ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سخنان متفاوت حسن روحانی، پس از دیدار خبرگان با رهبر
 و حمایت رهبر از سیاست های اتمی و خارجی  دولت احمدی نژاد
کدامیک از این دو راه
ایران را به سرمنزل می برد
ترسناک باشیم و از ما بترسند
یا پیشرفت داشته باشیم و رفاه؟

استراتژی و دغدغه‌ی اصلی ما چیست؟ حفظ خودمان؟ صیانت از نظام و کشور؟ کشوری توسعه نایافته؟ به یک توسعه جامع دست پیدا کنیم؟ و یا اینکه صدور پیام انقلاب در منطقه و جهان را در دستور کار قرار دهیم؟ هر یک از این نظرات طرفدارانی داشت. بعضی‌ها فکر می‌کنند در سیاست خارجی دایم باید اعلام مواضع کنیم، اما آیا مذاکره و مبادله افکار را هم نیاز داریم یا نه؟ آیا راه برای چانه زنی وجود ندارد؟ البته که برخی کشورهای غربی و آمریکا با ما دشمن هستند، اما پیغمبر با کفار هم معاهده امضاء و صلح کرد. ما سانتریفیوژها را کپی سازی کردیم و کار دقیق و ارزشمندی بود. امروز ایران نسبتا کپی کننده خوبی شده ایم، اما هنوز راه زیادی دارد تا طراح و صنعت‌گر شود.

 
 
 
 
 

 

حسن روحانی، عضو مجلس خبرگان رهبری که در دیدار با خبرگان با رهبر و سخنرانی حمایت آمیز رهبر از دولت احمدی نژاد – در حد ستایش اتمی- حضور داشت، سخنان مهم و متفاوتی در «کنفرانس ملی چشم انداز 20 ساله و الزامات سیاست خارجی توسعه گرا» ایراد کرد که نکات اصلی آن را در زیر می خوانید.

جلسات فراوانی در این رابطه در سال‌های 69 و 70 در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برگزار شد، شاید بیش از 40 تا 50 جلسه و با حضور همه مسوولان و به تناسب از همه وزرا و نخبگان دعوت شد تا در این جلسات حضور یابند. نتیجه این جلسات چیزی بود که در روزنامه‌ها و دانشگاه‌ها تحت عنوان بحث رشد محوری بود. یعنی این سوال اساسی که استراتژی و دغدغه‌ی اصلی ما چیست؟ حفظ خودمان؟ صیانت از نظام و کشور؟ کشوری توسعه نایافته باشیم؟ به یک توسعه جامع دست پیدا کنیم؟ و یا اینکه صدور پیام انقلاب در منطقه و جهان را در دستور کار قرار دهیم؟ هر یک از این نظرات طرفدارانی داشت.
ما بین حفظ و رشد محوری نتوانستیم به نتیجه برسیم. نیمی طرفدار حفظ محوری و نیمی طرفدار رشد محوری بودند و نیمی می‌گفتند هم چنان دغدغه اصلی ما توطئه‌ها و خطرات است و به جای این که به فکر توسعه و رشد باشیم باید به حفظ خود بیاندیشیم.

البته اگر این منطق درست باشد کشوری که دغدغه اصلی‌اش حفظ است نمی‌تواند در پی رشد و توسعه باشد. کشورهایی بودند که هم چنان دغدغه‌شان حفظ محوری بوده است. از دوران حزب بعث در عراق صدام تمام سرمایه‌اش را در جهت تجهیز یک ارتش قوی صرف کرد و اینکه چگونه از خود دفاع کند و یا چگونه حمله کند. از سویی کشورهایی بودند که دغدغه اصلی‌شان توسعه بوده است. از جمله کشورهای جنوب شرقی آسیا. از این جمله می‌توان چین را مورد مثال قرار داد که در سال‌های گذشته از دغدغه حفظ به دغدغه‌ی رشد تغییر مسیر داده است.

در آن مقطع مسوولان دفاعی و امنیتی و برخی مسوولان سیاسی می‌گفتند باید حفظ محور باشیم و اساس استراتژی ما را قدرت تشکیل دهد. در مقاطعی هست که قدرت و توسعه در کنار هم قرار می‌گیرند و یا یکی مبنای دیگری می‌شود. اما اینکه در فکر قدرت هستیم یا توسعه دو مقوله متفاوت است؛ باید یکی را برگزینیم.

در شرایطی کشور چاره‌ای جز انتخاب قدرت را ندارد یا بالعکس. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهایی که از جنگ فارغ شده بودند استراتژی توسعه را انتخاب کردند و برخی کشورها که هم چنان نگران بودند استراتژی قدرت را برگزیدند.

اگر بگوییم سند چشم انداز 20 ساله چیزی شبیه استراتژی ملی است بیراه نگفته‌ایم. در واقع مجمع تشخیص مصلحت نظام و رهبری انقلاب برای ادامه راه کشور مسیر"توسعه" را برگزید.

در متن سند چشم انداز می‌خوانیم که در سال 1404 ایران کشوری توسعه یافته است و امروز بعد از گذشت چند سال از سال 84 که سند چشم انداز مبنا قرار گرفت واقعا باید بپرسیم آیا همه این سند را قبول دارند؟ ترس من این است که چشم انداز به یک شعار تبدیل شود این خطر اصلی است.

در کشور ما تا به حال تجربه یک برنامه 20 ساله وجود نداشته است معمولا کارهای ما در ایران فصلی است حتی سالانه هم نیست؛ مشکل کار ما اینجاست.

من هنوز در اذهان برخی از نخبگان و مسوولان این تردید را می‌بینم که میان قدرت و توسعه هنوز انتخاب نکرده‌اند.

چشم انداز 20 ساله این مشکل را حل کرده و گفته است که مسیر ما توسعه است، اما در عین حال نحوه نگارش چشم انداز به گونه‌ای است که ممکن است وسوسه انگیز باشد. و این باعث شود که بسیاری در جامعه هنوز به این سند ایمان نیاورده‌ باشند، بنابراین اول باید ایمان بیاوریم اگر ایمان آوردیم آن وقت به عزم ملی نیاز داریم و در این راه همه باید بیایند.
ملت 70 میلیونی ایران باید برای اجرای این سند به صحنه بیایند؛ چرا که داریم به ایران 1404 و توسعه یافته نگاه می‌کنیم اگر بناست 70 میلیون جمعیت به صحنه بیایند، شما نمی‌توانید کرامت این 70 میلیون را مورد تهدید قرار دهید.

حتی اگر یک نفر را از این محیط خارج کنیم به اندازه یک نفر نیروی ما کاهش خواهد یافت. اجرای سند چشم انداز نیاز به عزم یک گروه و جناح حزب سیاسی ندارد، در این صورت نمی‌توان در کشور توسعه ایجاد کرد. ما عزم ملی می‌خواهیم که لوازم خود را دارد؛ بر این اساس باید همه احساس کنند در این حکومت سهیم و شریک هستند.

ما به دولت کارآمد نیاز داریم. باید مجلس، قوه قضائیه و هیات وزیران کارآمد و مسوول داشته باشیم که در پایان هر سال بگوییم آقای دولت از این چشم انداز قرار بود یک بیستم آن انجام شود. اگر شده است که چه خوب و اگر نشده است چرا؟ و در صورت نیاز به جبران بپردازیم اما متاسفانه هر فردی کار خودش را می‌کند. بر اساس سند چشم انداز باید رشد سالانه ما هشت درصد می‌شد، اما نشده است. چرا؟ قدیم‌ترها همه چیز را به گردن نفت می‌انداختند، اما این بهانه از ما گرفته شد و امروز قیمت نفت بالای 90 دلار رسیده است. می‌ترسم بگویند نفت چون گران شده است نمی‌شود کاری کرد

در صورتی به اهداف چشم‌انداز می‌رسیم که تورم یک رقمی باشد ولی الان تورم بالای 20 درصد است. مرکز تحقیقات و مجلس نرخ تورم را 24 درصد اعلام کرده است، باید نرخ بیکاری زیر 10 درصد باشد، رشد سرمایه‌گذای هم باید توسعه پیدا کند

تجربه این دو سه سال تجربه خوبی برای ما نبوده است. باید از کلمه توسعه این سهم مشترک ایجاد شود. این که می‌گوییم ایران باید کشور اول در منطقه باشد شاخص‌های مشترکی ارایه کنیم.  نمی‌شود در زبان‌ یک جور حرف زد، اما در عمل ناهماهنگ بود

بی‌تردید ایران کشوری است با انگیزه قوی برای دفاع از خود و اهداف و آرمان‌های ملی و ملتی بزرگ که برای حفظ منافع حیاتی و منافع ملی حاضر به ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی است. ایران کشوری است که به رغم تنوع در خور فرهنگ‌ها و گویش‌ها، وحدت ملی دارد ایران دارای نفوذ در کشورهای منطقه و تاثیر گذار در صحنه بین‌المللی است. همه کشورها نفوذ ایران در عراق، افغانستان، لبنان و کل منطقه را قبول دارند و ما به لحاظ ژئوپلتیک و ژئو اکونومیک و ژئو استراتژیک کشوری ثروتمند هستیم، اما در عین حال از لحاظ علمی و فناوری و صنعت جایگاهی متوسط داریم

یک روزی بود که از لحاظ صنعتی مونتاژ کننده خوبی بودیم. در مرحله بعد کپی ساز خوبی شدیم.

ما سانتریفیوژها را کپی سازی کردیم و کار دقیق و ارزشمندی بود. امروز ایران نسبتا کپی کننده خوبی شده است، اما هنوز راه زیادی دارد تا طراح و صنعت‌گر شویم. ما در فناوری‌های پیشرفته خوشبختانه از رشد و پیشرفت خوبی برخوردار هستیم.  ملتی که خودباور است خوب است، اما باید نسبت به آنچه که با آن روبرو هستیم واقع گرا تر باشیم. ملت ایران باسابقه و فرهنگ غنی و با استعداد و دارای جغرافیای ارزشمند و تجربه‌ ایستادگی در جنگ 8 ساله و توطئه‌های قدرت‌های بزرگ است، اما در علم و دانش از کیفیت آموزشی خوبی برخوردار نیستیم. ما دانشجو زیاد داریم اما کیفیت آموزشی در دانشگاه‌هایمان چگونه است؟ الان مانند شعب بانک‌ها در همه روستاها دانشگاه‌ها هم شعبه زده‌اند، نکند در علم هم کپی ساز شویم. تولید علم سخت‌تر از تولید صنعت است. جنبش نرم افزاری که شعار آن را می‌دهیم آیا تحقق یافته است؟

دنیای امروز دنیایی است که فناوری‌های پیشرفته را به راحتی در اختیار دیگران قرار نمی‌دهد. آنها این فناوری‌های پیشرفته را انحصاری متمرکز و توام با بخل در اختیار دارند. اگر احساس کنند کشوری می‌خواهد سایر بازیگران را حذف کند، علی القاعده در برابرش می‌ایستند و فشار وارد می‌کنند.

اگر ما نتوانیم به طور مستمر دسترسی به علوم و فناوری‌های نو را داشته باشیم نمی‌توانیم به شکوفایی اقتصادی و فناوری امید داشته باشیم. به رغم استقلال کشورها نوعی وابستگی و بستگی در سراسر دنیا حس می‌شود.

کشورهای در حال توسعه با تدبیر و نقشه سعی دارند با جهان صنعتی و پیشرفته ارتباط داشته باشند تا علم و فناوری را از آنها دریافت کنند، دنیای امروز به سمت تبادل، وحدت و نزدیکی بیشتر پیش می‌رود.

در این بین ما به یک سیاست خارجی خوب نیاز داریم، نه آنکه حرف‌هایی بزنیم که تکبیر آفرین باشد یا درشت گویی کنیم. سیاست خارجی یعنی راه و روش سلوک با دنیا که نتیجه آن یا تهدیدی را کم ، یا منفعتی را جلب کند.

ما کشوری هستیم که می‌خواهیم به توسعه برسیم و البته درون گرا هم هستیم. خوب این اگر شدنی است انجامش دهید، اما اگر شدنی نیست باید راهی برای تعامل پیدا کرد. در دنیا هنجارها و رفتارهایی وجود دارد البته نه به این معنا که در برابر هنجارهای دنیا تسلیم محض باشیم، اما با جنگ مداوم هم نمی‌توانیم به نتیجه برسیم، ما هنوز درباره برخی کلمات مرعوب نگردید، تسلیم نشوید بایستیم به دنیا بفهمانیم تفاهم نکرده‌ایم. نمی‌توان با تحکم و داد به دنیا چیزی را فهماند، بلکه باید آرام آرام با منطق با دنیا برخورد کرد.

مرز بین تعامل تقابل و تسلیم چیست؟ آیا ما توانسته‌ایم در این واژه‌ها به تفاهم برسیم؟ یک روزی وقتی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی صحبت می‌کردیم در روزنامه‌ها می‌گفتند اینها دارند اسرار نظام را بیرون می‌برند. یک روز می‌گفتند البرادعی را به کشور راه ندهید، روز دیگر می‌گفتند هر چه که البرادعی بگوید درست است. در حالی که برخی معتقد بودند این آقای البرادعی پدرش پالاندوز است و نباید به او این قدر بها داد. ما هنوز نتوانستیم به یک تفاهم با هم در این مسایل برسیم یک بار می‌گفتند با این غرب کافر ننشینید و حرف نزنید، اینها خائن هستند، یک روز هم گفتند این جاسوس‌های غربی چه آدم‌های خوبی هستند و چه گزارش خوبی داده‌اند. یک روز وقتی ما با آژانس حرف می‌زدیم صدای همه بلند می‌شد، آنها می‌گفتند البرادعی را راه ندهید، چرا که وی جاسوس است اما الان البرادعی مسلمان شده است و آدم خوبی است. آن زمان ارتباط با آژانس جاسوسی بود، اما الان ارتباط با آژانس مثبت است. علت این تضاد‌ها چیست؟ ما خودمان هنوز به یک تفاهم نرسیدیم که تعامل یعنی چه؟ در سمت چشم انداز از تعامل سازنده و موثر نام برده می‌شود خوب معنی این چیست؟
بعضی‌ها فکر می‌کنند در سیاست خارجی دایم باید اعلام مواضع کنیم، اما آیا مذاکره و مبادله افکار را هم نیاز داریم یا نه؟ آیا راه برای چانه زنی وجود ندارد؟ البته که برخی کشورهای غربی و آمریکا با ما دشمن هستند، اما پیغمبر با کفار هم معاهده امضاء و صلح کرد. باید شرایط موقعیت و اهداف مان را ببینیم. باید اصل زمان و مکان مورد توجه قرار گیرد این گونه نیست که زمان و مکان تنها برای فقه باشد، بلکه برای سیاست و استراتژی و اهداف ملی هم نیاز است.

ما می‌خواهیم برای دنیای اسلام الهام بخش باشیم. آیا همه منطقه و دنیای اسلام چشمشان به تهران و ایران است؟ آیا مالزی، اندونزی و کشورهای عربی از ایران نسخه می‌گیرند؟ در رابطه با الهام بخشی کجا هستیم؟ آیا ما در سیاست خارجه می‌خواهیم همچنان سیاست ابهام را برگزینیم یا شفافیت؟ آیا می‌خواهیم به گونه‌آی رفتار کنیم که رفتارمان برای دنیا قابل پیشبینی باشد یا نه؟ البته قابل پیش بینی بودن یا نبودن خواصی دارد، اما فکر می‌کنم با تعامل سازنده و موثر پیش بینی نبودن قابل جمع نیست. آیا ما می‌خواهیم دنیا و منطقه از ما بترسند و یا دنیا مجذوب ما باشد و هر روز ترسناک‌تر باشیم یا جاذبه‌دارتر. ممکن است کسی به کسی احترام بگذارد از آنجایی که از آن می‌ترسد، چرا که فکر می‌کند او چاقو در دست دارد و ممکن است کسی به کسی احترام بگذارد به خاطر اخلاق دانش و سایر خصوصیات دیگر.

آیا رفتار ما باید بگونه‌ای باشد که دنیا احساس کند ما برای نوعی از انعطاف و در مباحث چانه زنی آمادگی داریم یا نه؟ آیا خودمان را در دنیایی بهتر و ایران بهتر می‌خواهیم یا ایرانی بهتر در برابر دنیای زبون و خوار. و اینکه آیا ایران می‌خواهد در فضای امنیتی باشد یا غیر امنیتی؟