وبلاگ‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

 كاسه و كوزه بيكاری را
سر افغان‌های مهاجر نشكنيد
و.اكنون

 
 
 
 
 

 

از خروج آخرين "مجاهدافغان" از ايران بيش از چهار سال می گذرد؛نام او"گلبدين حكمتيار" بود.حكمتيار زمانی بر عليه شوری می جنگيد در فردای خروج آن ها از افغانستان با برهان الدين ربانی و ساير مجاهدان بر سر قدرت درگير شد،و چنان كابل را به گلوله بست كه ديگر نمی شد اثری از آبادانی در آن يافت.اگر چه جمهوری اسلامی در همه سال های جنگ،يكی از حاميان مجاهدان افغان در نبرد با شوروی بود،بر طبق روال اين سالها بازی راواگذار كرد.اين كه چه ميزان از دلارهای نفتی ايرانی صرف تجهيز افغان ها برای جنگ با شوروی و صدور نهضت جهانی اسلام به افغانستان شد،هنوز مشخص نيست. اما معلوم است كه در سالهايی كه طالبان كابل را فتح كردند واحمد شاه مسعود به پنجشير بازگشت،ايران شد خانه امن گلبدين حكمتيار.او حتا در هنگام تشكيل دولت موقت افغان نيز از ويلايی در اطراف تهران به مخالفت با دولت موقت پرداخت.تنها پس از فشارهای بين المللی بود كه دولت ايران به حكمتبار اعلام كرد كه می بايست بر اساس سياست ايران دست از مخالفت با دولت موقت بردارد.خبرگزاری ايرنا در اواخر اسفند سال 80 خبر خروج گلبدين حكمتيار از ايران را منتشر كرد.گفته می شود حكمتيار به سودای قدرت به افغانستان بازگشته تا در اتحاد با طالب ها و القاعده كابل را فتح كند.به نظر می رسد با خروج حكمتيار از ايران دوره مهمان نوازی مقامات ايرانی نيز برای افغان ها به سر رسيده است.
چند صد هزار افغانی اما هم چنان در ايران باقی مانده اند.آنها برخلاف مجاهدان پيروز يا شكست خورده،در افغانستان چيزی ندارند تا سودای بازگشت داشته باشند.آنها حتا چون حكمتيار در انگيزه كسب قدرت و صدارت سودای جنگ ديگری نيز در سر ندارند.بسياری از ايشان همه چيز از خانه و خانواده و زمين و هرچه كه زمانی ايشان را به افغانستان مربوط می كرد در جريان سه دهه جنگ خانمان سوز از دست داده اند.بسياری از ايشان در ايران به دنيا آمده اند.اگرچه مهمانی بر ايشان سخت گذشته اما ترجيح می دهند تا در وطن دوم خويش ايران زندگی كنند.كمتر كسی اين روزها در كنار اخبار و اتهامات روزانه ای كه به افغان های ساكن ايران وارد می شود آماری را كه معاون دفتر آسيب‌ديدگان اجتماعی سازمان بهزيستی آماری از كودكان كار در كشور را منتشر كرده كه بر اساس آن"55 درصد كودكان كار و خيابان جمع‌آوری شده در سال گذشته از افاغنه بوده‌اند" را ديده است.كسی از خودكشی آن مرد افغان در نيريز فارس خبرندارد.او كه به خاطر ابتلا به بيماری سل و ناتوانی از مراجعه برای درمان،خودش را با "يك زنجير دوچرخه حلق آويز كرد".
با آن كه پناهجويان و مهاجران افغان از نخستين سال های حضور در ايران بيش از هرچيز در مشاغل ساختمانی و عمرانی در تهران و شهرهای بزرگی هم چون مشهد و شيراز و البته بيشتر از سوی نهادها و مراكز دولتی مورد استفاده قرار گرفته اند،و در ساير موارد نيز به همان كارهايی اشتغال داشته اند كه از آن به عنوان "مشاغل پست" نامبرده می شود اما اكنون روزانه مسئولان كشور با ارائه آمارهايی از "فرصت های شغلی اشغال شده توسط اتباع افغان" سخن می گويند.چند روز پيش،معاون سياسی امنيتی استانداری تهران،مجموع افغانی های ثبت‌‏نام شده و نشده در استان تهران را حدود يك ميليون نفر اعلام كرد و گفت كه "طی گزارشاتی كه در معاونت سياسی امنيتی تهيه شده،اين افراد حدود 400 هزار فرصت شغلی را در استان اشغال كرده‌‏اند".
"پانزده تا بيست هزار افغانی،بازار كار ساوه را اشغال كرده اند"،"صد هزارافغانی در كرمان فرصتهای شغلی را در اختيار دارند"،"نود هزار كارگر افغانی ، فرصت های شغلی سيستان و بلوچستان را اشغال كرده اند"،"كارگران افغانی ،اشتغال داخلی را تهديد مي‌‏كنند"،"كارگران افغانی بيشترين فرصت های شغلی منطقه را اشغال كرده اند"،"مهمان نوازی ، بهانه مسوولان بر ادامه حضور كارگران افغانی است"،"يك صد و ده هزار افغانی ،فرصتهای شغلی پاكدشت را غارت مي‌‏كنند"،"كارگران افغانی ، بيش از 100 هزار فرصت شغلی را در استان تهران غارت كرده‌‏اند"،"اشتغال 5 هزار افغانی در هرمزگان"،"اشتغال بيش از 15 هزاركارگر افغانی،نرخ بيكاری استان قزوين را افزايش داده است"،اين ها تنها عنوان برخی از اخباری است كه در چند ماه گذشته منتشر شده است.ادبيات به كاررفته در اين عنوان ها خود گويای اصل ماجرا است؛"غارت فرصت های شغلی» در هنگامه ای كه هزاران تن از كارگران قرار دادی ايرانی به دليل تصميمات غيركارشناسی در دولت به يكباره توسط كارفرمايان از كار بيكار می شوند،می تواند بخش بزرگی از اعتراض های عمومی را متوجه مهاجران افغان كند.در اين ميان اما ارائه كنندگان چنين آمارهايی فراموش كرده اند تا بگويند كه آن فرصت های شغلی غارت شده توسط افغان های ساكن ايران چه فرصت های شغلی بوده است.شرايطش چگونه بوده،بيمه و حقوقش چه قدر بوده و چه خطراتی داشته،چه ميزان از امنيت شغلی برخوردار بوده،و تا چه اندازه ممكن است در صورت خالی شدن چنين مشاغلی انبوه بيكاران ايرانی به آنها رو بياورند.معاون سياسی استانداری تهران كه برخلاف باور عمومی معتقد است عمده اشتغال افغان ها در تهران دامپروری و كشاورزی است با آن كه گفته در صورت اخراج افغان ها از استان تهران 300 هزار فرصت شغلی برای جوانان ايرانی فراهم می شود اين را هم گفته كه"اين دو بخش اقتصادی در استان را در كوتاه مدت با خلل روبرو خواهد كرد"،و اين نظر البته درباره مشاغلی است كه معاون استاندار از آنها به عنوان دامپروری و كشاورزی نامبرده و حال آنكه "اكثر مشاغلی كه افغان ها غارت كرده اند" اين دو نيست.
معامله غريبی است با انسان فرق نمی كند كه اهل كجا و از چه تباری باشد،هركسی ممكن است مجرم يا متهم باشد،اما نسبت دادن بدی ترين اتهامات به يك نژاد و ملت حتا اگر منفعت ملی هم باشد،غير انسانی است به شدت غير انسانی است.مسئولان جمهوری اسلامی به اين نتيجه رسيده اند كه افغان های ساكن ايران ديگر مجاهد نيستند،بلكه غارتگرند؛غارتگر فرصت های شغلی.