمی دانيم چه عواملی سبب گرايش او به موسيقی شد. او در فاصله‌ای نه چندان طولانی نامش به عنوان نخبه ترين آهنگساز و كارآمد ترين نوازنده ويولن زبانزد محافل موسيقی می‌شود. مانند اغلب موسيقی دان‌های آن دوره با قواعد علمی اين هنر آشنايی كافی نداشت و حتی نت موسيقی را هم نمی دانست اما آثارش از چنان استحكام و زيبايی برخوردار است كه تا همين امروز جزو بهترين قطعات موسيقی ايران محسوب می‌شوند

زنده ياد روح ا ... خالقی در كتاب سرگذشت موسيقی ايران در بخش ويولن همسايه آشنايی خود را با او اينگونه شرح می‌دهد:

شب‌های تابستان در آجر فرش جلوی اتاق پنج دری روی قاليچه‌ای كه با كتانی آبی رنگ فرش شده بود می‌نشستيم . يك فانوس قشنگ هم در كنارحوض مستطيل كه نمای آن از سنگ بود قرار داشت و نيمی از حياط را روشن می‌كرد و عطر گل‌های درهم اطلسی و شاه پسند مشام جان را تازه می‌كرد. پيرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ما بود كه قصه می‌گفت بعد از شام روی تخت بزرگی كه چندين تختخواب رويش جا می‌گرفت دراز می‌كشيديم و پيرزن قصه را آغاز می‌كرد . گاهی كلام خود را می‌بريد و می‌گفت : بچه‌ها گوش كنيد صدای ويولن بلند شد . ما هم طوری به اين صدا مانوس بوديم كه سكوت می‌كرديم و گوش می‌داديم و با نغمه ساز به خواب می‌رفتيم . نوازنده ويولن يك صاحب منصب نظميه بود كه پشت منزل مادر ما در پارك پدرش منزل داشت . من آن موقع هنوز شكل ويولن را نديده بودم ولی مادرم برايم گفته بود كه ويلون سازی است شبيه كمانچه كه به عوض اينكه روی زانو يا زمين بگذارند زير چانه می‌نهند و با كمانی كه آن را آرشه می‌نامند نواخته می‌شود. چون در كودكی مكرر با آواز ويولن به خواب رفته بودم هميشه آرزو می‌كردم كه من هم بتوانم روزی اين ساز را بزنم . به مادرم گفتم چه می‌شود اگر اجازه دهی نزد همين همسايه نواختن ويولن را فرا گيرم . تبسمی كرد و گفت : حالا خيلی زود است . از اين گذشته آقای همسايه كه معلم ساز نيست . شنيدن صدای ويولنش هم برای هر كس ميسر نمی باشد . از حسن تصادف است كه ما در جوار او هستيم و آهنگ سازش را گاهی می‌شنويم . دراين خصوص بهتر است با كسی صحبت نكنی زيرا وضع اداری او اين اجازه را نمی دهد كه به نام ساز زن كه در اذهان مردم شغل آبرومندی نيست شهرت پيدا كند . ممكن است بفهمد و تابستانها درهای اتاقش را ببندد كه مثل ايام زمستان صدای سازش به گوش ما نرسد . اين خاطره در ذهن من ماند تا بعد از اينكه به تحصيل موسيقی پرداختم متوجه شدم كه همسايه قديمی ما يكی از هنرمندان عهد خود بوده است. "

           

          از نو آوری‌های مهمی كه آن دوران در زمينه موسيقی ايرانی صورت گرفت ساخته شدن پيش درآمد و در واقع اضافه شدن اين فرم به موسيقی ماست . اما به درستی معلوم نيست كه اين ابداع توسط درويش خان صورت گرفته يا مختاری درساختنش همت گماشته . خالقی می‌نويسد :

          آنچه مسلم  است مبتكر پيش در آمد به سبك امروز درويش خان است . اما عزيز شعبانی دركتاب خود موسوم ... به سبك امروزی از ركن الدين خان است كه بعداٌ  درويش خان آن را توسعه داد ولی خالقی همانجا داستانی را نقل می‌كند كه ابتكار ساختن پيش در آمد بيشتر متوجه مختاری می‌شود

اما مهم تر از داستان پيش در آمد سبك و سياقی است كه اين دو هنرمند در آثار خود به كار ميگيرند و حتی قطعاتی كه بعدها نوازندگانی مثل: علی اكبر شهنازی – رضا محجوبی- مرتضی نی داود – ابراهيم آژنگ و ... تا به امروز ساخته اند تاثيری غير قابل انكار از روش اين دو دارند.

          تسلط مختاری بر رديف و دستگاه و گوشه‌های موسيقی ا يرانی كاملا مشهود است . به كارگيری تنوع ريتم گاه در آثارش چنان ا ست كه پيش از او سابقه نداشته است . مانند پيش در آمد ماهور كه برای اولين بار در وزن‌های مختلف می‌سازد و شايد به همين دليل است كه صفوت او در احساس ضرب بی‌همتا می‌داند .

          در ميان آثار مختاری تصانيفی هم به چشم می‌خورد كه اشعار بيشتر آن‌ها در ملك الشعرای بهار سروده است . مختاری در سال 1352 به درود حيات گفت و نتوانست به وعده‌ای كه چند ماه پيش به او داده بود عمل كند . قرار بود آنچه را كه از موسيقی می‌داند بر روی نوار ضبط و به رايگان در اختيار سازمان راديو و تلويزيون آن زمان قرار دهد.

          اما آنچه كه گفتيم فقط بخشی از زندگی هنرمند است كه اين جا و آن جا در اسناد كتبی موسيقی به آن ا شاره شده است . در بخش ديگر او به نام سرپاس مختاری می‌شناسيم .همان شخصيت ويران گر و نامعقولی كه اهل موسيقی رغبت زيادی به سخن گفتن پيرامون آن ندارند . خالقی می‌نويسد:

         

          مختاری علاوه بر اينكه هنرمندی تواناست و وجودش در عرصه موسيقی وزنه‌ای حساس تلقی می‌شود او را با عنوان رئيس شهربانی رضا شاه در دوره‌ای از بحرانی ترين روزهای اين ديار می‌شناسيم .

          سرپاس مختاری در تهران دوستان بسياری داشت كه هر از چند گاه سازش را برای آنها به صدا در می‌آورد كه از آن جمله می‌توان امير شوكت الملك علم را نام برد .

 

          مختاری با هنرمندان عصر خود ارتباطی مانوس دارد و در مواردی به ياری آنان نيز ميشتابد . مثلا وقتی قمرالملوك وزيری از نداشتن خانه رنج می‌برد وی يكی  از اتاق‌های خانه- اش را در اختيار قمر می‌گذارد.

          استاد علی اصغر بهاری از ميان خاطراتش نقل می‌كند كه چند سالی به واسطه كمك مختاری خدمت سربازی اش را به تعويق انداخته است و همه اين‌ها در حالی است كه مختاری به عنوان افسری منظم و آهنين در نظميه رضا شاه مشغول انجام وظيفه است . بعضی‌ها اعتقاد دارند كه شايد بدون وجود او رضا خان نمی توانست به آن درجه از قدرت برسد.

          سرپاس مختاری در فاصله بين سال‌های 1313 تا 1320 رئيس شهربانی بود و اين در حالی است كه پيش از او روسايی چند از كار كنار گذاشته شده اند .

          بزرگ علوی كه چهار سال در زندان مختاری بازداشت بوده است وی را چنين معرفی می‌كند:

          ما دلائلی در دست داشتيم كه در بعضی موارد رئيس شهربانی از اوامر شاه نيز اطاعت نمی كرد . در محاكم نظامی اگرمتهمی محكوم شده بود و حكم او به امضاء شاه هم رسيده بود به محض ا ينكه رئيس شهربانی با آن مخالفت می‌كرد محكمه تجديد می‌شد و متهم به مجازات شديد تری می‌رسيد . ظاهرا روسای ارتش از شخص رئيس شهربانی حساب نمی بردند و حكمی كه به نظر آن‌ها مطابق ميل شاه بود صادر می‌كردند و چون رئيس شهربانی از عهده اين صاحب منصبان ارشد ارتش بر نمی آمد مستقيماٌ پيش شاه اقدام می‌كرد و حكم آن‌ها را لغو می‌نمود. در هر صورت مكرر اتفاق افتاده است كه رئيس شهربانی با احكامی كه از طرف محاكم نظامی صادر شده بود مخالفت كرده و خشونت بيشتری به خرج می‌داد . همين برای بعضی دليل شده بود كه رئيس شهربانی به درجات از شاه خشن تر و ظالم تر است و البته در خارج نيز عده ا ی به نفع شاه از آن استفاده می‌كردند و مقصر را رئيس شهربانی قلمداد می‌كردند .

          سرپاس مختاری با تمام قوا در برابر نيروهايی كه مقابل شاه ايستاده بودند قرار گرفته و حاضر به كوچكترين انعطافی نبود و همين موضوع دستان هنرمند او را آلوده خون كسانی كرد كه بسياری از آنها برای پيشرفت ايران مبارزه می‌كردند . او در تمام موارد نزديك ترين ياور شاه بود . چه آنجا كه شاه می‌خواست نوار افتتاح فلان تونل را قيچی كند چه آنجا كه شاه با اطلاع از ورود قوای متفقين دچار اضطراب و پريشانی شده بود و چه آن وقت كه در هشتم شهريور 1320 مجبور به اعلام حكومت نظامی شد و افراد خانواده ا ش را در معيت صادق ترين و معتمد ترين كس خود يعنی مختاری به اصفهان فرستاد و خود در پناه مسلسل‌ها به ا نتظار حوادث نشست.

          اما ديری نپاييد كه حكومت شاه از هم پاشيد و مردم مختاری هنرمند را به پای ميز محاكمه كشيدند .

          روز سوم مرداد ماه 1321 محاكمه ركن الدين مختاری و دستياران تبهكارش كه به صورت محاكمه رژيم دست بند قپانی عصر مشعشع در آمده بود زير سايه مسلسل‌ها و مراقبت دو گروهان نظامی و يك صد نفر پاسبان مسلح در دادگستری شروع شد .

           

-                                 ملت ايران مختاری را محكوم به اعدام كرده ا ست.

-                                 قضات محكمه حكمی صادر كنيد كه تاريخ ايران شما را محكوم نكند.

گذشته از صدها نفر كه بی‌نام و نشان درزندان‌ها تبعيد گاه‌ها و شكنجه گاه‌ها كشته شده و يا به سكته‌های فرمايشی گرفتار آمده بودند و جناياتی كه هرگز تعقيب و افشای آن‌ها مقدر نگرديد نظير ترور ميرزاده عشقی كه قاتل وی به قولی به وسيله مامورين شهربانی دستگير و بعدا ناپديد شده و يا مرگ حاج آقا اسماعيل عراقی نماينده يازدهم مجلس شورا كه با خوردن چای يا شربت در دفتر سرپاس مختاری شبانه دچار تشنج و رعشه گرديده و فوت نمود و يا قتل ارباب كيخسرو شاهرخ كه به وسيله عباس مسعودی و به اصرار وی به جشن عروسی نكويی نام برده شد و در آنجا تحويل مامورين خفيه شهربانی گرديد تا او را به كرج برده خفه نمايند.

          ادعا نامه دادستان ديوان كيفر به استناد و اقارير موجود در پرونده حاكی از جناياتی بود كه به دستور مختاری رئيس شهربانی و به دست عمالش انجام يافته بود كه اينك به پاره‌ای از آنها اشاره می‌كنيم :

1-                             سيد حسن مدرس نماينده پنج دوره مجلس شورای اسلامی (از دوره دوم تا ششم) را به خواف تبعيد كرده بودند و چون اداره شهربانی از دادن خرجی به او امتناع می‌كرد وی در نهايت سختی به سر می‌برد بنا به اقرار پاسيار منصور وقار طبق دستور كتبی مختاری ياور جهانسوزی وی به قتل رسيد . مدرس را حين خواندن نماز با عمامه خودش خفه كردند و بعد از كشتن وی محافظينش گزارش ذيل را  تقديم داشتند:

تنگی نفس سينه مبتلا بوده و تا يك ساعت قبل حيات داشته كه بعداٌ فوت نموده است . امضاء

2- نصرت الدوله فيروز(فرمانفرمائيان) در تبعيد سمنان و تحت مراقبت رسدبان سيف ا .. فولادی بود بنا به دستور مختاری رئيس كل شهربانی سه نفر ذيل: عقيلی پور فرشچی و عباس بختيار معروف به شش انگشتی جهت قتل وی به سمنان اعزام می‌گردند . در سمنان هر سه نفر وارد اتاق شده ابتدا گيلاس پر از سمی را به او می‌دهند تا بخورد. همين كه نصرت الدوله با كمال بی‌اعتنايی دست خود را برای گرفتن گيلاس سم دراز می‌كند عباس بختياری كه در پشت سر نصرت الدوله ايستاده بود غفلتا او را بغل كرده و بر زمين می‌زند و گلوی او را گرفته شروع به فشار دادن می‌كند  فولادی هم فورا بر روی سينه وی نشسته دست‌های او را محكم می‌گيرد . فرشچی هم در نگهداری پاهای نصرت الدوله شركت می‌كند . فرشچی كارمند شهربانی كه در اين جنايت شركت داشته اقرار ميكند كه چون عباس بختيار خدمتكار شخصی رياست كل شهربانی نهايت تخصص را در خفه كردن اشخاص داشت بنا به گفته خودش طوری گلو را گرفته بود كه آثاری باقی نماند . پس از ا ينكه قضيه خاتمه داده شده لباس‌های او را مرتب نموده عينك شاهزاده را به چشمش زده و روی تختخواب خوابانديم و دنبال دكتر فرستاديم.

2-                              فرخی يزدی را شبانه از زندان به مريضخانه بردند . درآن جا پزشك احمدی و سرهنگ نيرومند رئيس زندان و جلادهای ديگر حضور داشتند . چند نفراو را روی تختخواب خواباندند و دست و پايش را محكم گرفتند تا مقاومت نكند . محل  اين فاجعه در اتاق دستشويی مريضخانه زندان پايين بود . پزشك احمدی آستين هايش را بالا زد . فرخی ميخواست نعره بكشد ولی چند نفر دست‌ها را روی دهان او گذاشتند . احمدی تزريق خالی پر از هوا را به رگ او زد و هوا را د ر رگش خالی كرد . كم كم در حال آن شاعر خفقان پيدا شد به خر خر افتاد ورنگش مثل قير سياه شد و پس از مدتی تشنج و خفقان بيجان شد .

3-                              شب چهاردهم خرداد بنا به دستور مختاری، عباس بختيار و مقدادی به معاونت عباس ياوری و عقيلی پور و جمشيدی شيخ خزعل را در اتاقش خفه كردند و درفشی به شقيقه او كوبيدند . چند روز بعد از قتل وی مختاری چكی به مبلغ ده هزار ريال صادر و مقدادی با اخذ آن چك رسيدی داد و به ترتيب زير بين قاتلين تقسيم كرد .

-                                 عباس بختياری كه گلوی شيخ را گرفته بود 4000 ريال – حسينعلی فرشچی كه درفش را در شقيقه فرو كرده بود 3000 ريال – عباس جمشيدی كه در حياط راه رو مراقبت ميكرد 2000 ريال – عباس ياوری كه در پشت در مراقت بود 500 ريال – عقيلی پور كه در پشت در مراقب بود 500 ريال . هر يك از گيرندگان وجه قبضی بدين مضمون می‌دهند :  مبلغ .... ريال به رسم انعام از اعتبار مخفی توسط مقدادی واصل گرديد .

4-                             پزشك احمدی وقتی تيمور تاش را مسموم  كرد (با تزريق استركنين) تيمور تاش كه در حال جان كندن بوده ولی هنوز مختصر حياتی داشت به شهادت دكتر محمد خروش و اظهارات معين طبيب ابوالقاسم حائری برای اينكه خبر مرگ مصنوعی زودتر به عرض برسد نازبالش و پتو را بر دهان او گذاشت و او را آهسته خفه كرد.

5-                              پزشك احمدی كه با تزريق سم سردار اسعد بختياری را در زندان به قتل رساند و خود را در دادرسی ارتش تبرئه شد درباره فوت سردار اسعد گزارش جالبی داد كه عينا از پرونده 18/12 – 291 شهربانی نقل می‌گردد: مقام رياست محترم اداره پليس جعفر قلی خان اسعد در دو هفته قبل مبتلا به سكته قلبی شده بود و تحت معالجه قرار  گرفته بود. ليله 13.1.10 فوت نموده است . دكتر احمدی

6-                              دكتر تقی ارانی را به دستور سرهنگ نيرومند رئيس زندان سيصد ضربه شلاق زدند و در اتاق مجرد شماره 28 زندان كه گنداب تمام مستراح‌ها به آنجا ختم می‌شد زندانی كردند . وی روی سمنت نمناك و هوای خفقان آور مدتی به سر برد . بالش او يك جفت كفش سرپايی و لباس او در ماه آبان و آذر پيراهن تور تابستانی و يك تنكه تور نازك بود . وی را عمدا به بيماری تيفوس مبتلا ساختند تا در اثر بيماری و عدم مراقبت و آزار و اذيت جان سپرد . چنانچه مادرش نتوانسته جنازه فرزندش را بازشناسد.

زندان مختاری و سرهنگ نيرومند دروازه گورستان بود فقط ساعات و روزهای انتظار فرق می‌كرد . اگر يك نفر زندانی تقاضای ملاقات دادستان ويا از مشروطيت و قانون اساسی صحبت می‌كرد سرهنگ نيرومند دستور حاضر كردن چوب و فلك را ميداد و با نواختن دويست سيصد ضربه شلاق به جان و تن زندانی می‌گفت: شلاق قانون اساسی است و فلك مشروطيت !

          پزشك احمدی را با لباس و دستار عربی به صورت يك حاجی عرب در عراق دستگير كرده به تهران آوردند و به همراهی ركن الدين مختاری، سرهنگ نيرومند و مصطفی راسخ قائم مقام رئيس زندان به پای ميز محاكمه كشيدند . ركن الدين مختاری در دفاع از خود كسانی را كه به مسند قضا تكيه زده و قانون شكنی‌های رضا شاه و عمال وی را صورت قانونی می‌دادند به زير شلاق كشيد و گفت در مدت هفت سال كه بنده رئيس شهربانی بودن آقايان دادستان‌ها می‌آمدند و می‌ديدند و پرونده‌ها را بررسی ميكردند . يك نفر تذكر نداد كه اين آدم پنج سال در زندان بوده چرا حبس بوده است و چرا قرار صادر نكرديد. دادستان‌ها برای سركشی به زندان می‌آمدند . اگر گزارش داده شده وزير وقت مسئول بوده (دوران وزارت دادگستری صدرالاشرف –دكتر متين دفتری-سروری) اگر گزارش ندادند در زندان بی‌تربيتی موجود نبوده بلكه هنگام سركشی پس از چند روز مرا ملاقات می‌كردند و به غير از تعريف و تمجيد كه زندان شما مثل مدرسه است چيزی نمی گفتند.

          مختاری همه جا می‌گفت تمام اعمال و كردار من و كاركنانم به دستور اوامر پادشاه وقت بوده است . لذا مردم و مطبوعات از دادگاه خواستند كه دستور جلب شاه را صادر كنند و وی را به پای ميز محاكمه بكشانند.

          دادگاه بی‌توجه به جنايات بی‌شماری كه در پيش چشم پانزده ميليون ايرانی انجام يافته بود با نهايت خونسردی و بی‌اعتنايی به افكار عمومی ركن الدين مختاری اين تبهكار بی‌مثال را فقط به 8 سال زندان با اعمال شاقه محكوم كرد . اما اين محكوميت‌ها نيز ظاهری و صوری بود. مختاری را كه به زندان با اعمال شاقه محكوم شده بود در اتاقی مخصوص با تمام وسائل آسايش جا دادند.

          بالاخره ركن الدين مختار در فروردين ماه 1327 مشمول عفو ملوكانه گرديده آزاد شد و محمد رضا شاه به پاداش خدماتی كه وی به خاندان پهلوی كرده بود يك ميليون ريال به او مرحمت كرد.

          روايت است كه مختاری قطعات بسياری در طول مدت زندانی بودنش ساخت . پس از آزادی او اداره هنرهای زيبا تصميم  گرفت مدرسه شبانه‌ای برای تدريس موسيقی به وجود آورد و ركن الدين مختاری را به رياست آن مدرسه برگزيد.

          وی هر چند كه ديگر به مقام رياست شهربانی بازنگشت اما همچنان در دربار راه داشت و كار موسيقی را نيز تا آخر عمر رها نكرد.

          مختاری درسال 1335 به عنوان يكی از اعضاء هيئت مديره انجمن اشاعه واعتلا موسيقی انتخاب شد و تقريبا در همان موقع عبدالله دوامی به دعوت او به مدرسه هنرهای زيبا راه يافت. مختاری رغبت زيادی به حفظ گنجينه‌های موسيقی سنتی نشان ميداد.

بعد از مرگ مختاری آثار او اين جا و آن جا به اجرا در می‌آمد و حتی گاهی هم به صورت نوار در اختيار علاقمندان قرار می‌گرفت . از جمله نواری است به نام آوازهای ديروز كه در سال 1356 توسط كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان منتشر شد . اين نوار شامل آثاری بود از ركن الدين مختاری – علينقی وزيری – ابوالحسن صبا و روح ا... خالقی

          استاد پايور سال‌ها پيش ساخته‌های او را نت نويسی كرد و اخيرا ارشد طهماسبی به جمع آوری آثارش پرداخته است.

          هر چند كه سال‌ها از خاموشی مختاری می‌گذرد اما هنوزهم آثار او در كلاس-‌های موسيقی تدريس می‌شود . ما در اين مختصر قصد تحليل زندگی او را نداريم . بزرگ علوی در مورد اشخاص شبيه مختاری می‌گويد:

          به عقيده من اين اشخاص تقصيری ندارند و اگر گناهی متوجه آن‌ها می‌شد ناچيز است . اينها محصول اوضاع و احوالی هستند كه مجموعا دوره سياه ناميده می‌شود.

1-                   مختاری هر چند كه در عرصه هنر مرد بزرگی است اما نه برای هنر، بلكه برای تاريخ هنر شرم آور است .