پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

ارشيو هفتگی

در رابطه با پيک هفته


 

 

پيک هفته

 

 

 


 

تاريخ سينمای ايران- مسعود مهرابی
عقاب تلويزيون
روی پرده سينما پر ريخت

فريدون رهنما، را می تواند پدر فيلم سازی تلويزيونی ايران دانست. با حمايت او فيلم های تلويزيونی به زندگی واقعی مردم نزديک شدند و از جمله "گذراسماعيل بزار" ساخته شد و بعدها رسيديم به "آرامش در حضور ديگران"، "درغربت"، "طبيعت بی جان" و...

تا قبل از انقلاب، فيلم سازان تلويزيونی 1000 فيلم کوتاه و بلند ساختند

پرويزصياد، به پرکارترين سريال ساز تلويزيونی بود. برای خوشايند هويدا، نخست وزير وقت، شخصيت "حسن بلژيکی" را آفريد و هويدا در يک تماس تلفنی به صياد گفت: "تو که عصای مرا دردست داری چرا پيپ را به آن اضافه نمی کنی؟" با اين تائيد، کارصياد درتلويزيون بالا گرفت به نحوی که دريک مصاحبه تلويزيون مجری ازصياد درباره اين رابطه می پرسد و صياد درپاسخ می گويد: "سايه ايشان هميشه بالای سرماست"

 

گسترش دامنه امواج راديو، و روشن شدن نقش نافذ آن درترويج افکار و برنامه های تبليغی و سياسی، دولت را برانگيخت تا دست به ايجاد يک شبکه سراسری تلويزيونی بزند و از اين راه حاکميت بيشتری بر وسائل ارتباط جمعی پيدا کند.

دولت وقت سرگرم تدارک زمينه و طرح ريزی برای ايجاد تلويزيون بود، که "حبيب الله ثابت پاسال، ازبخش خصوصی پيشدستی کرد و پيشنهاد تاسيس يک ايستگاه فرستنده تلويزيون را ارائه داد. ازآنجا که، ثابت پاسال ازاعتماد درباربرخورداربود، پيشنهاد او مورد قبول واقع شد و برای آنکه کارجنبه قانونی داشته باشد، مجلس شورای ملی درتير ماه 1337 ماده ای با چهارتبصره به تصويب رساند که به موجب آن اجازه داده می شد، زيرپوشش وزارت پست و تلگراف و تلفن، يک فرستنده تلويزيونی درتهران ايجاد شود. اين فرستنده تا پنج سال ازپرداخت ماليات معاف بود و کليه برنامه های آن ازمقررات اداره کل انتشارات پيروی می کرد.

نخستين فرستنده تلويزيونی ايران، درساعت 5 بعد ازظهرجمعه يازدهم مهرماه 1337،  اولين برنامه خود را پخش کرد. اين فرستنده، که "تلويزيون ايران" ناميده می شد، درابتدا هرروز ازشش بعد ازظهرتا ساعت ده شب برنامه داشت. تلويزيون ايران، به صورت يک بخش کاملا خصوصی اداره می شد و متکی به درآمد خود ازآگهی های تجارتی و تبليغاتی بود. اين سازمان، پس ازيکسال فعاليت، برنامه های روزانه خود را درتهران به پنج ساعت افزايش داد و درسال 1340 فرستنده ديگری درآبادان و يک فرستنده تقويتی در اهواز تاسيس کرد.

ماموريت تلويزيون ايران، درتهيه و پخش يک سلسله برنامه های سرگرم کننده خلاصه می شد. گردانندگان اين موسسه درتوجيه کارخود می گفتند که چون تلويزيون ايران جز آگهی منبع ديگری برای درآمد ندارد، ناچاراست که برای جلب تماشاگرو آگهی بيشتر به توليد برنامه های سبک و عامه پسند بزند.

رونق کارتلويزيون ايران و قابليت چشمگيرچنين رسانه ای به عنوان وسيله اساسی در نشر تبليغات و شکل دلخواه دادن به انديشه و رفتارمردم، تصميم حکومت را درتاسيس يک شبکه تلويزيونی سراسری قطعی ترکرد. بنابراين درسال 1343، يک گروه فرانسوی ازسوی سازمان برنامه و بودجه ماموربررسی و طراحی يک مرکزتلويزيونی شد. سر انجام پس ازتصويب طرح ايجاد "تلويزيون ملی ايران"، يک ايستگاه کوچک به وجود آمد و با امکاناتی ساده، پخش برنامه های آزمايشی را درسال 1345 آغازکرد (اولين برنامه آزمايشی آن مراسم چهارم آبان بود).

امکانات فنی تلويزيون درآن زمان به يک استوديو، سه دوربين و دو دستگاه ضبط مغناطيسی محدود می شد و ازآنجا که فرستنده تلويزيون ايران با سيستم 525 خطی امريکايی کارمی کرد، و سيستم تلويزيون ملی 625 خطی اروپائی بود، تلويزيون ملی با نصب يک فرستنده دو کيلوواتی، با سيستم 525 خطی، بربالای ساختمان هتل هيلتون، امکان استفاده ازاين شبکه را برای همه دارندگان تلويزيون با سيستم های مختلف، امکان پذيرکرد.

 

ماُموريت ها

 

تلويزيون ملی ازهمان آغازکارتلاش کرد انجام اموری را که برای تلويزيون ايران مقدور نبود برعهده گيرد و مصرف کنندگان بيشتری را زيرپوشش خود درآورد. مدتی کمتراز دو سال ازتاسيس آن نمی گذشت که در17مرداد 1347، نخستين مرکزشهرستانی تلويزيون ملی دراروميه گشايش يافت و چندی بعد مرکزتلويزيونی بندرعباس به کارافتاد. مراکز تلويزيونی به تدريج يکی بعد ازديگری درشهرهای مختلف شروع به فعاليت کردند و پيام های سياسی، فرهنگی و تفريحی را طبق "ماموريت هائی" که برنامه ريزان حکومت تعيين کرده بودند، به قشرهای وسيع تری ازمردم رساندند:

 

"ماموريت های اساسی شبکه راديو تلويزيون با درنظرگرفتن اولويت ها عبارتند از:

1- رهبری افکارعمومی درجهت حفظ منافع ملی ايران (وظايف اطلاعاتی و خبری).

2- افزايش آگاهی ها و دانش عمومی مردم ايران (وظايف آموزشی و فرهنگی).

3- تامين سرگرمی های سالم و ايجاد نشاط و شادی برای شنوندگان راديو و بينندگان تلويزيون (وظايف تفريحی و سرگرمی).

 

... سومين ماموريت شبکه درعين حال يکی ازماموريت های اصلی و دائمی و هميشگی شبکه است که لحظه ای غفلت ازآن موجب خواهد شد که شنونده ما راديو را ببندد و بيننده ما تلويزيون را خاموش کند. راديو و تلويزيون خاموش هم هيچ پيامی، نه خبری سياسی و نه فرهنگی و نه آموزشی نمی تواند به فرستد... ما نمی خواهيم درشبکه فقط سرگرم کنيم ولی "حتما" بايد سرگرم کنيم تا بتوانيم ماموريتهای ديگرخود را انجام دهيم."

 

برای تحقق اين اهداف، امکانات فنی تلويزيون گسترش يافت و درسال 1348، دستگاه زمينی ماهواره مخابراتی اسدآباد همدان تبادل برنامه های تلويزيونی را با ايستگاه های خارجی ميسرساخت. پس ازچندی دولت تلويزيون ايران را ازثابت پاسال خريداری کرد و با پيوستن تلويزيون ايران به تلويزيون ملی، پخش دو برنامه تلويزيونی ازدو کانال مختلف ادامه يافت. برنامه های جاری تلويزيون ملی "برنامه اول" نام گرفت و برنامه هايی که از تلويزيون ايران سابق پخش می شد، "برنامه دوم"، برنامه دوم با برد کمترو محتوايی به ظاهر پخته تر، رو به سوی اقليت هايی چون روشنفکران و دانشجويان داشت و تماشا گران برنامه اول را اکثريت مردم تشکيل می دادند.

و اما، به غيرازبرنامه اول و دوم، دو کانال ديگرنيزفعاليت داشتند. نخست "تلويزيون آموزشی"، که ازمهرماه سال 1345کارش را زيرنظروزارت آموزش و پرورش آغاز کرد و به آموزش تخصصی جوانان دورهای ابتدايی و متوسطه را به عهده داشت؛ دوم "تلويزيون بين المللی" که سرپرستی آن با پرويزقريب افشار (مجری و تهيه کننده شوهای گوناگون درتلويزيون) بود و تمام برنامه هايش را به زبان انگليسی پخش می کرد. اين فرستنده تلويزيونی به همراه يک فرستنده راديويی که "برنامه بين المللی" خوانده می شد، کاردادن اطلاعات و اخبار و همچنين فراهم آوردن برنامه های سرگرم کننده برای امريکائيان مقيم ايران را انجام می داد.

تا سال 1355، طبق برآوردهای اداره آمارتلويزيون، 93 درصد مناطق شهری و 45 در صد مناطق روستايی ايران، زيرپوشش برنامه های تلويزيونی قرارگرفته بود؛ و پخش برنامه های تلويزيون به صورت رنگی ازهمين سال شروع شد (پيش ازآن چند برنامه رنگی به صورت آزمايشی درسال 50 پخش شده بود)

 

فيلم های مستند و داستاني

 

ازآغاز و شکل گيری تلويزيون، عده زيادی ازفيلم سازان به علت امکانات مالی بيشتری که تلويزيون دراختيارسازندگان و تهيه کنندگان قرارمی داد، جذب آن شدند. درنتيجه تلويزيون به صورت يکی از مراکزخبری که درصد بيشتری را نسبت به ديگرانواع فيلم ها داشت- و سريال های گوناگون دراين سازمان ساخته شد، به گونه ای که حاصل کار فيلم سازان تلويزيونی تا قبل ازانقلاب نزديک به هزار فيلم کوتاه و بلند بود. ازآنجا که مسائل مالی برای فيلم سازان حل شده بود، غالب آثارتهيه شده کيفيت نازلی داشتند، و صرفا برای پرکردن برنامه ها به وجود می آمدند (اين شکل ازکاردرديگر مراکزدولتی فيلم سازی، مانند وزارت فرهنگ و هنر، نيزرايج بود). مضامينی که فيلم سازان تلويزيون برای آثارشان برمی گزيدند- يا به آنها سفارش داده می شد- بيشترشامل موضوعاتی بود که غالبا ربطی به مسائل اصلی جامعه و واقعيت های زندگی نداشت و در مجموع تفريج و سرگرمی مايه اصلی اين گونه فيلمها بود و اکثرآثاری که پيرامون اوضاع سياسی، اجتماعی، و اقتصادی کشورساخته می شد، آميخته به سطحی نگری، تحريف واقعيت، و تبليغات بی پايه بود و درمواردی نيزشکل گرائی افراطی و لغت پردازی های نامانوس درخدمت گريزاز واقعيت قرارمی گرفت. غربزدگی درانتخاب و شيوه بيان موضوعات نيزازديگر ويژگی های فيلمها و برنامه های تلويزيون بود.

 

و اما درکناراين جريان مسلط، رگه هايی ازسينما و فيلم سازی خوب و سالم نيزدر تلويزيون وجود داشت. اين قبيل آثار، ثمره کار و تلاش چند سينماگرآگاه و باذوق بود که کارشان بيشتردر چارچوب سينمای مستند جا می گرفت. سرآغازاين نوع فيلم سازی به برنامه "ايران زمين" برمی گردد که "فريدون رهنما" طراح و بنيانگذارآن بود. رهنما در 1345 به تلويزيون آمد و مرکزی برای ساختن فيلم های مستند به وجود آورد. دراين سال او افراد علاقمند را دراين مرکزجمع کرد. اين علاقمندان عمدتا افرادی بودند که پيش از گشايش تلويزيون ملی ايران دروزارت فرهنگ و هنرتعليم فيلم سازی می ديدند و خود رهنما يکی ازمدرسين آنها بود. جدا ازاين افراد، افراد ديگری که مستقلا به فيلم سازی مشغول بودند به جمع رهنما و يارانش پيوستند. رهنما برای اينکه بداند هرشخصی برای ساختن فيلم به چه موضوعی علاقمند است، يک سلسله آزمايش ازآنها به عمل آورد و در اين کار "فرخ غفاری" اورا همراهی می کرد. اين همراهی ضبط و آماده کردن برنامه های ايران زمين را ازنظرفنی و علمی نيزدربرمی گرفت. اولين کاررهنما بعد ازانتخاب افراد تقسيم کردن ايران به چند قسمت بود. او هرمنطقه را به شخصی که آشنائی کامل با آن داشت سپرد.

سنتی که فريدون رهنما درتلويزيون ايجاد کرد، بسيارسنجيده و با ارزش بود، چرا که روش او فيلم سازان را ازآشفتگی و سطحی نگری می رهاند و باعث می شد که کار گردان ها دقيق تربه موضوع نگاه کنند. درسايه اين خط مشی، فيلمهايی به وجود آمد که با ديگرآثار تهيه شده درتلويزيون تفاوت چشمگيری داشت؛ و شخصيت های اين آثار اکثرا نماينده خوصيات محيط خود بودند. برای نمونه می توان به فيلم "گذراسماعيل بزاز" از ساخته های همايون شهنوازاشاره کرد. دراين فيلم شخصيت اول فيلم، درواقع نماينده شخصيت مردم ساکن اين محله است و به هيچوجه روی کاراکترظاهری افراد تاکيد نمی شود. درفيلم های ناصرتقوائی نظير "باد جن" اين نکته با وضوح بيشتری به چشم می خورد. شخصيت اصلی اين فيلم، فردی نيست که همراه نوای سازها به رقص درمی آيد و به خلسه فرومی رود، بلکه فرهنگی است که دراين منطقه تسلط دارد و درروح تک تک افراد نفوذ کرده است.

فيلم سازی داستانی درتلويزيون، درچارچوب محدود تری، براساس شيوه های رايج و کليشه ای سينمای فارسی صورت می گرفت. چه آنکه، پاره ای ازاين دست آثاررا فيلم سازان حرفه ای سينما برای تلويزيون ساختند، که ازشاخص ترين آنها می شود از: "درخت مراد" ساخته ذکريا هاشمی، "خورشيد درمه" ساخته نظام کيائی و "برباد" ساخته خسرو پرويزی، نام برد.

 

 

توليد فيلم های سينمايي

 

با توجه به امکانات مالی تلويزيون، و عدم سرمايه گذاری بخش خصوصی درزمينه فيلم نامه هايی که مضامين آنها ازجنبه های تجاری خاليست، عده ای ازفيلم سازان رو به تلويزيون آوردند و مسئولين تلويزيون با توجه به حمايتی که تلويزيون دربعضی کشورها از فيلم سازان می کند، سرمايه لازم را جهت ساخت اين گونه آثاردراختيارآنها گذاشت. تلويزيون با ايجاد سازمانی به نام "تل فيلم"، فيلم های سينمائی را عمدتا ازطريق آن می ساخت.

درسال 1350، "چشمه" ساخته آربی آوانسيان به عنوان نخستين فيلم سينمايی تلويزيون تهيه شد. اين فيلم درسال 1351درسينما کاپری به نمايش عمومی درآمد، اما ازنظرتجاری شکست خورد و نظرموافق اکثرمنتقدان را نيزجلب نکرد. عليرغم اين ناکامی، تلويزيون ازساختن فيلم سينمايی دست برنداشت. "آرامش درحضورديگران" به کارگردانی ناصر تقوائی همزمان با چشمه ساخته شد و بعد ازيک سال و اندی توقيف درسال 1352 با حذف صحنه هايی روی پرده رفت. "بی تا"، ساخته هژيرداريوش، سومين فيلمی بود که با سرمايه مشترک تلويزيون و سازمان فانوس خيال، توليد شد. سرمايه گذاری تلويزيون به صورت مستقيم و يا شراکت ادامه يافت و تا سال 57 فيلم های زيربرای نمايش آماده شد:

درغربت- ساخته سهراب شهيدثالث، سرمايه گذاری مشترک تل فيلم، شرکت تعاونی کانون سينماگران پيشرو و پروبيس فيلم هامبورگ.

زنبورک - ساخته فرخ غفاری، سرمايه گذاری مشترک تل فيلم و گروه آزاد نمايش.

طبيعت بيجان- ساخته سهراب شهيد ثالث، سرمايه گذاری مشترکت تل فيلم و کانون سينما گران پيشرو.

تاثيری که نمايش عمومی اين آثاردرسينمای ايران باقی می گذارد، تاثيرقابل توجه نيست. چرا که، بخش خصوصی با عرضه بيشترين فيلمهای سينمائی، نبض بازاررا دردست داشت.

 

 

نمايش فيلمهای فارسي

 

ازسال 1350 بحران مالی بتدريج گريبانگيرسينمای فارسی شد و اين بحران درسال 1356 به اوج خود رسيد. تا اين سال تهيه کنندگان ايرانی نه تنها به هيچ وجه حاضر به نمايش فيلم هايشان از تلويزيون نبودند، بلکه نسبت به نمايش سه فيلم "عروس فرنگی"، "پرستوها به لانه برمی گردند" و "امروزو فردا"، که درعيد سال 1355 ازتلويزيون پخش شد، شديدا اعتراض کردند. با اينهمه، درسال 56 دست تنگی به حدی رسيد که اعتراض کنندگان ديروز، خود يکی پس ازديگری فيلم هايشان را برای يک بارنمايش به تلويزيون فروختند تا شايد ازاين راه فرجی درکارشان حاصل آيد و مردم به ديدن فيلمهای فارسی بيشترمشتاق شوند. به اين ترتيب فيلمهائی مانند: انسانها، پنجره، تنگنا، سازش، رضا موتوری، فرارازتله، صمد و قاليچه حضرت سليمان، سه ديوانه، تشنه ها، آقای هالو، پستچی، حسن کچل و دروازه تقدير، درتلويزيون نمايش داده شد و برخلاف انتظار تهيه کنندگان فيلمهای فارسی، تعداد تماشاگران سينما بيشترکاهش يافت!

 

با پيدايش تلويزيون و گسترش شبکه های تلويزيونی درسراسرجهان، تهيه کنندگان و دست اندرکاران سينما رقيب پرقدرتی را روياروی خود می بينند. ازاين جهت، با نوآوری های فنی- ازجمله فيلمهای 70 ميليمتری، سه بعدی، صدای استريوفونيک، روی آوری بيشتر به رنگ که آن زمان دردسترس تلويزيون نبود و ساخت فيلمهای به اصطلاح "عظيم" با صحنه های پرجمعيت و دکورهای مجلل که فقط درپرده بزرگ سينما جلوه دارد- به مقابله با آن برمی خيزند. کاراين تقابل به مطبوعات و کتب سينمايی نيزکشيده می شود.

بهرحال، نتيجه هرچه باشد، تلويزيون و سينما درايران، راهی درجهت تعالی نپيمودند. سوای آنکه، چه درمورد نمايش فيلمها و سريالهای ايرانی و چه خارجی، همه در راستای مقاصد سياسی تبليغی رژيم به کارگرفته می شد:

"... ما ازتلويزيون فيلم هايی که درخارج ايران تهيه شده پخش می کنيم، ولی اگراين فيلم ها که ممکن است ازلحاظ هنری هم درسطحی بسيارمتعالی باشند، با هدفهای ما و اصولی که رهنمود برنامه های شبکه است مغايرباشند، غيرقابل پخش اعلام خواهد شد. بهمين دليل است که مديران برنامه ها مسئوليت انتخاب نظارت بردوبلاژ و پخش فيلم های سينمايی و سريالها را به عهده دارند.

منظوراين نيست که يک سانسورداخلی درشبکه ايجاد کنيم... همه مطالب سياسی، فلسفی، مذهبی و هنری را که شايد به ظاهرغيرقابل پخش باشد می توان ازشبکه پخش کرد، به شرط آنکه با توضيح و تفسيرهمراه باشد و مديربرنامه و تهيه کننده سرانجام ازنمايش آن از تلويزيون به نحوی درجهت هدف های اساسی سازمان ما و شبکه ما استفاده کند."

 

سريال سازي

 

درزمينه سريال سازی، تلويزيون آثارمتفاوتی عرضه کرد و برخی ازاين سريالها به وسيله فيلمسازان سينمای حرفه ای- مانند علی حاتمی، ناصرتقوائی، نصرت کريمی، محمد متوسلانی، جلال مقدم و پرويزخطيبی- به وجود آمد. سريالهای تلويزيونی در مجموع راه و روشی برای جلب تماشاگرازيک سو و پخش آگهی های تبليغاتی با هزينه های هنگفت ازسوی ديگربود (گاهی قبل ازنمايش سريالها حدود سی تا چهل دقيقه آگهی تبليغاتی نمايش داده می شد).

درايران، ازهمان سالهای اوليه کارتلويزيون، سريال سازی (يا به تعبيرطنزآميزی عده ای، "سه ريال") نيزپا گرفت. "اميرارسلان نامدار" ازنخستين نمونه های سريال ايرانی است که ازتلويزيون ملی ايران پخش شد. درآن زمان، اين شبکه هنوزدر برابرتلويزيون ايران، امکان قدرت نمايی نداشت، اما با سريال "اميرارسلان" که به دنبال توفيق تئاتر و فيلم سينمايی آن ساخته شد، تلويزيون ملی توانست تعداد زيادی ازمردم را به ديدن برنامه های خود علاقمند سازد. استقبال ازاينگونه آثار- به رغم ابتذال اکثرآنها- سريال سازی را درسه چهارسال قبل ازانقلاب به اوج خود رساند. اما، همچون سينمای فارسی که نتوانست دربرابرفيلمهای فرنگی به رقابت پردازد، سريالهای ايرانی نيزعليرغم جذب تماشاگران بسيار، نتوانستند محبوبيت بيشتری نسبت به سريالهای خارجی پيدا کنند.

 

ازنظرشکل و محتوا، بيشترسريالهای ايرانی ازفيلمهای مبتذل فارسی تقليد می کردند، اما درميان آنها معدود آثاری وجود داشت که می شد بين آنها با فيلمهای فارسی تفاوت قائل بود. با توجه به نام و نشان سريالهای ساخته شده درمی يابيم که اکثربازيگران آنها، همان هايی هستند که درفيلمهای فارسی نيزبازی می کردند. يکی ازعلل اصلی اين همخوانی و بی خط و ربط بودن اکثرسريالها را بايد درضوابط مالی حاکم برساخت آنها جستجو کرد، چرا که هرچه مدت زمان سريالها افزايش می يافت به همان اندازه نيزدرآمد سازندگان بالا می رفت. به همين جهت، سازندگان و تهيه کنندگان تا آنجا که می توانستند سريالها را کش می دادند و آنها را با صحنه ها و حرکات زائد پرمی کردند. (اين روش درمورد ديگر آثارتلويزيونی نيزبه کاربسته می شد و اصولا سازندگان فيلم های غيرسريال طرف قرارداد با تلويزيون بصورت دقيقه ای پول دريافت می کردند.)

 

روابط و محتوا

 

سريال سازی درانحصارعده مشخصی بود و هرتازه واردی، هرچند با استعداد، به سادگی نمی توانست دراين روابط انحصارگرانه نفوذ کند. با نگاهی به نام و نشان سريالها، می بينيم که تهيه کنندگان اغلب سريالها افراد محدودی بودند. مناسبات انحصارطلبانه درتوليد سريال، به خوبی قابل لمس بود.

پرويزصياد، به عنوان پرکارترين سريال ساز، کار تلويزيونی اش را با "اختاپوس" آغاز کرد. او با توجه به خوشايند هويدا، نخست وزيروقت، ازکاريکاتورسازی شخصيتش در مطبوعات، شخصيت "حسن بلژيکی" را براين اساس آفريد. اين شخصيت، مورد رضايت هويدا واقع شد و اودريک تماس تلفنی به صياد گفت: "تو که عصای مرا دردست داری چرا پيپ را به آن اضافه نمی کنی؟" با اين تائيد، کارصياد درتلويزيون بالا گرفت به نحوی که دريک مصاحبه تلويزيون مجری ازصياد درباره اين رابطه می پرسد و صياد درپاسخ می گويد: "سايه ايشان هميشه بالای سرماست"

 

سريالهای تلويزيون، درکل و جزء شباهتی به زندگی بينندگان نداشتند. مسائل طرح شده در اين مجموعه ها، عموما شکل تحريف شده ای از واقعيتها بود که صرفا برای سرگرمی و تفريح و تخديربه نمايش گذاشته می شد. اگرهم درچند سريال، گوشه چشمی به واقعيت ها انداخته می شد، اين موضوع عموميت نداشت. و به طورعمده برای ايجاد اين توهم بود که همه مسائل مطرح شده رنگی ازواقعيت دارند. گذشته ازمحتوای سريالها، ساخت و پرداخت بسياری ازآنها عموما ازهمان کليشه های رايج درسينمای فارسی پيروی می کرد. يافتن مجموعه ای که به دورازاين کج رويها باشد، بسياردشواراست، و سريالهايی که دست کم يکی ازاين ايرادها را نداشتند، انگشت شمارند.