بوش در مصاحبه خود فاش ساخت

ایران در کانون مذاکرات اجلاس "اسلوانی"
نووستی: مرکز همآهنگی نظامی علیه ایران، در اسرائیل تشکیل می شود.

پيک هفته

   

گزارش ملک الشعرا بهار از آن 4 سال مقاومتی که اقلیت مجلس چهارم کرد
تا مجلس تابع رضاخان نشود و جاده را برای سلطنت استبدادی او هموار نکند
اعلیحضرت همایونی هم
ابتدا، طرفدار جمهوری بود
!
در آن غروبی که مجلس مرعوب رای به ماده واحده و انقراض قاجاریه و سلطنت رضاخان داد،
ژنرال های رضاخان با فرمان اخراج  ولیعهد احمد شاه وارد کاخ گلستان شدند.
داستان را از اینجا آغاز می کنیم.

عكس ها: سمت چپ: مرتضي يزدان پناه - وسط: محمد حسن ميرزا وليعهد، رضاخان و احمد شاه
  سمت راست: رضاخان ايستاده و عبدالله طهماسبي با كلاه سياه نشسته

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

جلد دوم کتاب "تاریخ احزاب سیاسی ایران" نوشته ملک الشعراء بهار سالها، در دوران شاه پشت سد سانسور کتاب ماند و تا وقتی شاه بر مسند قدرت بود منتشر نشد. پس از سقوط شاه مقدمات انتشار این کتاب فراهم آمد و سرانجام موسسه انتشاراتی امیرکبیر مصادره شده در سال 1363 با یک "بسم الله الرحمان الرحیم" بزرگ آن را منتشر کرد. از آن سال به بعد، هر چند سال یکبار هم تجدید چاپ شده است. چاپ اول 11 هزارنسخه و در چاپ های بعدی که آخرین آن سال 1386 است در 1500 نسخه. در جمهوری اسلامی به هوای فصل هائی که مربوط به نقش آیت الله مدرس در مجلس و مخالفت هایش با شاه شدن رضاخان است، با شتاب این کتاب را منتشر کرد. ای کاش باز هم شتاب کرده و این کتاب را در 20 میلیون نسخه چاپ و منتشر کند تا مثل دیوان حافظ کتاب بالینی ایرانی ها شود.

    گرفتاری از همین نشستن بر سکوئی بلندتر از مردم و سخن گفتن از فراز سر مردم است

چرا طرفدار چاپ و انتشار این کتاب در میلیون ها نسخه باید بود؟ زیرا استبداد نیمه جان شده در انقلاب 57 نیز سرانجام  توانست بار دیگر و با تکرار شیوه های پیش تر در ایران آزمایش شده جان تازه بگیرد. با انقلاب 57  جمهوری برقرار شد اما ولایت فقیه را همزاد او کردند تا بتدریج آن را بلعیده و همان داستانی تکرار شود که با سقوط قاجاریه تکرار شد. بحث نه از جمهوری و سلطنت، بلکه از استبداد و تمرکز قدرت در دست یک تن است. درد بزرگ ایران همین است. کارگزاران رضاخان نیز فرماندهان قزاق بودند که در ارتش نوین ایران ژنرال شدند و در دفاع از فرمانده کل قوا گردن زدند، ترور کردند، زندان کردند، هوس اتحاد با هیتلر و ورود به جنگ دوم جهانی کردند. و این یعنی درد دوم ایران. یعنی قرار گرفتن قوای نظامی ایران تحت فرمان یک تن و مجری دستورات او و نه تابع قوانین و زیر کنترل قوای سه گانه کشور.

ما دراین شماره پیک هفته، سلسله گزارش های خود از کتاب "تاریخ احزاب سیاسی ایران و انقراض سلسله قاجاریه" را از آن نیمروز رو به غروبی  آغاز می کنیم که سرانجام زیر فشار و تهدیدها و ترورهای رضاخان، ماده واحد را مجلس از تصویب می گذراند و اعلیحضرت همایونی رضاشاه، سلطنت پهلوی را جانشین سلطنت قاجاریه کرد. برادر بازی خورده احمد شاه در گوشه قصرش منتظر تبعید است. سه سال رضاخان با او بازی کرد تا اسب استبدادش آماده سواری شود. در آن غروب شاهزاده سلطنت باخته باید می رفت، همانگونه که خود رضاشاه نیز سرانجام و پس از آن همه کشتار و قتل و ترور همانگونه رفت که احمد شاه و برادرش که در ایران به نیابت او ولیعهدی می کرد رفتند. فرزند او محمد رضا شاه نیز پس از آن همه تیرباران و توطئه و ترور- حتی برادر کشی و داماد کشی- همانگونه رفت که پدرش رفت. همه با چشم گریان! قاجاریه همانگونه رفت که سلطنت خونریز اسلامی صفویه پس از غلبه دادن تشیع بر تسنن در ایران رفت. تاریخ تکرار می‌شود و وای بر آنها که از آن درس نمی گیرند.


سایه
آن که هشتاد رفت
و ما در سایه اش
دکتر صدرالدین الهی


از راست به چپ هادی آزادی (روزنامه نگار)، اصغر شیرازی، مصطفی لنکرانی، افراشته و نفر بعد ناشناس.

50 سال پس از افراشته
باز هم شعر او
ناب ترین طنز است

مراسم خاكسپاری افراشته در بلغارستان


گزیده ای از سخنرانی «نصرت اله نوح«

در دانشگاه تهران- پس از انقلاب 57

افراشته

از زبان نصرت الله نوح

این خط جاده ها که به صحرا نوشته اند- مردان رفته، با قلم پا نوشته اند


استان گلستان- رایحه خوش بدرقه رویای سفرهای استانی. امام جمعه (نورمفیدی) را هم ببرند، به جرم اصلاح طلبی  و طرفداری از خاتمی ببرند، با مردم بی اعتنا چه می کنند؟


درحاشیه یک مهمانی خودمانی در تهران- هیچ زمانی موسیقی ایرانی تا این حد و اندازه به خانه های مردم راه نیافته و نسل جوان مشتاق آشنائی و تعلیم آن نشده بود.


از کنار سفره عشق
محمود خلیلی

بیاد سعید، بنام عشق به یاد جانفشانان ودوست داران سعید بویژه همایون آزادی ، محمدعلی بهکیش، مجید ولی والماس رفاقت سیامک الماسیان

از کنار سفره عشق تا
جوخه های تشنه خون
تنها ثانیه ای باقیست
دستی با قلمی سرخ
در کنار سفره دیوار
با حفره ای در گلو
وچشمه خونی در بغل
نظاره گر پرواز در قفس است

هنرت گفتن بود
هنرت نوشتن وسرودن بود
اما ، بلندای هنرت مقاومت بود
هنگامی که بوزینه گان
بر خوان نشسته بودند
وکرکسان هورا می کشیدند
ستاره وار درخشیدی وهزاران ستاره
بدنبالت در بزم عشق رقصیدند
و تازیانه و تازیانه لایه لایه
پوست ها را درید
تا جهل وخرافه در بزم عشق
مضحکه عالمیان گردد

سروده های بندت
زمزمه لبان بندیان گردید
مداومت،مداومت!
کارگران ،زحمتکشان
مقاومت، مقاومت
سعید امروز، جهان دیروز
با دسته گلهای سرخ توماج
دسته گلی در چشم
دسته گلی در دهان
دستبند جمهوری دردست
مشت جمهوری در فک
چکمه جمهوری برسینه
طناب جمهوری برحلق
دارهای جمهوری در آمفی تئاترها
با کامیون های خون آلود اسلام
در گورهای انفرادی وجمعی
در غربت خاک های گمنام
مرگ را به سخره گرفتند
تا سعید کارگران ،سعید زحمتکشان
سعید سفره عشق، را رهروگردند
آری ، آری سعید عشق مردم
هنرت درس مقاومت بود وبس 
 27خرداد 1382



درس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

------------------------------------

برای سفارش آگهی با شماره زیر تماس بگیرید:

0049/30/36759721

-----------------------------------------------------

حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

Konto 4593745

BLZ 10070024

برای پرداخت از خارج آلمان اطلاعات زیر را بنویسید

AKHP

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

-----------------------------------------

 

 


22 خرداد 1387

 شماره 102
   
پيک هفته
ارشيو هفتگی
درباره پيك هفته

فیلم کوتاه خانه شاملو
با گفتاری از "آیدا"
توفان
در آن نیمه شب
صنوبر سرفراز را
با خود برد
!

-----------------------------

بخشی از خاطرات منتشر شده
 بزرگ علوی در ایران
عبدالحسین نوشین
ازصحنه تئاتر تهران
تا مهاجرت مسکو


"اردوگاه"
علیرضا الهی

رادیو امریکا: از هر هزار کودک افغانی که در اردوگاه های پاکستان به دنیا می آیند، شمار كثيری در نخستین سال زندگی می میرند و 255 کودک دیگر نیز بیش از رسیدن به سن پنج سالگی از بین میروند. بر اساسی گزارش نمایندگان سازمان ملل متحد از میان هر 100 هزار زنی که در اردوگاه های افغان های مقیم پاکستان وضع حمل می کنند 1100 نفرشان در اثر تولد نوزاد می میرند. این گزارش، انگیزه تصویری است که می خوانید.


پروین دولت آبادی
گفتگو با زهره قایینی
:
خاموشی
شاعر کودکان ایران


خوش بینی های منیژه حکمت
فیلم 3 زن
با لالائی بدرقه میشود؟


گفتگوئی کوتاه با حسین قوامی
و سپس
ترانه زیبای"سرگشته"



افغانستان
سرزمین من
ای قلب داغدار من!


از میان نسل جدید دختران خوش صدای ایرانی که در مهاجرت غرق بازی های لس آنجلسی نشده و صدای خود را در خدمت موسیقی اصیل و کلاسیک ایرانی و یا حتی به سبک اپراهای ایرانی به خدمت گرفته اند، یکی هم "دریادادور" است. صدای او صدای لطیف پری زنگنه را بخاطر می آورد. خود اوست، اما چند ده سال جوان تر از او.

از میان ترانه هائی که خوانده و فیلم آن روی شبکه اینترنتی یوتوب قرار دارد، به یاد عزیرترین همسایگان خود، یعنی افغان ها، یک آهنگ بسیار زیبا خوانده شده افغانی او را انتخاب کرده ایم که می بینید و می شنوید. تمام غم بیش از 30 سال جنگ خانگی، پیش آمدن و سپس پس رفتن دولت ها و مردم این همسایه را در این ترانه او احساس می کنید.(از اینجا ببنیید و بشنوید!)


رئیس مجلس پاکستان- جنتی و علم الهدا در چه فکری اند؟ در خانه همسایه خوانده خروس. این شب تلخ عبوس در مجلس ایران هم صبح خواهد داشت
---------------------------------
-------------------------

"من و شما"

بالاترین وبلاگ
در این روزهای

------------------------
همه جا "بله"
بیمارستان هم "بله"؟
--------------------------
با پوزش از مولاناجلال الدین بلخی
مثنوی گرانی
به 70 من رسید

روزبه محسنی

بشنو از نی چون حکایت می کند
از گرانی ها شکایت می کند
چون زبان بنده را ببریده اند
بال پرواز مرا هم چیده اند
سکه خواهم کیسه کیسه بی شمار
تا گرانی را کنم شاید مهار
هر کسی بر رخ نهد یک تپه ریش
بیمه گردد تا ابد با پشم خویش
من به هر بیچاره ای گریان شدم
یار بی چیزان و درویشان شدم
هر که آمد فتنه زد در کار من
همچو آقایان نشد غمخوار من
هان چه باید کرد ما را زور نیست
حاضریم از بهر مردن، گور نیست
مرگ ما نزدیک اما دور نیست
کس به فکر این تن رنجور نیست
هر که را پارتی نباشد، نیست باد
گشته فربه بطن آقا، نیست باد
آتش فقر است کاندر ری  فتاد
ز آه مظلومان ترک در پی فتاد
مرگ بر آنکس که از ملت برید
تحت نام دین و مذهب هی چرید
چون گرانی درد جانسوزی که دید
بهر بی چیزان چنین روزی که دید
هان، تورم دیده ها خون می کند
عاقلان را پاک مجنون می کند
محرم ما اهل عیش و نوش نیست
همچو آقایان ازرق پوش نیست
پول نفت نآمد به سفره، دیر شد
مرد مستضعف ز جانش سیر شد
چونکه صبر و تاب ملت در گذشت
بر کسی دیگر نیارد او گذشت
تیغ خشم ما ببرد نای او
مشت ملت کی کند پروای او
ظالمان را نیست راه پیش و پس
خشم ملت حبس گرداند نفس
چون که دلها لخته لخته خون بود
لاجرم این گفته آتشگون بود
گوش هر کس محرم این راز نیست
جز دل شوریده کس جانباز نیست
-----------------------