ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سکوت رهبر به چه مفهوم است؟
خفقان سياسی، با استفاده
از "چفيه" استبداد اسلامی
عصر نو

 
 
 
 
 

بازجو به فعال سياسي: "يا چفيه، يا مصاحبه با VOA غير از اين، نفاق است!" در جريان پسرفت يك جامعه به سوی برقراری و تحكيم استبداد، تغييرات پارامترهای مختلفی را می‌توان مشاهده كرد كه به مشخصه‌های حكومت‌های خودكامه به‌شمار می‌آيند. مثلاً شعاع محدوده آزادی بيان و انتخاب آزاد يك شاخص اين روند است و تراكم و تجميع قدرت تشخيص راه از چاه در يك فرد يا گروه، يك شاخص ديگر از حركت جامعه به سمت تمركز قدرت و استيلای استبداد. از پارامترهای ديگری كه براساس آن می‌توان سمت و سوی حركت حاكميت‌ها به سوی استبداد را تشخيص داد، ميزان رشد باور و اعتقاد سران و كارگزاران حكومت‌ها به اصل «هر كه با ما نيست بر ماست!» است. اين اصل، اين روزها به‌عنوان يك فانوس راهنما، هدايتگر اجزايی از حكومت جمهوری اسلامی نيز شده است. آخرين نمونه؟ مورد جالبی است: يكی از فعالان نسبتاً سابقه‌دار دانشجويی دوره زندان را پشت سر گذاشته و آزاد شده است. او نقل می‌كند در آخرين ملاقات‌هايش با مسوول پرونده اندكی از تغييرات فكری و سياسی اخير خود گفته و حالا كه ديگر راديكاليسم نوجوانی را پشت‌سر دارد، پيگيری گرايش اصلاح‌طلبی از درون جمهوری اسلامی و تلاش برای تصحيح حكومتداری ضمن حفظ اصل آن را مشی و باور خود اعلام كرده است. نقل می‌كند كه شخص مورد بحث گفته است: «نه‌خير، اصلا! يا چفيه، يا رفتن به آمريكا و پيوستن به VOA [صدای فارس آمريكا]! وسط آن هرچه باشد نفاق است كه دشمنی پيچيده با جمهوری اسلامی محسوب می‌شود و خطرناك‌تر».
برای باور به درستی اين نقل، نيازی به سوگند و سند نيست، زيرا رويكرد مستتر در آن اعمال و رفتارهای ديگری از سوی اجزای حكومت به كرات مشاهده شده است. در ايران كسانی اعتقاد دارند اگر كسی در مقابل جريان حاكم تسليم نيست، بهتر است به زور هم كه شده او را تسليم در مقابل جريان‌های باطل خارجی كنيم، لابد برای اينكه كوبيدن بر سرش راحت‌تر باشد! خطای كودكانه «هر كه دوست من نيست لابد دوست دشمن من است» در حوزه سياست يك اشتباه ساده‌دلانه باقی نمی‌ماند، بلكه به توهم بددلانه‌ای تبديل می‌شود.

در ايران معتقدند مخالف خوب، مخالفی‌است كه سردر دامن بيگانه بگذارد و تكليف خود را با ما روشن كند. منتقد داخلی كه به جمهوری اسلامی اعتقاد دارد اما به «ما» انتقاد دارد مخالف نيست، منافق است. آدم‌ها بايد يا چفيه به گردن بر آستان ما پايبوسی كنند و يا كراوات بر سينه در درگاه آمريكا به كشورشان خيانت بورزند. حد وسط وجود ندارد.

اين توهم شوم كه ريشه در باور به «حق»بودن خويشتن و «ناحق»بودن هر كس ديگری غير از خويش دارد، هنگامی‌كه در كارگاه‌های عملياتی دستگاه‌های اطلاعات موازی فراوری می‌شود، توطئه‌های ضد ملی شوم تری را ثمر می‌دهد: بايد افراد را تحت فشار قرار دهيم و آنها را كه طاقت كمتری دارند يا از نظر روانی مستعد شناخته می‌شوند آزاد كرده به دامن دشمنی چون ايالات متحده برانيم. آنها را به اين ترتيب به شكل عناصر خيانت‌پيشه بسوزانيم وجنازه‌شان را چون چماق بر سر آنهايی كه طاقت می‌آورند، نمی‌برند، نسبت به مسائل سياسی آگاه و در مورد جايگاه خويش هوشيار هستند بكوبيم. ميوه اين رفتار ضد منافع ملی در ايران انواع و اقسام بريده‌هايی هستند كه در ايام مرخصی زندان موفق به خروج از كشور شده‌اند! يا بعد از زندان گذرنامه و دعای خير دريافت كرده‌اند و اكنون سخنگويان VOA و مخالفان مورد قبول و تبليغ سروران كفش و كلاه كرده برای راه‌انداختن بساط استبداد در اين كشورند.

آيا اين نسخه‌پيچی‌ها با نظر رهبری كشور انجام می‌شود؟ متاسفانه فقدان پاسخگويی در قدرت كه در ايران در حال نهادينه شدن است، اجازه اصرار برای دريافت پاسخ اين پرسش‌ها را نمی‌دهد.
در بطن اين رفتارها و گرايشها كه نتايجی تلخ و بعضاً خيانت‌آميز به بار ميآورند، نگره اصلی استبداد در حال تكوين جديد در ايران قابل مشاهده است. براساس اين نگره سياست‌ورزی آگاهانه، آزاد و متعهد به حقيقت، با روندهای جاری تمركزيابی قدرت ناهمخوان و ناسازگار است و بايد از بين برود.

 هركس، به هر روشی، به هر نيتی و در هر زمانی عناصر ضعيف‌النفس ايرانی را جست‌وجو كرده، آنها را به طريقی در خدمت و در ركاب دشمنی – يا رقيبی – چون ايالات متحده – يا هر اجنبی ديگری – قرار ‌دهد، مرتكب خيانت شده است. اين خيانت را با هيچ آب‌كوثری نمی‌توان شست و با هيچ دعوی دينی و الهی نمی‌توان پوشاند. (خلاصه شده)