سخنگوى وزارت خارجه آمريكا بلافاصله پس از اعلام نتايج انتخابات جمعه درايران اعلام داشت:
ايران، از روند آزادى در منطقه خاورميانه فاصله دارد. نتيجه انتخابات ايران، ديدگاه ما را مبنى بر اينكه ايران از ساير كشورهاى منطقه و آزادى ‌هاى آشكار كنونى در عراق، افغانستان و لبنان به دور است، تغيير نداد. اين انتخابات، از آغاز، توسط تصميم تعداد معدودى افراد غير منتخب مبنى بر رد صلاحيت هزاران نامزد از جمله همه ۹۳ زن ثبت نام كننده خدشه دار بود. ما نظام ايران را بر اساس اقداماتش ارزيابى خواهيم كرد. ترديد داريم كه دولت ايران تمايل داشته باشد به خواسته ‌هاى مشروع مردم خود و نگرانى جامعه جهانى پاسخ دهد. همان طور كه مردم ايران، براى آزادى خود ايستادگى مى كنند آمريكا نيز به حق مردم ايران براى تصميم گيرى و تعيين آينده خود اعتقاد دارد.

"جان كولستون" معاون دبير كل ناتو وارد آذربايجان شد و با علی اف رئيس جمهور اين كشور ديدار و مذاكره كرد. خبرگزاری‌ها گزارش دادند كه الهام علی اف رئيس جمهور آذربايجان دراين ديدار تعهد اين كشور برای شركت در عمليات حفظ صلح در مناطق مختلف جهان را تكرار كرده و خواهان گسترش همكاری آذربايجان با ناتو شد. همزمان با اين سفر و ديدار، همايش دو روزه سازمان ناتو در باكو برگزار شد. جمهوری آذربايجان از سال ‪ ۱۹۹۴‬ميلادی (‪ ۱۱‬سال پيش ) در قالب برنامه "همكاری برای صلح ناتو" با سازمان پيمان آتلانتيك شمالی (ناتو) همكاری می‌كند.

... اين منم آقای معروفی ! رای من تن من است؛ رای من جان من است؛ رای من قلم من است . شايد فكر كنی كه ما تن فروشيم . من و همه آنهايی كه می‌خواهند به ‌هاشمی رای بدهند. همه آنهايی كه مثل شما – و حتی بيشتر از شما – مشت خورده اند . همه آنهايی كه روزگاری در خانه‌هايشان از ترس لرزيده اند و همه آنهايی كه شكسته شدن قلمشان را ديده اند اما هيچ گاه رفتن را به ماندن ترجيح نداده اند تا بعد مجبور شوند هزار و يك دليل برای توجيه كردنش بياورند. اين را در آخرين يادداشتت گفته‌ای. نوشته‌ای كه قلمت را نمی فروشی، جان و تنت را هم. فكر نمی كنی اما كه قلمت را فروخته‌ای؟ به كينه و نفرتی كه تمام اين سالها از آن « نويسنده سالخورده» در وجودت نگاه داشته بودی؛ به كابوس‌هايی كه ديگر روزهايت را هم پر كرده‌اند. ما اما همه را يكجا حراج كرده‌ايم. ما كه مانده‌ايم و قرار است برای تمام روزهايی كه خواهند آمد نيز هزينه كنيم. ما كه تا امروز خواب‌های تلخ مان را – مثل تو - جار نزديم. ما كه هنوز اينجا ايم، وسط ميدان جنگ درست در خط مقدم. ما كه ترسيده‌ايم، ما كه مضطربيم و تمام هفته‌ای كه گذشت خاطرات بايگانی شده مان را پيش از خواب مرور كرده‌ايم. ما كه تن مان را ، جانمان را و قلممان را برای چيزی كه تو نامش را گذاشته‌ای آزادی، فروخته‌ايم. برای چيزی كه نامش را گذاشته‌« ايم » زندگی ... ادامه