ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

حمله و جنگ
ذات کنونی
سياست امريکاست
عبدالله شهبازی

 
 
 
 
 

 

در روزهای اخير، در پيرامون مسئله احتمال تهاجم نظامی آمريکا نوعی آرايش سياسی در ايران شکل گرفته و ديدگاه‌های کارشناسی و تخصصی را تحت‌الشعاع خود قرار داده کرده است.

رياست جمهوری، در سخنان سه‌شنبه شب (3 بهمن) احتمال حمله نظامی آمريکا به ايران را منتفی دانست و افزود:

«آمريكايی‌ها در موضعی نيستند كه بخواهند به ايران حمله كنند. آنها دلشان می‌خواهد به ايران فشار بياورند و مشكل ايجاد كنند ولی نمی‌توانند. در آمريكا عقلای زيادی وجود دارند... در ضمن بايد قبول كرد كه آمريكايی‌ها توان آن را ندارند كه به ايران حمله كنند و برخی دارند تحليل غلط می‌كنند. آمريكايی‌ها دارند فشار روانی می‌آورند. آنها می‌دانند از بيرون نمی‌توانند كاری كنند و به دنبال اين هستند كه از درون كاری بكنند و اميدشان به داخل است. آنها می‌خواهند فضای دودستگی در كشور ما ايجاد كنند. من به شما می‌گويم اين‌ها جنگ روانی است و آنها قادر به واردكردن آسيب جدی نيستند. در حال حاضر كارشناسان ما همراه با كارشناسان نظامی‌مان لحظه به لحظه اقدامات دشمنان را تحليل می‌كنند و اين تحليل به يك جمله احمدی‌نژاد تبديل می‌شود. اين طور نيست كه بنشينيم و ببينيم چه می‌شود. ما تمام تحركات دشمن را زير نظر داريم.»

روز بعد (چهارشنبه، 4 بهمن) آيت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، در پاسخ تلويحی به سخنان دکتر احمدی نژاد، ديدگاه مقام معظم رهبری را بيان کرد که تهديد نظامی آمريکا را جدّی می‌دانند:

«رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام... با اشاره به جدّی بودن تهديدات عليه كشور گفت: چندی پيش در جلسه‌ای كه به اتفاق گروهی از مسئولان خدمت رهبری بوديم، كسی گفت كه تهديدات جدی نيست و هيچ نگرانی وجود ندارد كه آيت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به او تأكيد كردند: تهديدات جدی است.»

...

در پيامد اين اختلاف ظاهری دو ديدگاه فوق، فضايی آفريده شده که نظرات کارشناسی را، که بايد بيطرفانه و صرفاً مبتنی بر داده‌های مستند و تحليل‌های منطقی باشد، تحت‌الشعاع هواداری سياسی از اين و آن شخصيت يا جناح سياسی قرار داده است. 

نگارنده، احتمال حمله نظامی را بسيار جدی ارزيابی می‌کند و ايراد اساسی وارد بر تحليل‌های کارشناسی مغاير با اين نظر را، که ظاهراً در شورای‌عالی امنيت ملی ايران مقبوليت يافته، ابتنا بر نظرات رسمی نهادهای مسئول در آمريکا می‌داند.

1- اين کارشناسان به نقش لابی‌های غيررسمی، ولی تعيين‌کننده، قدرت در سياست دنيای غرب اصولاً توجه ندارند و هر گونه کنش در سياست نظامی آمريکا را صرفاً منبعث از سازوکارهای رسمی مبتنی بر نظرات کارشناسی می‌دانند. تحولات تاريخ جديد غرب، از جمله بريتانيا و ايالات متحده آمريکا، نشان می‌دهد که در بسياری موارد بحران‌ساز، به ويژه لشکرکشی‌ها و جنگ‌ها و کودتاها، کانون‌های غيررسمی قدرت، که از بحران فوق منتفع می‌شدند، تعيين‌کننده بودند نه نهادهای رسمی دولت‌های غربی و مواضع کارشناسی مبتنی بر مصالح ملی.

2- حمله نظامی به ايران حادثه‌ای ساده و سهل‌الوصول نيست. اين تهاجم آشوبی بزرگ و خونين در منطقه خاورميانه پديد خواهد آورد که مغاير با منافع دولت و ملّت آمريکاست.

-اما- کارشناسانی که تهاجم نظامی به ايران را غيرمحتمل می‌دانند، تصوّر می‌کنند که ماجراجويان نظامی و کانون‌های جنگ‌افروز برای مصالح ملّی آمريکا اهميتی قائل‌اند. چنين نيست. به‌عکس، آن‌چه محرک اين‌گونه ماجراجويی‌ها بوده و هست دقيقاً همين آشوب است. آشوبی که بايد بسترهای لازم را برای غارت ثروت ملّی آمريکا توسط اين کانون‌ها فراهم آورد، برای سال‌ها شعله جنگ را در خاورميانه مشتعل کند، به تبع آن بودجه نظامی دولت ايالات متحده آمريکا، ثروتمندترين دولت جهان، را افزايش دهد و پيمان‌های نظامی جديد و کلان‌تری را بر بودجه دولت آمريکا تحميل نمايد.

در رأس اين جنگ افروزان شخص جرج بوش جای دارد؛ وارث خلف نيايش، ساموئل بوش، که ثروت و اقتدار اوّليه اين خاندان را در پيوند با زرسالاران وال‌استريت و از طريق دلالی اسلحه کسب کرد. همين کانون بود که، در پيوند با کمپانی‌های تسليحاتی بريتانيا، سرانجام ايالات متحده آمريکا را، به سود جبهه بريتانيا و فرانسه، به جنگ جهانی اوّل وارد نمود.

هم‌اکنون علائمی کاملاً روشن از تشديد بی‌سابقه تحرکات کانون‌های جنگ‌افروز برای ايجاد «آشوب بزرگ» در منطقه خاورميانه پديدار است. اگراين تحرکات شکست خورد، فتنه پروژه سوداگرانه «جنگ با تروريسم» نيز به پايان خود رسيده و اين شکستی بزرگ برای کانون‌های دسيسه‌گر فوق به‌شمار می‌رود. اميد که چنين شود.( اين نوشته خلاصه شده و اصل آن در وبلاگ نويسنده آن موجود است.)