پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 

تاريخ سينمای مستند ايران- مسعود مهرابی
اولين آئين نامه
"سانسور" فيلم در ايران

اولين فيلم مستند ايران، فيلمبرداری از مراسم جشن گل ها در پاريس، با حضور مظفرالدين شاه است و چهارمين فيلم مستند "خان بابا معتضدی» که دومين مستند سازايرانی است، از مراسم سوگند رضاخان به پايبندی و حفاظت از قانون اساسی مشروطه است! نخستين تماشاگران فيلم درايران نوکرهای دربار مظفرالدين شاه بودند و پس از آن فيلم از دربار بيرون آمد و مردم هم با سينما که آن را "دورنما" اسم گذاری کرده بودند  آشنا شدند.



 

سينمای مستند ايران قدمتی برابر با تاريخ سينمای ايران دارد، چرا که اصولا سينمای ايران چه در زمينه نمايش فيلم در سينماها و چه درعرصه اولين تجربه ها با فيلم مستند آغاز می شود.

پيش از شروع مستند سازی درايران، عکاسی بعنوان زيربنای سينما پيشرفت های قابل ملاحظه ای کرده بود و جای تعجب نيست اگر بدانيم که نخستين فيلمبردارايرانی يک عکاس بود.

نقطه شروع مستند سازی به سفر مظفرالدين شاه قاچار به فرنگ در سال 1900 ميلادی بر ميگردد. در اين سفر ابراهيم خان عکاسباشی با فيلمبرداری از "جشن گل ها" در پاريس، نخستين مستند ايرانی را می سازد. مظفرالدين شاه در سفر نامه اش درباره اين جشن می نويسد:

" تمام کالسکه ها را با گل مزين کرده و توی کالسکله ها پيدا نبود و خانم ها سوار کالسکه ها شده و با دسته های گل در جلو ما عبور می کردند و عکاسباشی هم مشغول عکس گرفتن بود. بقدر پنجاه کالسکه همينطور به قطار و نظام در حرکت بود. موزيک هم می زدند. جمعيت و ازدحام قريبی بود و اين کالسکه ها که به محاذی ما می رسيد، دسته های گل بود که پی در پی بطرف ما می انداختند ما هم بطرف آن ها گل می انداختيم."

 

هشت ماه بعد، ابراهيم خان عکاسباشی در معيت سلطان به ايران باز می گردد. مظفرالدين شاه دستور فيلمبرداری را "جهت نشان دادن به نوکرها" صادر می کند. عکاسباشی کليد می زند. کوچه و بازار، دسته عزاداری که راهی تکيه دولت هستند و شيرهای شاه در دوشان تپه حاصل کار اوست. پرده ی سفيد نمايش در دربار آويخته می شود، افراد اندرونی و بيرونی به تماشا می نشينند. چندين سال بعد، در اواخر دوران قاجار سينماها فيلم ها را توام با مستند خارجی به تماشا می گذارند. از جمله اردشيرخان ارمنی، موسس سومين سينمای ايران (سينما خورشيد) که همراه چهار حلقه فيلم تارزان يک حلقه نيز مستند نمايش می داد.

پس از ابراهيم خان، "خان بابا معتضدی» نخستين ايرانی است که در سطحی حرفه ای تر دست به مستند سازی می زند. او که دردورن سلطنت احمد شاه برای تحصيل راهی فرنگ شده بود، پس از کودتای 1299 با يک دوربين "گومون" به ايران وارد می شود. در آن زمان شوق و هيجان معتضدی همانند شور و شيفتگی جوانانی است که صاحب يک دوربين 8 ميليمتری می شوند و بالطبع اولين موضوعی را که جلوی دوربين می برند محيط اطراف و بويژه خانواده خود آنهاست. سوژه ی اولين تجربه خان بابا نيز خانواده اوست. و دومين کار خود را با فيلمبرداری از محمد حسن ميرزای وليعهد انجام می دهد. سومين فيلم از مجلس موسان و چهارمی تصويربرداری از مراسم سوگند خوردن رضا خان به حفظ قانون اساسی در مجلس شورای ملی به تاريخ 24 آذر 1304 شمسی است.

ديری نگذشت که کار خان بابا بعنوان چيره دست ترين فيلمبردار ايرانی در آن زمان بالا گرفت. افتتاح راه آهن سراسری در چهار شهريور1317، افتتاح بيسيم، بانک ملی، پل ها، راه ها، رژه ارتش و يک فيلم از اسب سواری از ديگر آثار اوست که در سينماهای تهران ومراکز نظامی ارتش به نمايش در آمد. معتضدی با سرهم کردن پاره ای از صحنه فيلم هايش، نخستين فيلم سرود شاهنشاهی را می سازد. نوعی فيلم تبليغاتی که بعدها به اشکال گوناگون در شروع هر سانس سينماها به نمايش گذاشته می شود و تماشاگران مجبور بودند هنگام نمايش آن از جا برخيزند. به هر حال، دراين دوره، فيلمسازی مستند درايران، پا را از حد فيلم های خبری- تبليغاتی فراتر نمی گذارد و فيلم های رژه ارتش، افتتاح راه آهن و مراسم تاجگذاری دراين ميان پخته تر بنظر می رسند، اما در مجموع، سينمای مستند همچنان در خدمت حکومت است.

چند مستند پراهميت

در اين سالها چند فيلم مستند تاريخی خوب درايران بدست خارجيان ساخته می شود که فيلم "علف" از آن جمله است. بعد از جنگ اول جهانی، تعدادی از سينماگران غربی تحت تاثير سنت قوم نگاری و مردم شناسی عصر خود راهی سرزمين های دور شدند تا شگفت ترين پديده ها، يعنی حماسه ی نبرد انسان با طبيعت بی رحم را به تصوير در آورند. براساس چنين تصويری است که سه امريکائی به نام های "مريان سی کوپر"(کارگردان)، "ارنست بی شودزاک"(فيلمبردار)، و "مارگريت هريسون" با دشواری فراوان فيلم پر اهميت "علف" را در سال 1924 در باره کوچ طايفه ی بابا احمدی، يک ايل بختياری می سازند. فيلم، همچون آثاری از اين دست که ديگران راجع به ايران ساخته اند خالی از اشکال نيست، چرا که بی اطلاعی گوپر از زندگی ايلی و توجه زيادش به حماسه پردازی و ضبط "جالبترين پديده ها" موجب شده است که درعلف شاهد تداوم عادی رويدادهای زندگی ايلی نباشيم.

در يکی از مراحل کوچ، صحنه ای از رقص زنهای عشاير را می بينيم، در صحنه ای ديگر مردها درحال چوب بازی هستند و در يکجا عده ای سوارکاری می کنند. اين صحنه ها از نظر زمان رويداد، با واقعيت نمی خوانند زيرا معمولا رقص و چوب بازی و سوار کاری از مراسم عروسی است و عروسی عشاير بيشتر در گرمسير و گاهی در سردسير صورت می گيرد وهرگز اتفاق نمی افتد که به هنگام کوچ عروسی راه بياندازد. اين صحنه ها را در طايفه بابااحمدی قبل از حرکت بخاطر کوپر درست کرده اند که فيلم بگيرد و او هم برای ايجاد تنوع و افزودن به زيبائی فيلم هر صحنه را در بخشی از فيلم جای داده است.

بعلت مغاير بودن مضمون فيلم با سياست های تبليغی سردار سپه، فيلم بعد از ساختش در ايران به نمايش در نمی آيد. سالها بعد که صداگذاری باب شد، در انگلستان روی فيلم موسيقی سنفونی شهرزاد ساخته ريمسکی کورساکف و يک گفتار توضيحی گذاشته شد که مجتبی مينوی با آميختن طنز عاميانه گفتار آن را تغيير داد و فيلم با اين تغييرات درايران به نمايش در آمد.

بعد از "علف" فيلم ديگری بنام "راه آهن ايران" توسط سنديکای راه آهن آلمان ساخته شد و در بهمن ماه 1309 در سينمای ايران به نمايش در آمد. فيلم در قسمت اول  اشاراتی به راه های صعب العبور و زندگی مردم ايران دارد و در قسمت دوم شروع عمليات تا افتتاح راه آهن شمال را در بر می گيرد. بخش دوم فيلم را تماشاگران پسنديدند اما قسمت اول در مواردی با انتقاد روبرو شد، زيرا به گفته معترضان در آن به مليت ايرانی توهين شده بود.

فيلم ديگری موسوم به "کاروان زرد" توسط فرانسويان تهيه شد. اينان 21 عالم فرانسوی بودند که به خواست "آندره سيتروئن" صاحب کارخانه سيتروئن به آسيا اعزام شده بودند تا در زمين های فرهنگی و اجتماعی تحقيقاتی انجام دهند و همچنين برای ماشين های سيتروئن تبليغ کنند. در اين گروه فيلمبردارای بنام "آندره سوفام" بود که ماموريت تصويربرداری از نکات مورد نظر را به عهده داشت. اين گروه درتاريخ هفت ارديبهشت 1310 به ايران آمد و سپس از طريق نيشابور و مشهد راهی افغانستان چين شد. آنان حين عبور از ايران فيلمی تهيه کردند که فقر و عقب ماندگی و زندگی ابتدائی ايرانيان را نشان می داد. بهمين دليل فيلم در ايران اجازه نمايش نيافت، اما در فرانسه روی پرده رفت و اعتراض برخی از "ترقيخواهان" ايرانی را برانگيخت. با توجه به مضمون و جهت فيلم های "علف" و " راه آهن ايران" و "کاروان زرد" رژيم احساس خطر می کند و اولين آئين نامه سانسور فيلم به رشته تحرير در می آيد.

گروه خارجی ديگری نيز از مراسم "قمه زنی» در اصفهان فيلم تهيه کرد و چند جهانگرد از ماشين دوری حضرت عبدالعظيم فيلمی ساختند که قسمت هائی از آن در "گارماشين" ساخته احمد غفارمنش استفاده شده است. و در آخر فيلمی است که سه ترک از جشن مشروطيت در سال 1313 تهيه می کنند.