ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

گفت و گو با مهندس عزت الله سحابی
پهلوی چی ها
در خدمت صدای امریکا
عبدالرضا تاجیک

شاه وقتی در مقابل واقعیت‌ها قرار گرفت ناچار شد تسلیم شود و بگوید که صدای انقلاب مردم را شنیده است و در این زمان بود که اقرار کرد در زمان او فسادهای زیادی وجود داشته است و سرکوب‌های زیادی اتفاق افتاده است. یعنی شاه هم قبول کرد که مردم انقلاب کرده اند و حالا پهلوی چی ها در صدای امریکا منکر انقلاب شده اند. همین ها و احتمالا با اشاره امریکائی ها، می کوشند قوام را در برابر مصدق بزرگ کنند با این امید که پهلوی چی ها مطرح شوند. فرماندهان و ژنرال های شاه را که کودتا کرده بودند، فرمان تیراندازی از پشت به مردم داده بودند و فرمانداران نظامی دوران انقلاب شده بودند را نه دکتر یزدی اعدام کرد و نه کس دیگری. آنها را انقلاب محکوم و اعدام کرد. همان انقلابی که شاه خودش به آن اعتراف کرد و گفت صدای آن را شنیده است.

 
 
 
 
 

 

مهندس عزت الله سحابی - از رهبران ملی مذهبی - در گفتگویی با روزنامه کارگزاران به بحث درباره تبلیغاتی پرداخت که اخیرا در داخل و خارج کشور، از صدای امریکا گرفته تا شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی به راه افتاده است. محور این تبلیغات در بخشی تجلیل از قوام السطنه دربرابر مصدق، واژگونه جلوه دادن انقلاب و اهداف آن، حمایت از رژیم پهلوی و در بخشی دیگر متهم کردن نیروهای ملی و چپ و نقش آنان در انقلاب 57 است. خلاصه این مصاحبه را با حذف سوالات آن در زیر می خوانید:

 

قوام‌السلطنه از جهت سیاست داخلی با دکتر مصدق قابل قیاس نیست، از نظر سیاست خارجی نیز قوام پایه‌گذار ورود آمریکا به صحنه سیاسی ایران بود. قانون مربوط به مستشاران آمریکایی را قوام به مجلس فرستاده است. برخی از کسانی که امروز قوام‌السلطنه را مطرح می‌کنند می‌دانند که او امروز در ایران یک جریان نیست. نه حزبی به نام او وجود دارد و نه دیدگاه سیاسی و اقتصادی منسوب به او وجود دارد. بنابراین آنها می‌خواهند با طرح قوام و بزرگ‌کردن خدمات او و مقایسه‌اش با مصدق و نادیده گرفتن زیان‌ها و احتمالا فسادهای قوام، مصدق را از اعتبار بیندازند. با این نگاه که قوام فردی نیست که بتواند جانشین مصدق شود. آنها فکر می‌کنند اگر مصدق از اعتبار بیفتد برنده دعوا پهلوی‌چی‌ها خواهند بود. حال این حرکت از طرف خود پهلوی‌چی‌ها شروع شده یا از طرف دولت آمریکا طراحی شده جای تامل دارد.

 

ملاک قرار دادن آنچه بعد از انقلاب انجام شده برای مخدوش کردن نفس انقلاب، کار درستی نیست. انقلاب سال 57 ریشه در تاریخ ایران دارد. پایه‌های این انقلاب از زمان مشروطیت گذارده شده بود. به این ترتیب فراز و فرودهای انقلاب مشروطیت به انقلاب سال 57 رسید. بنابراین نفس انقلاب یک جریان واقعی و حق بود. از درون ملت ایران سرچشمه گرفته بود. نفرت از رژیم پهلوی در سال‌های قبل از انقلاب در میان مردم ریشه کرده بود.

 

آمریکا در تجربه مبارزه با نهضت‌های ملی و بعضا نهضت‌های چپ که در جنوب آسیا مانند ویتنام اتفاق افتاده بود به این نتیجه رسید که هزینه مقابله با اینگونه نهضت‌ها را نباید آمریکا به تنهایی به عهده بگیرد بلکه باید این هزینه را برعهده قدرت‌های منطقه بگذارد و در منطقه خاورمیانه این شاه ایران بود که باید هزینه می‌کرد. چرا که او اولین قدرت منطقه‌ای بود که آن را پذیرفت بنابراین هزینه‌های دفاع از مصالح آمریکا را شاه به هزینه ملت ایران برعهده خودش گرفت. این اقدام از نظر مردم ایران به‌خصوص نخبگان یک نوع خیانت بود. چرا که اهداف اصلی‌اش حفاظت از اهداف آمریکا بود نه ملت ایران که در آنجا منافع خاصی نداشت. بنابراین آمریکائیان برای پرهیز و پیشگیری از اینکه این انفجار، انفجار چپ‌گرایانه و کمونیستی شود، مسئله حقوق بشر را مطرح کردند.

 

روحانیت با نفوذی که در سراسر کشور داشت از نظر رهبری جلو افتاد و این در حالی بود که هیچ سازمان سیاسی یا حزب دیگری چنین دامنه و گسترش نفوذی را نداشتند. تشکیلات روحانیت برخلاف همه احزاب سیاسی ایران در دوران دیکتاتوری شاه مصون مانده بود لذا همین تشکیلات در سال 56 سبب شد روی افکار عمومی تاثیر عمیقی بگذارند. البته رهبری آقای خمینی هم موثر بود. یعنی رهبری ایشان با مواضعی که می‌گرفتند منجر به بسیج مردم شد.

 

نفس انقلاب یک جریان واقعی و حق بود و از درون ملت ایران سرچشمه گرفته بود. در جریان 17 شهریور و کشتار مردم توسط رژیم شاه، تمام اقشار مردم از پشت شاه چنان کنار کشیدند که شاه، خود در 13 آبان 57 گفت که صدای انقلاب مردم را شنیده است. شاه آن موقع به این تقریراتی که در آمریکا یا توسط پهلوی‌چی‌ها می‌شود، آن موقع به این نرسیده بود. شاه در مقابل واقعیت‌ها که قرار گرفت ناچار شد تسلیم شود و بگوید که صدای انقلاب مردم را شنیده است و در این زمان بود که اقرار کرد در زمان او فسادهای زیادی وجود داشته است و سرکوب‌های زیادی اتفاق افتاده است.

 

پس از انقلاب بسیاری از سران نظامی شاه اعدام شدند که در آن موقع جزء فرماندهان بودند. آنها فرمان تیر داده بودند. حتی پس از 17 شهریور که جنبش در خیابان‌ها ادامه داشت آنان باز مرتکب کشتار شدند. در هر رژیمی حتی رژیم‌های دموکراتیک و کشورهای توسعه یافته با کسی که دستور تیراندازی به مردم می‌دهد و از پشت به مردم تیراندازی می‌کند چه برخوردی می‌کنند؟ بنابراین حالا اگر در یک صحنه کوچک تلویزیونی دکتر ابراهیم یزدی با یکی از این افراد روبرو می‌شود و در آنجا خواسته‌های مردم را مطرح می‌کند دلیل نمی‌شود که او حکم اعدام صادر کرده است. حکم اعدام رحیمی را یزدی نداده است بلکه این انقلاب بود که او را اعدام کرده و این انقلاب را هم پایه‌هایش را شاه ریخته بود، بطوری که خودش هم اقرار کرد که من صدای انقلاب شما را شنیدم. بنابراین اینگونه تخریب چهره‌هایی که 50 سال مبارزه کرده اند خلاف واقعیت تاریخی است.

 

اریک رولو خبرنگار لوموند دیپلماتیک تحلیل جالبی از وقایع انقلاب با عنوان یک «مد بی‌سابقه» دارد. اریک رولو پس از آزادی من از زندان که مصادف بود با راهپیمایی تاسوعا و عاشورا به من گفت که در تمام انقلابات دنیا حاضر شده است اما چنین چیزی را در این 30 سال ندیده است و گفت که این تظاهرات یک امر عادی نبود بلکه یک مد انسانی بوده است. این راهپیمایی آنقدر عظیم بود که رولو در مورد آن اینگونه سخن می‌گوید. بنابراین نفرت مردم از رژیم پهلوی تا به این حد بود. این چیزی نبود که یک فرد به تنهایی ایجاد کرده باشد و یا با حوادث بعد از انقلاب پیوند داشته باشد. مردم از اینکه اموال ملی به تاراج می‌رفت ناراحت بودند.

 

پهلوی در سال 57 با تظاهرات ملت ایران همانطور که اریک رولو می‌گوید یک مد انسانی بود، محکوم شد. پهلوی به تیراندازی به مردم، سلطنت مطلقه، فروش منافع ملی، قدرت مطلقه و فساد مالی و اخلاقی محکوم شد. این را خود شاه اقرار کرد. بسیاری از سردمداران خودش را بازداشت کرد. او می‌خواست بگوید اگر فساد بوده، اینها کرده‌اند، پس فساد وجود داشته است. بنابراین خانواده پهلوی به دلیل این سوابق از نظر ملت ایران محکوم شده است. آنان جایگاهی ندارند اما مشروطه‌طلب سلطنتی یک فکر است، یک مرام است. همانطور که مارکسیسم یک مرام است. این حرکت که از آمریکا شروع شده و با طرح قوام همراه شده است برای رو آوردن دوباره پهلوی‌چی‌هاست.

 

آنهایی که در صدای آمریکا نشسته‌اند یا پشت سر صدای آمریکا در محافل پهلوی‌چی‌های آمریکا نشسته‌اند لطفا سری به ایران بزنند و ببینند که جوانان حرکت‌شان در چه جهت است. آن آقایان خبر ندارند که نسل جوان چه حرکتی را دارد انجام می‌دهد. آنها ظواهر را که می‌بینند می‌خواهند بگویند نسل جوان همین است.

 

الان فضای برنامه‌ریزان و تحلیلگران صدای آمریکا پهلوی‌چی‌ها هستند این با مواضعی که ادعا می‌کنند مغایر است. آمریکایی‌ها مدعی دموکراسی در جهان هستند. دموکراسی یعنی همه گروه‌ها به نسبت سهمشان باید حضور داشته باشند. آیا نیروهای ملی- مذهبی در صدای آمریکا می‌توانند به اندازه آنها حضور داشته باشند. از سوی دیگر برنامه‌های آنها جهت ضدمذهبی دارد. اگر چه ما نسبت به اسلام ایدئولوژیک موضع داریم ولی دین اسلام به عنوان یک باور مبنای اخلاق ملت ایران است. اگر دین اسلام از ملت ایران گرفته شود، اخلاق در ایران از بین می‌رود. اخلاق که برود، پایه ملت نیز از بین می‌رود. (منبع انتشار روزنامه کارگزاران)