پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

ارشيو هفتگی

درباره پيك هفته


 

 

پيک هفته

 

 

 


زنگ های خطر
به صدا در آمد!
نوروز- مرتضی کاظميان

 

زنگ‌های هشدار و زنهار و خطر به‌صدا در‌آمده است؛ اگر گوش شنوايی باشد…

اگر آن 12 لايحه‌ای را که قانون‌گذاران دموکرات آمريکا، با هدف جلوگيری از تصميم احتمالی بوش برای اقدام نظامی عليه تاسيسات نظامی يا هسته‌ای ايران‌، به مجلس نمايندگان و سنای ايالات متحده ارائه کرده‌اند، جدی نگيريم؛

اگر اخطار علنی نانسی پلوسی ، رئيس مجلس نمايندگان آمريکا، و سومين مقام قدرت در نظام سياسی ايالات متحده ، و ارسال نامه‌ای با امضای ۳۰ سناتور به بوش مبنی بر منع او از حمله به ايران بدون مجوز کنگره، و احساس خطر پلوسی و ديگر سناتورها از طرح‌های پشت پرده‌‌ی پرخطر را هم، بازی سياسی ارزيابی کنيم؛

اگر مانور دو هفته‌ی پيش آمريكا را در خليج فارس ، با حضور ناو هواپيمابر هسته‌ای اينترپرايز و دو ناو هواپيمابر كوچك‌تر و كشتی‌های جنگی و نيروهای دريايی و هوايی همراه آن‌ها، و نيز اظهارنظر"جی‌چمبرز"، فرمانده نيروی مشترك 59 آمريكا را که گفته است: " اين مانور ما را برای سناريوی واقعی آماده می‌كند"، بخشی از تهديدهای ظاهری برای کسب امتياز بيشتر در پای ميز مذاکره قلمداد کنيم؛

اگر سخنان اخير برنار کوشنر، وزير امور خارجه فرانسه را _آن هم در حالی که هنوز دو ماه از تهديد پيشين او نگذشته است_ تلاش بيهوده و دگرباره‌ی دولت سارکوزی تحليل کنيم(کوشنر، برنامه اتمی ايران را «تهديدی جدی" برای جهان توصيف کرده و گفته است که فرانسه درباره امنيت اسراييل مصالحه نمی کند. وی تاکيد کرده است که برنامه اتمی جمهوری اسلامی ايران يکی از بزرگترين تهديدات فعلی است که دنيا با آن روبرو است. وزير امور خارجه فرانسه افزوده است: فرانسه قصد دارد مسير تحريم ها را ادامه دهد ؛ پاريس اين تحريم ها را تنها مسيری می داند که ما را از اينکه يک روزی با چشم انداز ايران اتمی يا بمباران ايران روبرو کند، باز می دارد)؛

اگر اظهارنظر وزير خارجه بحرين را که همين چند روز پيش گفت:"ما نيز آوای جنگ و برخی مواضع افراط گرايانه را می‌شنويم؛ نمی‌خواهيم به عنوان همسايه ايران، بين ايران و ديگر کشورها جنگ درگيرد" سخنی نه چندان قابل اعتنا عنوان کنيم؛ و ...

به‌نظر می‌رسد که اين اظهارنظر آقای چاوز را_که به اندازه‌ی لازم با تهران در تماس و با احمدی‌نژاد هم‌سخن است_ بايد با تامل بيشتری خواند:" اگر آمريکا آنقدر ديوانه باشد که به ايران حمله کند ، قيمت نفت ۱۰۰ دلار نخواهد ماند، بلکه به ۲۰۰ دلار خواهد رسيد". و نيز اين سخن بشار اسد را بايد با دقت بيشتری مورد توجه قرار داد که: آمريکا با تهاجم نظامی به عراق و افغانستان، امنيت منطقه را به خطر انداخته است ، و اگر به ايران حمله کند، خاورميانه همانند بشکه باروتی در آتش خواهد سوخت...

قابل توجه آن که احمدی نژاد هم شنبه ‌ی هفته پيش در گفت وگو با شبکه تلويزيونی عربستان سعودي( العربيه) درباره «حمله احتمالی آمريکا عليه ايران» اگرچه باز هم تاکيد کرده است که«ما احتمال عملی شدن چنين حمله‌ای را نمی‌دهيم. اين تهديدها بيشتر در حد حرف و تبليغات روانی است»؛ اما با وجود اين افزوده است: « اگر اتفاقی از سوی هر کشوری رخ دهد، برای پاسخگويی آمادگی کامل داريم... زمانی که جنگی آغاز شود پايان آن، در دست امريکايی ها نخواهد بود؛ ادامه و پايان جنگ در اختيار ملت ايران خواهد بود»...

مستقل از شواهد قابل اعتنا و در‌خور توجهی که هر روز خودنمايی می‌کند؛ هشدارهای پی‌درپی مقام‌ها و شخصيت‌های ارشد و مطلع نظام سياسی در مورد شرايط حساس و ويژه‌ای که کشور با آن روبرو، يا درآستانه‌ی آن است، ادامه دارد. ماه پيش، و در شرايطی که هنوز چند روزی از سخنان مهم خاتمی در گردهمآيی اصلاح‌طلبان و تذکرهای قابل تامل او نگذشته بود، هاشمی رفسنجانی نيز _يک‌بار ديگر_ و در اظهار‌نظری بسيار بااهميت(دوشنبه 21آبان‌ماه جاری) تصريح کرد:"‌شرايط جهانی نيز به نحوی است که آمريکا لشکرکشی خود را انجام داده است و همه جا مستقر شده است. ما هيچ اطلاع دقيقی از تصميمات آنها نداريم و نمی‌دانيم به واقع چه اتفاقی در حال وقوع است؛ ما تنها امواج رويی را می‌بينيم و مشخص است که خطر وجود دارد و بسيار جدی است". از‌يادنبريم که اين جملات، اظهار‌نظر رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان رهبری در جمهوری اسلامی است؛ فردی که به گونه‌ای قابل پيش‌بينی از منابع موثق خبری، چندان دور نيست…
اظهارنظر لاريجانی ، دبير سابق شورای امنيت ملی هم به نوبه‌ی خود، بسيار قابل توجه است که توصيه می‌کند نبايد "گزک" به دست بهانه جويان غرب داد...

تورم و مشکلات اقتصادی پابه‌پای افزايش قيمت نفت، رشد می‌کند؛ افزايش قابل تحليل و معنادار قيمت نفت، بيش از آن که مورد مداقه واقع شود، با استقبال دولت احمدی‌نژاد و واردات کالا به کشور همراه و مواجه می‌شود؛ ديدارهای سارکوزی و مرکل با بوش، در رسانه‌ی ملی و نشريات همسو و نزديک به دولت، معمولی جلوه داده می‌شود و با نوعی بی‌اعتنايی روبرو می‌گردد؛ و… و آقای رييس‌جمهور ترجيح می‌دهد که همچنان تحريم‌های اعمال شده يا در دستور کار عليه ايران را "ورق پاره" ارزيابی کند و هشدارها و تحليل‌هايی را که واجد نوعی نگرانی و ابراز خطر هستند، ناشی از "ترس" توصيف نمايد.

در‌خور تامل است که تاکنون، هم مقام‌های ارشد سياسی و نظامی ايران احتمال وقوع منازعه را به تمامی منتفی ندانسته‌اند(و تنها از واکنش قاطع تهران به هر تجاوز احتمالی سخن گفته‌اند) و هم مقام‌های وزارت دفاع ايالات متحده و نيز مسئولان ارشد سياست در واشنگتن اعلام کرده‌اند، با وجود آنکه توسل به گزينه نظامی عليه ايران، حتمی نيست، اما در صورت لزوم توسل به گزينه نظامی، طرح های جديد حملات نظامی آمريکا آماده و قابل اجراء است. به‌عنوان نمونه، همين چند هفته پيش بود که بوش اظهار داشت که تلاش ايران برای دستيابی به سلاح اتمی می‌تواند موجب آغاز «جنگ جهانی سوم» شود؛ و در پی آن، ديک چينی، معاون بوش نيزتصريح کرد: «ايالات متحده آمريکا به ايران اجازه نخواهد داد تا سلاح اتمی داشته باشد و ايران در صورت ادامه راه خود در مسيری که به پيش گرفته است، با مشکلات جدی روبرو خواهد شد.» رابرت گيتس، وزير دفاع آمريکا هم بارها عنوان کرده است که با وجود آنکه گزينه نظامی نمی تواند منتفی شود، اما تمرکز اصلی بر حل مشکل از طريق راه های سياسی و تحريم های اقتصادی است .

حتی درياسالار ويليام فالون، رييس ستاد مرکزی ارتش آمريکا در خاورميانه هم که يکشنبه همين هفته اعلام کرده بود، برنامه ای برای حمله نظامی به ايران در دست تهيه نيست، افزوده است: «گزارش هايی که حمله آمريکا به ايران را پيش بينی می کنند، چندان صحت ندارند...»؛ و نيز گفته است: «من نمی خواهم که مقامات ايرانی اين اشتباه را کنند که ما از آنها می ترسيم و يا مايل نيستيم به وظيفه خود در منطقه عمل کنيم».

تاسف‌بار و قابل توجه آن که بر اثر عوامل گوناگون_که مجال مرور آنها در اين مختصر نيست_ و به‌ويژه بر اثر عملکرد دستگاه‌های رسانه‌ای وابسته به واشنگتن و پنتاگون، افکار داخل آمريکا به سمت مواففت با حمله به ايران تغييرجهت داده است. براساس يک نظرسنجی که موسسه گالوپ به‌تازگی انجام داده است، حدود 52درصد پرسش‌شوندگان موافق حمله به ايران بوده‌اند...

اخبار نگران‌کننده‌ای که برخی از نشريات در اروپا منتشر می‌کنند نيز در جای خود موجب نگرانی می‌شود؛ به عنوان مثال، چند هفته پيش(در دوم سپتامبر) نشريه ساندی تايمز لندن گزارش داد که پنتاگون نقشه هايی برای يک حمله شديد هوائی به ايران در دستور کار دارد. و يا آلکسی دبات، مدير "مرکز نيکسون برای تروريسم و امنيت کشور" در جريان نشست مربوط به منافع ملی، گفت : " ارتش سياست ضربه های کوچک به مراکز اتمی ايران را دنبال نمی کند، بلکه در انديشه فلج کردن تمام توان نظامی ايران است".

سوگند بوش در اين زمينه که "ما با خطر ايران پيش از آن که دير شده باشد مقابله می کنيم" اجرای دکترين غيرقانونی جنگ پيش‌گيرانه عليه ايران است که او در عراق برای نخستين بار به مرحله اجرا گذاشت. به عقيده‌ی کوهن، رئيس انجمن حقوقدانان آمريکا، بزرگ نمايی سلاح های کشتار جمعی ايران، از طرف بوش، تجربه ای است از دوران آستانه عمليات "آشفتگی عراق" که او حقيقت سلاح های کشتارجمعی عراق را وارونه جلوه داد.به‌عقيده‌ی کوهن، اظهارات بوش در اين مورد که يک ايران اتمی می‌تواند منطقه را در سايه يک هولوکاست اتمی قرار دهد، يادآور تصاويری است که او در جريان جوش آوردن ديگ، در دوران پيش از جنگ عراق، به دست می داد.
اگر به پيوندهای غيرقابل انکار آمريکا و اسرائيل ،دقيق شويم، آنگاه احساس خطر و تحليل خانم کوهن، بيشتر مهم می‌نمايد:" کنگره به راحتی تسليم خواست های "کميته روابط آمريکا و اسرائيل" می شود".

برای ما، افزون بر نکات و موارد پيش‌گفته، در‌خور اعتناست که صاحب‌نظری چون چامسکی، از احتمال پررنگ وقوع جنگ در خاورميانه سخن می‌گويد و از هم‌اينک درپی راه‌های جلوگيری از وقوع يک فاجعه‌ی ديگر برای بشريت است:"اين به عهده‌ی انسان ها است که تصميم کاخ سفيد برای حمله به ايران را به گونه‌ای موثر بلوکه کنند".

"زنگها" به صدا درآمده‌اند، اگر گوش شنوايی باشد...

ترس از وقوع يک فاجعه، اگر مبتنی بر شواهد و مستندات باشد، ترس موهوم و قابل طعن نيست؛ ترس عالمان، با ترس ناشی از جهل، در تفاوت فاحش است. تنها منازعه‌جويان و سلطه‌گران، بی‌اعتنا به اين ترس‌های واقعی، پروژه‌های خويش را پی‌می‌گيرند، و نيز، بی‌خبران...
دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی در تاملی مهم و مطلبی خواندنی، چندی پيش در وبلاگش نگاشته بود:" من يک شهروند ايرانی‌ام؛ علوم سياسی هم خوانده‌ام؛ نزديک به يک دهه است در اين زمينه تدريس هم می‌کنم؛ کم و بيش طی سه دهه پس ازانقلاب، تجربه سياسی دارم؛ اما به هيچ وجه قادر به فهم و تفسير رفتار مسئولان کشور نيستم. احساس ترس شديد از افق آينده کشور می‌کنم؛ اما از هيچ‌کس توضيح قانع‌کننده‌ای نمی‌شنوم..."

يا نهضت آزادی در بيانيه‌ای از مسئولان خواسته است که"خطر ها و تهديدها را در ابعاد نظامی، سياسی يا اقتصادی، جدی بگيرند".

اغلب شخصيت‌های حقيقی و حقوقی مستقل و منتقد، در هفته‌ها و روزهای اخير، با اظهارنظرهای مشابه، نسبت به وقوع منازعه و جنگ و پيامدهای بس ناگوار آن، هشدار داده و خواهان بهره‌گيری مسئولان از تمامی ابزارهای ديپلماتيک و حقوقی برای تحقق صلح شده‌اند. به نظر می‌رسد که "شاخکهای حساس در جامعه مدنی" زنهارهای لازم را عنوان می‌کند؛ اگر گوش شنوايی باشد...
منازعه‌جويان و اقتدارگرايان و بی‌باوران به دموکراسی و حق مردم در تعيين سرنوشت خويش، در تمام جهان _ با وجود اتخاذ‌کردن ايدئولوژی‌های متفاوت_ از ماهيتی يکسان و مشابه برخوردارند؛ آنان درپی منافع خويش و تداوم اقتدار خود هستند؛ افکار عمومی و خواستهای "حقوق بشری" برای آنان بی‌معنا و فاقد اولويت است.افسوس که تاوان انگيزه‌ها و خيال‌پردازی‌ها و پروژه‌های صاحبان قدرت را نه فقط خود آنان، که انبوه انسان‌ها می‌دهند...

ما را به بوش و چنی و دوستان "محافظه‌کارشان دسترسی نيست؛ اما به‌نظر می‌رسد که در اين ديار، فراهم‌آوردن امنيت و آزادی برای جامعه مدنی و نهادهای مدنی، تمکين به روندها و ابزارهای دموکراتيک، و پرهيز از اقدامات و اظهارات تحريک‌کننده، تنش‌‌ساز و منازعه‌جويانه، از جمله مهمترين اقدامات برای خروج از وضع "ويژه" _آنچنان که رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام توصيف می‌کند_ است؛ البته چنانچه گوش شنوايی باشد؛ گوشی که صدای واضح "زنگها" را شنيده باشد...