پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

 
 



ادامه خاطرات تاج الملوك
جدال زن‌ها
در دربار پهلوی
وقتی مردها می‌توانند چند زن و چند معشوق داشته باشند، چرا زن‌ها نتوانند؟


 

لیلی امیرارجمند زن عجیبی بود. فرح خیلی تحت تاثیر این زن بود. می‌گفت آدم‌ها اگردرخصورهم معاشقه ومغازله و زناشوئی کنند لذتش دو صد چندان می‌شود وخودش همیشه مجالس چند نفره راه می‌انداخت و گاهی که مرد کم می‌آوردند ازهمین خدمه دربارصدا می‌کردند و می‌بردند به داخل محفل خودشان!

اعتقاد زن وشوهر را خلاف عادت انسان و یک عمل خرافی و نشانه عقب ماندگی می‌دانست و می‌گفت وقتی مردها می‌توانند چند زن و چند معشوقه داشته باشند چرا ما زن‌ها نتوانیم؟!

بچه‌های من در ازدواج شانس نداشتند و چندین بار ازدواج کردند و طلاق گرفتند

اشرف یکبار زن یک شوفرمصری شد، محمد رضا اولین زنش فوزیه مصری بود، شمس زن مهرداد مین باشیان شد که درمیهمانی‌ها ویلن می‌زد. علیرضا یک زن آواره لهستانی را گرفته بود.

درپاناما فرح پول‌های محمد رضا را به حساب خودش برگرداند و دربرابر اعتراض خانواده پهلوی گفت که وقتی بچه‌ها بزرگتر شدند این پول‌ها را به آنها باز می‌گرداند.

 

  

مصاحبه کنندگان: اگراجازه بدهید امروزقدری سوالات را خصوصی تر مطرح کنیم.

ملکه مادر) تاج الملوک(: اشکال ندارد. بفرمائید هرچه دلتا می‌خواهد بپرسید. من ازروزاول گفتم که حاضرم به هرسئوالی پاسخ بدهم.

س: می‌گویند شما درزندگی خصوصی فرزندانتان دخالت داشتید وآنها به دلیل « مادرسالاری» که ازناحیه شما درخانواده پهلوی حاکم بود زندگی خانوادگی متزلزلی داشتند وبارها کارشان به طلاق وجدایی ازهمشرانشان کشید. آیا این موضوع حقیقت دارد؟

تاج الملوک: من مطلقا درزندگی خصوصی فرزندانم دخالت نمی کردم واین حرف‌ها شایعات پوچ وبی اساس است. عوام عادت دارند درمورد زندگی خانواده سلطنتی داستان بسازند. زن اول محمد رضا را رضا ) شاه(  برایش انتخاب کرد. رضا ازطریق آقای جم اطلاع پیدا کرد که درخانواده سلطنتی مصرچند دختر خوب وهم طراز محمدرضا وجود دارد. باید بگویم که رضا ) شاه( ترجیح می‌داد یک زن اروپائی ازخانواده‌های سلطنتی اروپا برای محمد رضا بگیرد. چند شاهزاده اروپایی هم برای این منظور درنظر گرفته شده بودند اما مشاورین رضا ازدواج ولیعهد را با یک شاهزاده خانم اروپائی به صلاح ندانستند ومی گفتند چون اروپایی‌ها مسلمان نیستند ممکن است مردم عکس العمل منفی نشان بدهند وازدواج ولیعهد با یک غیر مسلمان صورت خوشی نداشته باشد. قرعه بنام فوزیه مصری افتاد که دختر زیبائی بود.

من اگرمی خواستم درازدواج ویا طلاق فرزندانم دخالت کنم اجازه نمی دادم علیرضا برود آن دختر آواره لهستانی را بگیرد.

شمس یک بار شوهر آمریکائی کرد وطلاق گرفت. اشرف هم طلاق گرفت و زن یک شوفرمصری شد. بعد هم زن بوشهری شد.

من طلاق را برای زن وشوهر بد نمی دانم. وقتی زن وشوهرازهم بدشان بیاید ونتوانند یکدیگررا تحمل کند بهترین راه حل همین طلاق است.

- چرا شمس ازفریدون جم طلاق گرفت؟

 

-حالا می‌گویم.

فریدون یک نفرجوان ارتشی بود وآب ورنگی هم داشت. به قول آن زمان‌ها فکلی وخوش وقد وقامت بود... شمس طاقت هوس بازی‌های شوهرش را نداشت وازاو طلاق گرفت.

متاسفانه بچه‌های من درازدواج شانس نداشتند. اشرف یک موقعی رفته بود به مصر. درآنجا با یک شوفرتاکسی مصری آشنا شد واورا آورد تهران. ما هم مساعدت کردیم و به کمک مجلس شورای ملی برایش ملیت ایرانی تصویب کردیم و او را پروبال دادیم وحتی رئیس هواپیمائی مملکت شد وحسابی بار خودش را بست و تا می‌توانست چاپید ودزدید و خودش را چاق کرد! بعدش بدون اینکه اشرف را طلاق بدهد رفت مصرو دیگرنیامد.

ثریا اسفندیاری نازا بود ومحمد رضا برای خودش ولیعهد می‌خواست. مجبور شد او را طلاق بدهد و زن تازه بگیرد. فرح هم اگربچه دارنمی شد همان سر نوشت ثریا را پیدا می‌کرد.

اگرگاهی دخالت‌هایی داشتم درحد تذکر و برای حفظ آبروی خانواده بود. مثلا آن اوایل که شمس زن مهرداد مین باشیان ) پهلبد(  شده بود برای آنکه هنر شوهرش را به رخ ما وفامیل بکشد هروقت محفلی برگزار می‌شد به هر مناسبتی اصرار می‌کرد شوهرش ویلن بزند!

مهرداد تا قبل ازاین که داماد ما شود شغلش نوازندگی و ویلن بود والحق که پنجه خوبی داشت.

من به شمس گفتم مادرجان خوبیت ندارد داماد من وشوهرخواهرشاه مملکت جلوی یک عده میهمان که بعضا مست وخراب هم هستند بایستد سازبزند و حضار و مدعیون را به رقص درآورد!

به محمد رضا هم گاهی اوقات تذکرمی دادم دورو برخودش را خلوت کند و علی الخصوص فامیل فرح را زیاد تحویل نگیرد.

می گفتم این آقا کیست که اینجا پلاس است؟ می‌گفتند پسرهمه دسته دیزی فرح است!

خلاصه پای همسایه‌های 30 سال قبل وهمشاگردی‌های 20 سال قبل و پسرخاله‌ها پسرعمه‌ها وعموزاده‌ها ونوه عموها ونوه دایی‌ها وخاله خانباجی‌ها وحتی دوستان مادرش را به محیط درباربازکرده بود. دوست داشت دوروبرش را با آشنایان قدیمی پر کند.

ما یک کمی دیرمتوجه شدیم و تا به خودمان آمدیم دیدیم همه پست‌ها و مناصب مهم درباربین فامیل دیبا تقسیم شده وچون پست ومقام به همه نرسیده بود یک سری پست ومقام هم اضافه کردند!

یک وزارت دربارداشتیم که اززمان مرحوم شوهرم)  رضا شاه( امور مربوط  به دربار شاهنشاهی را اداره وسرپرستی می‌کرد. یک دفتر مخصو ص شاهنشاهی هم بود که از زمان رضا درست شده بود.

فرح آمد یک تشکیلات بزرگترازدربار درست کرد واسم آن را گذاشت دفتر مخصوص ملکه فرح.

دراین دفترهمه رقم آدمی دیده می‌شد. مثلا خانم لیلی جهان آرا) امیرارجمند( که می‌گفتند درمدرسه رازی همشاگردی فرح بوده است. این خانم نمونه یک زن‌بی‌بند وبارو آزاد از هرنوع قید وبند بود. کاخ را ملک شخصی خودش می‌دانست و گاهی اوقات ده پانزده بیست زن ازکارکنان دربارو ندیمه‌ها وخدمه ودوستانش را لخت لخت می‌کرد و دراستخرکاخ بدون هیچگونه پوششی  )لخت مادرزاد(  شنا می‌کردند.

من ازاین مطلب رنج می‌بردم وچون مایل نبودم روی فرح به من بازشود به خود او مستقیما چیزی نمی گفتم وبه محمدرضا نق می‌زدم که این کارها قباحت دارد وچه بسا که کارکنان کاخ و دربار که این مناظررا می‌بینند موقع خروج ازکاخ و در خانواده خود ودر میان دوستان وآشنایان ماوقع را تعریف کنند وبه پرستیژ خانواده ما لطمه بخورد.

اما محمدرضا هم تحت تاثیراین زن ) لیلی جهان آرا(  بود و فقط می‌گفت چشم. چشم!

هیچ کاری نمی کرد.

یک بارآقای صاحب اختیارسرپرست خدمه کاخ‌های سلطنتی به خانم امیر ارجمند گفته بود خانم این کارخوبیت ندارد که شما ودوستانتان لخت مادزاد جلوی چشم باغبان‌ها وکارگزان کاخ داخل استخرمی روید و شنا و آب بازی می‌کنید. لیلی به جای آنکه نصیحت این مرد ریش سفید را گوش کند به او گفت بگذارنگاه کنند برای سو چشمشان خوب است!

خوب من بعضی ازاین تذکرات را می‌دادم. حالا اگراسمش دخالت است. بله من ازاین دخالت‌ها می‌کردم...

یکی لیلی دیگرهم بود که شب وروزش را با فرح می‌گذرانید و من گاهی از خودم می‌پرسیدم مگراین زن شوهر و زندگی ندارد؟

نام این زن لیلی دفتری بود.

لیلی دوم دخترسرلشکرمحمد دفتری و ازهمکلاسی‌های فرح درپاریس بود، اما تعصب لیلی امیرارجمند را نسبت به فرح نداشت وهروقت پیش ما می‌آمد دست محمدرضا ومرا می‌بوسید وهرچه ازمسایل محرمانه وسری و اسرار مگوی فرح می‌دانست برای ما روی دایره می‌ریخت.

من این لیلی دوم را دوست داشتم وحتی چند بارجواهرات گرانبهای خودم را به او هدیه کردم.

 

فرح یک اخلاقیاتی داشت که با شان خانواده سلطنت جوردرنمی آمد. در مجالس رقص و طرب او رفقایش مثل فریدون جوادی وفرهاد ریاحی و امثالهم را می‌آورد. من چند باربه محمد رضا گفتم مادرجان این مجالس خوب نیست. خوب، اسم این دخالت است؟ بله! من ازاین جوردخالت‌ها درزندگی بچه‌هایم کرده ام!

یک روز خودم فرح را خواستم و به او نهیب زدم که این قبیل کارها در در بارانجام درست نیست. فرح گفت درست گفته اند شاه می‌بخشد شیخ علیخان نمی بخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته و آنوقت باید به تو حساب پس بدهم؟ من اختیار ... خودم را دارد. من هم بکلی با او قطع رابطه کردم و دیگر یک کلمه با او حرف نزدم.

شخصا لیلی جهان آرا ) امیرارجمند(  را درشلوغ کاری‌های فرح مقصر می‌دانم.

این زن)  لیلی(  یک افکارمخصوصی داشت که درهیچ آدمی نداشت. مثلا می‌گفت آدم‌ها اگردرخصورهم معاشقه ومغازله و زناشوئی کنند لذتش دو صد چندان می‌شود وخودش همیشه مجالس چند نفره راه می‌انداخت وگاهی که مرد کم می‌آوردند ازهمین خدمه دربارصدا می‌کردند ومی بردند به داخل محفل خودشان!

اعتقاد زن وشوهر را خلاف عادت انسان و یک عمل خرافی و نشانه عقب ماندگی می‌دانست و می‌گفت وقتی مردها می‌توانند چند زن و چند معشوقه داشته باشند چرا ما زن‌ها نتوانیم؟!

 

وقتی محمد رضا مجبورشد سلطنت را رها کند و به خارجه بیاید با آنکه اشرف وشمس خیلی تلاش کردند ازاخبار ایران دوربمانم دوستان از تهران و سایر شهرها تلفن می‌کردند وهرچه را دیده وشنیده بودند به اطلاع من می‌رساندند. افرادی هم به دیدن من می‌آمدند و با آنکه به آنها سپرده شده بود با من صحبت مسایل مملکت و سقوط سلطنت پهلوی را نکنند، معهذا دربرابراصرار من تحمل نمی آوردند و آنچه را می‌دانستند به من هم اطلاع می‌دادند. باید عرض کنم بچه‌ها چون فکرمی کردند شنیدن اخبارنا گوار باعث افزایش فشارخون وبروزمشکلات جسمی وروانی برای من می‌شود این قبیل محدودیت‌ها را بوجود می‌آوردند اما کم کم مشاهده کردند که تاج الملوک زیردست رضا ) شاه( زندگی کرده و در کوران سختی‌های بدتر از این آبدیده شده و به اصطلاح معرف بیدی نیست که ازاین بادها بلرزد!

بعد دیگرآهسته آهسته پرده پوشی‌ها را کنار گذاشته وشروع کردند در حضور من صحبت کردن. ازماحصل این صحبت‌ها معلوم شد که فرح کارهایی کرده که نباید می‌کرده است. اول ازهمه اینکه موقع اقامت درپاناما محمد جعفربهبهانیان معاون مالی دربار را از سوئیس احضار و به او تکلیف کرده تا مقادیر زیادی ازثروت‌های محمدرضا را به حساب او درسوئیس منتقل کند. بهبهانیان ازقدیم الایام مسئول املاک و بعضی اموال محمدرضا دراروپا وآمریکا بود.

بهبهانیان هم به خیال اینکه دستورازطرف محمدرضا است رفته واموال و املاک را به فرح منتقل کرده است.

مقداری ازاموال محمدرضا و بچه‌ها درید هوشنگ انصاری و مصطفی قلی رام و جعفر شریف امامی بود که متاسفانه گول فرح را خورده و به حساب‌های فرح منتقل کرده بودند.

اشرف وشمس و حتی خود محمدرضا به او اعتراض کرده بودند و فرح با قضیه خونسرد برخورد کرده و گفت حاضراست اموال را درسالهای بعد که بچه‌هایش با تجربه تر شوند به آنها بدهد!

(دراین بخش، تا آنجا که به اصل مصاحبه لطمه ای وارد نشود، قسمت‌هائی را که درباره  فرح و لیلی امیرارجمند بود و عمدتا به اختلافات شخصی تاج الملوک با زنان دربار بر می‌گشت و از اصطلاحاتی نیز استفاده شده بود که بازانتشار آنها را صحیح نمی دانیم حذف کردیم.)