ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

28  بهمن 1388

infos@peiknet.com

 
 
 

گزارش دریافتی
همه روزها در ایران روز 22 بهمن است

 
 
 
 

برای حکومت 22 بهمن یک روز مهم بود. برای جنبش سبز هر روز، 22 بهمن است و هیچ روزی از روز دیگر مهمتر نیست. من از شهرستان به تهران رفته بودم. البته برای ما كه در شهرستان هستیم گذشتن از سد پدر و مادر هایمان كه فقط فیلم تظاهرات را در تهران می بینند و با دشنام به حاكمیت موجود، ملتمسانه جلویمان را از عزیمت به تهران می گیرند اگر بگویم یكی از سخت ترین مراحل مبارزات مدنی است، دروغ نگته ام! از 5 نفری كه می خواستیم با هم به تهران بیاییم فقط من  با هزار قول و قسم جلاله و اینكه تا قبل از ظهر از جمعیت جدا شوم،  توانستم پدر و مادر پیرم را راضی كنم كه به تهران بروم.

در تهران میهمان یك میزبان سبز بودم. میزبان سبز من در خانه یك مشكل بسیار جدی داشت به نام ملیكا! خواهرزاده زیبا و شیرین زبان 4 ساله اش كه امانش را از سوالات بی وقفه  بریده بود. صبح 22 بهمن مادر ملیكا را راضی كردیم كه به خاطر خطرات احتمالی و اینكه ملیكا تنهاست با ما برای راهپیمایی نیاید. و با دوست  دیگرمان، سه نفره عازم میدان انقلاب شدیم.  از كوچه پس كوچه های خیابان كارگر رد شدیم .در تمام این كوچه ها نیروهای حكومتی كه  پر تعداد و  مسلح بودند  در حالت آماده باش به سر می بردند و از هر كوچه ایی به كوچه دیگر از ما عكس می گرفتند. قبل  ورود از خیابان جمالزاده به خیابان انقلاب متوجه حضور بسیار گسترده نیروهای اطلاعاتی در مبادی ورودی به خیابان انقلاب شدیم و برای حفظ احتیاط و گذشتن از ماموران اطلاعاتی و  پیوستن به بقیه مردم یكی از دوستانم پرچم ایران را از یک نفر كه در حال توزیع بود گرفت و وارد خیابان شدیم. به سمت آزادی در حركت بودیم و چیزهایی كه مینویسم فقط مشاهدات من است از انقلاب تا خیابان شادمان تا ساعت 10:30 صبح از  جمعیت اطرافم:

 اگر به غیر از پیاده رو ها عرض خیابان آزادی را به 3 قسمت مسیر رفت به میدان آزادی، مسیر اتوبوس های ویژه و مسیر برگشت به سمت میدان انقلاب تقسیم كنیم، تا خیابان شادمان، فقط در مسیر سمت رفت به آزادی مردم در حركت بودند. یعنی یك سوم عرض خیابان! در ضمن كل پیاده رو سمت راست به غیر از مبادی ورودی به خیابان اصلی با داربست و چادر، غرفه درست كرده بودند و به توزیع عكس، پوستر، پرچم، بادكنك، فحشنامه علیه رهبران اصلاحات، توزیع دی وی دی های تولیدی خودشان و غیره می پرداختند. اگر می خواهید واقعا بدانید این غرفه ها تعدادشان چند تا بود با اطمینان به شما میگویم از شمار مغازه های این خیابان بیشتر بود! چون جلوی سازمان حج و زیارت و دیگر نقاط دولتی نیز این غرفه ها بر پا بود.

در بین جمعیت فقط یك بار دیدم دختری حدودا 16 ساله وقتی عكس خامنه ایی روی زمین افتاد با دست روی پوستر را تمیز كرد و بالا گرفت ولی به كرات شاهد این ماجرا بودم كه وقتی جمعیت ساندیس خوران! از غرفه ایی به غرفه دیگر می رسیدند با دیدن پوستری جذاب تر! پوستر قبلی خود را به روی زمین می انداختند! در هر صورت از شادمان  از كوچه پس كوچه ها به سمت میدان انقلاب برگشتیم و در این كوچه ها  بود كه واقعا با ارتش مسلح كودتا چیان روبرو شدیم! واقعا زیاد بودند. من در پادگان ثامن مشهد كه بزرگترین پادگان نیروی انتظامی كشور است آموزش دیده ام و اتفاقا به علت كمبود جا، گروهان لیسانس وظیفه ما را در یگان آموزش پرسنل دائم (كادر) نیروی انتظامی آموزش داده بودند. ولی باور كنید تاكنون اینقدر مامور یگان ویژه، پلیس امنیت و  ضد شورش ندیده بودم. خیلی برایم جالب بود كه تعداد زیادی مامور ضد شورش سوسكی پوش (زره مشكی) را یكجا می دیدم. اینها جدای از قمه كشان لباس شخصی بودند كه پیوسته در حال گشت زنی در خیابان بودند.

خلاصه اینكه وقتی از خیابان نصرت به سمت كارگر می آمدیم و در لابلای فوج عظیم نیروهای نظامی كه  ما را زیر نظر داشتند  خاطره تعریف میكردیم و می خندیدیم، از روبرویم عزیزی با كاپشن نیم تنه و عینك دودی دستش را بسیار ماهرانه به شكل Vبه ما علامت داد و ما هم به او نشان دادیم كه بیشماریم. البته گاه  چهره هایی ناراحت كه تنها به سكوت سبز راضی نبودند و موقعیت نیافته  بودند از نماد و شعار سبز استفاده كنند را میدیدیم و می گفتیم ما بیشماریم. از خیابان كارگر بالا می رفتیم كه خانمی مسن عصا زنان از ما پرسید:" پسرم! درگیری نشده؟ به جوان های مردم آسیب نزدند؟" به او گفتم:" نه! تا حالا كه چیزی ندیدیم" ولی در دل می دانستم در جایی دیگر از شهر بعضی دلاوران سبز باید امشب را در كنج بازداشت گاه ها كودتا سپری كنند.

 
 
اشتراک در فیس بوک