پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 

 

هفتاد و اندی
از تولد
گوهرمراد گذشت

هفتادمین سالروز تولد غلامحسین ساعدی نمایشنامه نویس برجسته ایران که درغربت فرانسه قلبش از حرکت باز ایستاد با حضور چهره‌های شناخته شده ادبیات، سینما و تئاتر ایران درتهران برگزار شد. به یاد ساعدی و با نام مستعاری که او آثارش را منتشر می‌کرد "گوهرمراد" جایزه نمایشنامه نویسی درایران درنظر گرفته شد که از این پس هر سال یکبار این جایزه به بهترین برگزیده‌ها اهداء خواهد ش. آنها که حضور داشتند کوتاه و مختصر درباره ساعدی گفتند، خاطراتی را از او نقل کردند و از رفتنش به غربت و خاموشی ابدی اش افسوس خوردند. چکیده سخنانی که دراین مراسم گفته شد را در زیر می‌خوانید:

 

عزت‌الله انتظامی از خاطره‌ی بازی در نمایشنامه‌های ساعدی به کارگردانی جعفر والی و ساخت فیلم « گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی گفت. از فیلم گاو همچنین از شب مردن جهان پهلوان تختی گفت و رفتنش با ساعدی بر سر قبر او؛ فریادهای ساعدی که می‌گفت « پهلوان مرد» . از «چوب‌به‌دست‌های ورزیل» که آن را بهترین نمایشنامه ساعدی دانست و اینکه می‌تواند بهترین فیلم را از آن ساخت.

آسیه جوادی - همسر جواد مجابی - نیز نوشتاری را در بررسی صداها و ‌آواها در کارهای غلامحسین ساعدی خواند.

نجف دریابندری هم از آشنایی‌اش با ساعدی گفت. و این که روابط ساعدی با او و احتمالا با دیگران همیشه آمیخته با نوعی جنگ و جدال بود. همیشه لج‌بازی داشتیم، ولی دوستش داشتم.

قطب‌الدین صادقی - دهه 40 را پر بارترین دهه تئاتری ایران دانست که بعد از کودتای 1332 رویکرد دوباره به تئاتر ملی و خودی آغاز شد. او از علی نصیریان، بهرام بیضایی، بهمن فرسی، نصرت‌الله نویدی و بیژن مفید نام برد و درعین حال تاکید کرد که هیچ‌کس به جدیت غلامحسین ساعدی تحول را در تئاتر ایران موجب نشد. فرهنگ سیاسی او ملهم از زادگاهش - تبریز - بود و با گذراندن دوران نوجوانی در خیزش خودمختاری آذربایجان سیاست را خوب می‌شناخت. «‌آی با کلاه، آی بی‌کلاه» ترس جامعه ایرانی را به بهترین شکل بیان می‌کند و «جانشین» نقیضه‌ای است بر بازگشت قدرت و کودتای 32.

 

بهرام بیضائی - ساعدی همان‌قدر شهر را می‌شناخته که روستا را.

داریوش مهرجویی- گرچه هنوز آثار ساعدی  در دانشگاه‌ها تدریس نمی‌شود، اما وقتش است که نگاه مجددی به آثارش صورت گیرد. ساعدی درمهاجرت نیز برخلاف بقیه روشن‌فکرها، از دنیای غرب انزجار داشت. در تمام مدت، آرزوی بازگشت به وطن را داشت.

جعفر والی او از تمام شدن بلیط تئاتر کارهای ساعدی گفت و این‌که نمی‌داند چه رمز و افسونی در کارهای او است که این‌طور مردم را به هیجان می‌آورد که بعد از نمایش «چوب‌به‌دست‌های ورزیل» فریاد می‌زدند، آهای ورزیلیا!...

والی از رابطه صمیمی او با مردم هم یاد کرد و کارهایش را نفس جدیدی در فضای تئاتر قهوه‌خانه‌یی آن زمان دانست.

داوود رشیدی- شانس و افتخار اجرای سه کار را از ساعدی داشتم. غربت برایش خیلی سخت بود.

ناصر تقوایی- ساعدی درابتدای کارش خوش‌شانسی‌ آورد که با سیروس طاهباز آشنا شد و بین آن‌ها روابط نزدیکی ایجاد شد. برای انتخاب موضوع، دو نوع نویسنده داریم. عده‌ای برای پیدا کردن مطلب دور مملکت و دنیا سفر می‌کنند و در مقابل گروهی مطلقا سفر نمی‌کنند و کنج خلوت می‌گزینند که نمونه بارز این گروه نیما است که محدوده حرکتش از مازندران به تهران و آستارا بود. ساعدی مجموعه‌ای از گروه اول و دوم بود. چند روز با هم به جنوب رفتیم و او «اهل هوا» را نوشت. من «آرامش در حضور دیگران» را براساس داستانی از ساعدی ساختم. آثار زیادی از ساعدی هنوز منتشر نشده و پیشنهاد می‌کنم هر سال یکی از نمایشنامه‌های ناتمام او به مسابقه گذاشته شود و بهترین متن کامل‌شده جایزه «گوهر مراد» را بگیرد.

محمود دولت‌آبادی- سخنانش را با «این مرد ناتمام»‌ شروع کرد و گفت: ساعدی ادبیات ناتمام کشور ما بود و یکی از قربانیان حوادث روزگار و شاید هم مهم‌ترین قربانی آن.

دولت‌آبادی با یادآوری نبوغ و استعداد خاص ساعدی، قسمتی از یکی از داستان‌های او را خواند. او چیزهایی را دیده و با نبوغش دریافته که از دریافت من هم خارج است. ساعدی کاشف آدم‌هایی است که هرگز دیده نشدند و دیده نمی‌شوند. چه در زمان حیات و چه در فقدان ساعدی، نبوغ او را تحسین کرده ام و تاسف خود را از ناتمام ماندن جریان ویژه ادبی ساعدی. وقتی می‌خواست از ایران برود اگر او را می‌دیدم ، کوشش می‌کردم منصرفش کنم. داستان‌هایش سهل و ممتنع است. او چرا باید از مملکت می‌رفت. برایش هول ایجاد کردند.

از دهخدا به این سو، نویسندگان ما یک منشور پدید‌ آورده‌اند: آنها مردم ایران را در دوستی، تفاهم و تساوی حقوق می‌خواهند و این را با فرسودن اعصاب خود و پرداختن قطره قطره وجود خویش در آثارشان پدید آورده‌اند.

رضا سیدحسینی- رابطه ما- جز شروع آشنایی- چندان ادبی نبوده؛ برادری بود. ساعدی نجات بخش من بود.( گریه سید حسینی امکان ادامه سخن را به او نداد.)

جواد مجابی- قسمت‌هایی از آثار ساعدی ازجمله «میرمهنا»، فیلمنامه «ما نمی‌شنویم» و شعری از او را خواند.

محمدعلی سپانلو، سیمین بهبهانی، محمد رحمانیان، سیروس ابراهیم‌زاده، فهمیه راستکار، جلال ستاری، حمید امجد، محمد بهارلو، جمشید لایق، رضا کیانیان، خسرو حکیم‌رابط ، محمد یعقوبی، محمد چرم‌شیر، اسماعیل خلج، حمید سمندریان، ناصر حسینی و علیرضا اسپهبد هم در مراسم هفتادمین سال‌روز تولد غلامحسین ساعدی حضور داشتند.