ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  ایران تعطیل بود و مردم بی خبر، اما جهان درجریان اخبار واقعی ایران
پایان 4 روز نمایش
مرگ و عزاداری درایران
 
 
 
 

 

4 روز هفته، یعنی از 3 شنبه تا شنبه که امروز باشد، در ایران به سینه زنی، شله زرد پزی و پخش آن میان اقوام و همسایه ها، نوحه خوانی و غمبارتر شدن سیمای همیشه غم انگیز جمهوری اسلامی گذشت. 3 شنبه رحلت حضرت محمد بود و 5 شنبه مرگ مشکوک امام رضا که عده ای می گویند براثر خوردن انگور مسموم و یا صرف زیاده از حد انگور سلطنت خراسان را واگذاشت و به دیار باقی شتافت و در جمهوری اسلامی "شهید" اعلام شده است. وسط آن رحلت و این شهادت مشکوک 4 شنبه بود که آن را هم دولت شهید پرور و ستایشگر مرگ تعطیل کرد و شد 3 روز تعطیل پشت سر هم که وصل شد به جمعه و شد 4 روز.

در آستانه همین تعطیلات به هم پیوند زده شده، یک دانشجو در دانشگاه خود را به آتش کشید و پیش از آن نیز یک ایرانی از همه جا ناامید در مقابل مجلس خود را آتش زد. دخترش گفت که پدرم خرج زندگی را نداشت و به هر دری زده بود به جائی نرسیده و سرانجام در برابر مجلس خود را آتش زد. آنها شهیدان امروز ایران اند.

در گرما گرم شله زرد پزی و سینه زنی، چند کفنی که معلوم نیست در آنها چه کس و یا چه چیز را پیچیده بودند، بنام شهید جنگ با عراق به دانشگاه امیر کبیر بردند و احمدی نژاد به زور آنها را در این دانشگاه دفن کرد. از جنگ با عراق 20 تا 25 سال می گذرد و استخوان قربانیان آن هم پوسیده چه رسد به جسد. بنابراین آنچه در کفن پیچیده شده و به پلی تکنیک برده شد، همه چیز می توانست باشد جز شهید جنگ با عراق. اما فاجعه فراتر از اینست. پس از اعلام قبول آتش بس در آن جنگ فرسایشی که کمر انقلاب ایران را شکست و هنوز کسی درحاکمیت جمهوری اسلامی حاضر نیست بپذیرد چه نقشی در ادامه آن فاجعه داشت، تا سالها و هنوز هم آمار رسمی قربانیان را اعلام نمی شود و تا سالها سعی می کردند اجساد کشف شده در میدان های جنگ را بی سروصدا دفن کنند تا مردم آن شعارهای نماز جمعه برای فتح کربلا و بصره را فراموش کنند. شعارهای که به قیمت یک هزار میلیارد دلار خسارت، ویرانی کامل شماری از شهرهای جنوب و جنوب غربی ایران و بزرگترین شمار معلولین جنگ و مفقودین و مجروحین و کشته ها تمام شد. آنها که بنامشان مرده در دانشگاه ها دفن می کنند، قربانیان این سیاست ویرانگر جمهوری اسلامی اند و هیچ ایرانی با آنها سر ستیز ندارد. نه تنها سر ستیز ندارد بلکه آنها را مدافعان میهن هم می دانند، به همین دلیل باید دید حاکمیت با مردم و بویژه نسل جوان و دانشجوی کشور چه کرده که آنها خشم خود را به حاکمیت در مقابله با دفن مرده در دانشگاه نشان میدهند. در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد که حاکمیت یک کشور با قربانیان جنگ چنین کند و مردم در برابر حاکمیتی که از آن ناراضی اند چنین در برابر مدافعان میهن قرار گیرند. آنچه درماجرای دفن مرده در دانشگاه امیرکبیر روی داد و منجر به دستگیری شماری از دانشجویان معترض انجامید، نمایش غم‌انگیزی است که معلوم نیست در فردای تجاوز به ایران چه عکس العملی خواهد داشت. آنها که می بینند با قربانیان دفاع از میهن حکومت و مردم چنین می کنند، در صورت وقوع حادثه ای مشابه چه خواهند کرد؟

اما مرده خوری و یا مرده ابزاری تنها خبر 4 روز گذشته نبود. زیرا بازگشت وزیر دفاع  و هیات پر ژنرال همراه او از سفر مسکو با دست های خالی نیز از جمله اخبار مهم این روزها بود. سردار نجار، وزیر دفاع پس از تقدیم انواع دسته گل ها بر سر آرامگاه های مختلف، حتی تا کنار مقبره لنین و دیوار معروف کرملین و بازدیدهای نظامی درکنار ژنرال های روس، سرانجام دست خالی به تهران بازگشت. روس ها حاضر نشدند آن موشکی را دراختیار وی بگذارند که سیستم دفاع هوائی ایران برای دفع خطر حمله نظامی به ایران بشدت به آن نیازمند است. روسیه خود درگیر بحران اقتصادی است و روز به روز حضور حزب کمونیست این کشور در خیابان ها پر رنگ تر می شود و دولت کنونی از بیم خالی شدن پشتش از حمایت غرب برای مقابله با این حضور چاره ای جز همسوئی با امریکا و اروپا ندارد و این از جمله دلائل دست خالی بازگشتن سردار نجار از سفر مسکو بود.

سر مردم را به سینه زنی و عزاداری و شله زرد پزی گرم کردند و ساعات برنامه های تلویریونی را با اخبار همین سرگرمی پر کردند تا مردم در جستجوی خبر کانال های تلویزیونی ماهواره ای را جستجو نکنند. جستجو نکنند تا ندانند اخبار مربوط به 400 ضربه نظامی هوائی ناگهانی به ایران و فلج کردن کامل قدرت نظامی ایران جدی است. جستجو نکنند تا ندانند که برخی روزنامه های اروپائی نیز اشاره می کنند که ادامه حیات دولت احمدی نژاد می تواند بار دیگر حمله نظامی به ایران را در اولویت سیاست های امریکا قرار دهد و اسرائیل بسیار تمایل به این ادامه حیات دارد.

باز هم کسی در ایران نگفت که معاون اول احمدی نژاد "پرویزداوودی" در جریان سفر شتابزده اش به کابل پایتخت افغانستان حامل این پیام برای دولت کرزای و امریکائی ها بوده که جمهوری اسلامی حاضر است یک دالان هوائی ویژه دراختیار پروازهای نظامی امریکا قرار بدهد تا تجهیزات نظامی ناتو و ارتش امریکا را از خلیج فارس و عراق به افغانستان منتقل کند. در برخی محافل سیاسی افغانستان گفته می شود که آنچه را معاون احمدی نژاد در سفر کابل پیشنهاد و اعلام کرد، توافقی است که هاشمی ثمره معاون دیگر احمدی نژاد در ملاقات های پنهان با دیپلمات ها و ژنرال های امریکائی بدان دست یافته است. آیا این همکاری امریکائی راهگشای قبول موقعیت اتمی ایران از سوی امریکا خواهد شد؟ و یا مانع به حکومت بازگشتن طالبان؟

درکابل همه میدانند که امریکائی ها جمهوری اسلامی را با این تفاهم و توافق به تله انداخته اند. این توافق امریکائی خشم طالبان علیه جمهوری اسلامی را عمیق تر و هدایت شده تر می کند و چه کسی است که نداند امریکا می خواهد با برگ طالبان یکبار دیگر در افغانستان بازی کند! دراینصورت طالبان زخمی تر از گذشته به طرف مرزهای ایران حرکت خواهد کرد. این در شرایطی است که اینبار ارتش منظم و چریکی القاعده نیز در استان بزرگ وزیرستان پاکستان حاکم است. گفته می شود در وزیرستان کارخانه های بزرگ اسلحه سازی و بویژه موشک سازی با پول عربستان سعودی مشغول تولید جنگ افزارهای لازم در یک جنگ منطقه ایست. اگر از لبنان و غزه می توان به طرف اسرائیل موشک شلیک کرد و این موشک ها را با دشواری بسیار به این دو منطقه منتقل کرد، چرا نتوان از آنسوی مرزهای ایران و پاکستان و ایران و افغانستان این موشک ها را شلیک نکرد. موشک هائی که در محل تولید انبوه می شوند و اگر هم کم بیآورند فارغ از همه محدودیت هائی که ایران برای انتقال سلاح به لبنان و غزه دارد امریکا واسرائیل می توانند به آنها برسانند!

ایران 4 روز تعطیل بود و مردم در بی خبری، اما مهم ترین اخبار مرتبط با ایران همچنان جریان داشت.

هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه دیروز تهران، اشاره به ادامه فلج نیروگاه اتمی بوشهر کرد و این که روس ها یکبار دیگر برای تامین سوخت آن پا سست کرده اند. باحتمال زیاد این از جمله پس زلزله های آن دست ردی است که روس ها به سینه سردار نجار وزیر دفاع روسیه گذاشتند. همزمان با نماز جمعه رفسنجانی، خبرگزاری های جهان در یک خبر همآهنگ و دلهره آور اعلام داشتند که بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه در تدارک ساخت نیروگاه اتمی اند و این یعنی قرار گرفتن منطقه ای که بخش مهمی از سوخت اروپا و امریکا را تامین میکند روی بشکه باروت! معنای این خبر جز این نیست که باید جلوی ایران را گرفت تا همسایگان دور و نزدیک آن به رقابت اتمی برنخیزند و بر شمار بشکه های باروت افزوده نشود.

ایران تعطیل بود و مردم را به عزاداری و سینه زنی سرگرم کردند اما در منطقه همچنان اخبار مرتبط با ایران ادامه یافت. از جمله اشارات مطبوعات ترکیه به پیامی که ظاهرا احمدی نژاد برای نخست وزیر این کشور فرستاده تا ترکیه پل ارتباط با امریکائی ها شود.

و یا این خبر مهم که بموجب همه پیش بینی ها، بزرگترین بهمن بحران اقتصادی از پایان تعطیلات نوروزی در ایران فرود خواهد آمد. محافل مهم و فعال اقتصادی که خود را برای این بهمن آماده می کنند، از فلج بودن بانک ها و بی فایده بودن مراجعه به آنها در روزهای اخیر گزارش میدهند. هیچ بانکی وام نمی دهد. یعنی پولی ندارد که بدهد. کسی هم وام گرفته را پس نمی دهد.

در آستانه رحلت حضرت محمد، اوباما در دانشگاه برکلی امریکا یک سخنرانی کرد و بدنبال آن یک دیدار مطبوعاتی توام با سخنرانی. گفته های او در این سخنرانی و مصاحبه بسیار شباهت داشت به سخنرانی های احمدی نژاد در دو سال اول ریاست جمهوری اش. البته مدرن تر و بی نیاز از هاله نور و جاده ظهور امام زمان. رئیس جمهور جدید امریکا نیز مانند احمدی نژاد به جای انگشت گذاشتن بر ریشه های بحران اقتصادی و سیستم حاکم، بند کرد به حقوق های بالای مدیران، استفاده این مدیران از هواپیماهای شخصی و ماشین های لوکس و....

حالا باید منتظر ماند و دید احمدی نژاد به کمک سردارانی که از او حمایت می کنند زودتر عده ای را بعنوان مصداق بحران اقتصادی و رانت خوار غیر نظامی روانه زندان خواهد کرد و یا اوباما!

در این میان، دراویش را هم به عزای مریدانشان نشاندند و آخرین حسینه ها را هم بر سرشان خراب کردند. به پیروی از فرمان فتوا گونه دادستان کل کشور "دری نجف آبادی" که خود از متهمین فتوای قتل های زنجیره ایست، حمله به گورستان بهائیان تبدیل شد به حمله به خانه ها و محلاتی که بهائیان در برخی شهرها در آنها زندگی می کنند. از جمله در شهر سمنان. باید منتظر فاجعه بهائی کشی در خیابان ها و محلات بود؟ این را باید از دری نجف آبادی پرسید که مدعی "داد" ستانی هم هست!

کسی از کسی نمی پرسد که اگر با بهائی ها باید چنین می کردند و یا با دراویش چنین و یا اگر قرار بود قربانیان جنگ با کلیدهای بهشت ساخت ژاپن در دانشگاه ها و خیابان ها و میدان ها دفن شوند و فواره خون در مقابل حرم امام رضا درست شود، چرا در زمان خود آیت الله خمینی که انقلاب را رهبری کرده بود و مرجع اعلم زمان هم بود چنین نکردند و چنین نشد؟