ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

17 مرداد  1389

infos@peiknet.com

 
 
  سومین نشست فعالان جنبش زنان
به این شرط که اعتراف کنند
جنبش سبز می بخشد
آنهائی را که کشتار کردند
 
 
 
 

سومین نشست فعالان جنبش زنان بمناسبت یکصد و چهارمین سالگرد انقلاب مشروطه با حضور زهرا رهنورد و شماری از چهره های فعال جنبش زنان در تهران برگزار شد.

در باره این نشست گزارش زیر انتشار یافته است:

نشست را خانم مینو مرتاضی اداره کرد و شماری از شرکت کنندگان پیرامون مسائل جنبش زنان و رویدادهای دوران اخیر سخنرانی کردند.

مینو مرتاضی: مشروطیت جامعه ایران را یک گام اساسی و بلند به سوی نوگرایی و نوآوری کشاند و برای همین ما امروز این جا دور هم گردآمده ایم که سالگرد این روز را گرامی بداریم. چرا که زنان در دوران مشروطیت در زمانه ای می زیسته اند که به قول علی اکبر دهخدا «همه کس این را می داند که میان ما اسم زنش را به اسم خودش صدا کردن عیب است و....» منظور این است که زنان در همچین فضایی زندگی می کرده اند ولی آرزوهای بلندی داشتند و بسیار تلاش کردند که باعث شد سرانجام، ما امروز اینجا و در این شرایط هستیم.

پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی: سهراب عاشق صلح بود و با دست خالی و با یک نوار سبز رفت بیرون و برنگشت. دوست دارم زمانی را ببینم که کسانی که بچه های ما را کشته اند خودشان اعتراف کنند که بچه ما را کشته اند و بگویند ما را ببخشید. من فقط همین یک جمله را از آنها می خواهم. چرا که شاید آن فردی که چنین جنایتی را مرتکب شده ، از روی ناآگاهی بوده است و اگر حقایق آشکارا گفته شود مطمئنم من خواهم بخشید. زیرا بدون شک با خشونت ، ما به هیچ چیز نخواهیم رسید.

زهره تنکابنی: چه چیزی باعث شد که مشروطیت به اهداف اش نرسد؟ به نظر من دو تا عامل اساسی در این میان وجود داشت، یکی تفرقه و یکی سوء استفاده از آزادی. آزادی یک تعاریفی برای خودش دارد و آزادی افراد در یک چهارچوب هایی تعیین می شود که به آزادی دیگران آسیب نزند. در هر صورت در هرج و مرج و بی قانونی آن هایی که قدرت طلب هستند از هر بلبشویی برای پیشبرد حرف خودشان استفاده می کنند که در واقع وقتی هرج و مرج حاکم شود این افراد می توانند کار خود را پیش ببرند و همین یکی از دلایل آسیب هایی بود که به مشروطه خورد. در مجموع این دو عامل سبب شد که مردم نهایتا به دنبال دیکتاتوری می گشتند که هرج و مرج را سر و سامان دهد.

شهلا لاهیجی: به من می گویند حرف هایم کمی تلخ است، فکر می کنم این خاصیت سن است، من خیلی آینده طولانی روبرو ندارم و امیدم این است که قبل از این که بمیرم ایران آزاد را ببینم. امروز در اینجا گرد هم آمده ایم تا یکصد و چهارمین سال انقلاب مشروطیت ایران را گرامی بداریم. انقلابی که ایران پیش از تمام کشورهای منطقه حتی قدرتهای بزرگ جهانی آن روز (نظیر روسیه و عثمانی و هند) به آن دست یازید. انقلابی که در آن، زنان از جان خویش مایه گذاشتند اما در دستاوردهای آن یعنی حکومت مردم بر مردم، در صف مجانین و مجرمان و ورشکستگان به تقصیر، از حق مشارکت مردمی قرار نگرفتند و از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم شدند با این استدلال: « که هر چه گشتم در این موجود (دقت کنید «در این موجود» ! و نه در این انسان) عقلی ندیدم که بتواند بر سرنوشت خود حاکم شود و یا برای مردم تکلیف معین کند. او ناقص العقل است و باید تحت قیمومیت مردان اداره شود و خوب و بد خود را بشناسد.» (به نقل از مذاکرات مجلس برای تدوین قانون اساسی) و اما آنچه امروز در اینجا گفته شده و می شود، عمدتاَ در محدوده ی رفع تبعیض جنسی و احقاق حقووق کامل شهروندی و انسانی زنان و مبارزات آنان در سده اخیر است امروز زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور نمی توانند بر آنچه در دهه گذشته بر کشور ما گذشته و می گذرد و مصائب بی شمار یکسال اخیر که با خشونت عریان بر زن و مرد یکسان گذشت و در روند سرکوب، جنسیت و حتی پیری و جوانی محک و اندازه نبود و هر دو جنس که تنها خواهان پاسخ به یک سوآل «رأی من کجاست» بودند، یکسان به بند و زنجیر و سلول انفرادی کشید و حتی یکسان به چوبه دار سپرد، چشم ببندند.

فریده ماشینی: نقشی که فعالان جنبش زنان در طی یک سال گذشته داشتند به نظر من باعث شد که الان بتوانیم به جرات بگویم که جنبش زنان طی یک سال گذشته به بلوغ و تکامل دست پیدا کرده است، بلوغ و تکاملی که زاییده سختی ها و دشواری هایی است که طی یک سال گذشته فعالان جنبش زنان از سر گذراندند و نیز به واسطه پذیرش تکثر در درون جنبش زنان است که در یک سال گذشته به شکل عمیق تری تجربه شد. هر چند در آستانه انتخابات 1388 در همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات جرقه این گرایش به پذیرش یکدیگر را تجربه کردیم اما طی یک سال گذشته این روند به طور جدی تر و عمیق تر اتفاق افتاد. از طرف دیگر در یک سال گذشته، جنبش زنان توانست یک تجربه تازه را از سر بگذراند و همین مسئله همراهی با جنبش سبز، در عین تداوم استقلال اش بود که به نظرم این تجربه را به خوبی از سر گذراند. از طرف دیگر می توانم بگویم که در طول تاریخ جنبش زنان به نظرم هیج زمانی، مانند سال گذشته، فعالان جنبش های دموکراسی خواهی، فعالان جنبش زنان را چنین جدی نگرفته بودند و مورد پذیرش قرار نداده بودند. در واقع به نظرم به رسمیت شناختن و پذیرش جنبش زنان از سوی جنبش های دموکراسی خواهی، هیچ گاه در طول تاریخ جنبش زنان، به اندازه این پذیرش از سوی جنبش سبز نبوده است.

 
فاطمه راکعی در سخنرانی خود مادر سهراب اعرابی را مورد خطاب قرار داد و ابتدا شعر کوتاه زیر را قرائت کرد:


-
در صبوری کوهی است
-
در سخاوت دریایی است
-
در بزرگی زنی است


 

وی سپس شعر زیر را به مادر سهراب و به همه مادران صلح تقدیم کرد:
-

 انسانم، شاعرم و زن ام
-
و امروز رنجیده ام، نه
- ...
-
از انسان بودن گریزی نیست
-
با مادری که منم


 

نوشین احمدی خراسانی: از سال 1332 تا سال 1342 شکاف بین دولت و ملت در جامعه ما آغاز و به تدریج نهادینه شد و متاسفانه این شکاف سبب شد که جنبش زنان را هم دو پاره کند: یک پاره از فعالان جنبش زنان که سابقه طولانی در مبارزه اصلاح طلبانه برای احقاق حقوق زنان را در زندگی خود تجربه کرده بودند (و از ملی گرایانی همچون دکتر مصدق هم مأیوس شده بودند ـ چون دکتر مصدق با برقراری حق رأی زنان موافقت نکرده بود) با مساعد دیدن فضای درونی سیستم حکومتی و حمایت محمدرضاشاه از حقوق زنان، فعالیت شان را برای استقرار این حقوق و اصلاح قوانین زن ستیز، آغاز کردند بدون آنکه شعله های سرکش شکاف رو به تزاید میان دولت و ملت را در نظر بگیرند. پاره ی دیگر زنان ــ اعم از مذهبی یا سکولار ــ به اپوزسیون سرنگون ساز پیوستند و زندگی خود را در مسیر مبارزه قهرآمیز برای سرنگونی حکومت محمدرضاشاه وقف کردند. در نتیجه همصدا با مردان و برادران انقلابی عصر خود، اصلاحاتی که به نفع حقوق زنان صورت می گرفت را تخطئه و تحقیر می کردند. این زنان انقلابی و فداکار که در تحلیل نهایی خواستار بهبود زندگی خواهران هموطن خود بودند اما تحت تاثیر شکاف ایجاد شده بین دولت و ملت، خودشان هم از حقوق زنان خرج کردند تا بتوانند این شکاف بین دولت و ملت را افزایش بدهند و با هر رفرم و خواسته ای که از سوی حاکمیت به زنان داده می شد به مخالفت و دشمنی برخاستند و آن را توطئه شاه و آمریکا قلمداد کردند چرا که احتمالا به نظرشان می رسید که اگر مثلا حق رای زنان را از سوی محمدرضاشاه تایید کنند ممکن است که این «شکاف بین دولت و ملت» کاهش یابد. برای همین است که به نظرم می رسد که ما باید در مورد اتفاقاتی که در سال 57 برای زنان رخ داد، استراتژی های خود جنبش زنان را از دوران 1332 به بعد بررسی کنیم و ببینیم چه اشکالاتی داشته که سبب شده نتواند جنبش عمومی را طوری هدایت کند که حقوق زنان به «هیزمی» برای برافروختن شکاف میان دولت و ملت تقلیل نیابد. در حقیقت بخشی از مسئولیت آنچه در سال 57 افتاد، باز می گردد به استراتژی نادرستی که جنبش زنان در سال های 1332 تا 1342 شکل داد. این ما بودیم که دوراندیشی نداشتیم و خیلی ساده لوحانه دو پاره شدیم : پاره ای از ما زنان با خوش خیالی در سیستم حکومتی کار کردیم با این تصور که اگر قدرت سیاسی برای استقرار حقوق زنان چراغ سبز بدهد یا لااقل مخالفت نکند زنان برای همیشه از صدمات بی خقوقی و بی پشتوانگی نجات می یابند و اصلا وقعی به شکاف عظیم و رو به انفجار مردم و دولت، ننهادیم. بخشی دیگر از ما زنان هم که در سازمانهای سرنگون ساز و قهرآمیز که به طور مطلق، حکومت شاه را مظهر شرارت و شیطان می دیدیم و هر کاری که می کرد تحقیر می کردیم، قرار گرفتیم. حاصل این دو پاره گی و دوقطبی شدن، تازه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مشخص شد. در حالی که شاید اگر نیروی میانی بین این دو قطب، تقویت می شد می توانست روند حوادث را لااقل در مورد زنان به سمت دیگری سوق دهد. همانطور که با ظهور جنبش سبز، خوشبختانه جنبش زنان توانست نیروی میانی را تقویت کند که هم «شکاف پیش آمده بین دولت و ملت» را پس از انتخابات 88 می بیند و هم از حقوق زنان برای گسترش این شکاف خرج نمی کند که به نظرم سمبل و تبلور این نیروی میانه در همین «همگرایی سبز جنبش زنان» است.

ژیلا بنی یعقوب: من قبلا همیشه می گفتم همسر یک زندانی سیاسی بودن یک شغل تمام وقت است اما حالا که 17 نفر از جمله بهمن احمدی (همسرم) در اعتصاب غذا است می توانم بگویم که همسر یک زندانی سیاسی که در اعتصاب غذاست، شغل چند شیفته با اضافه کاری است. یعنی یک شغل متحصن بودن هم در این مدت به آن اضافه شده است. به هرحال این ها را گفتم که بگویم قرار بود امروز در مورد روزنامه نگاری زنان در دوران مشروطه تاکنون صحبت کنم ولی متاسفانه این اضافه کاری که به خاطر تحصن 17 زندانی بر دوش ما خانواده ها اضافه شد باعث شد که نتوانم روی این مسئله تمرکز کنم. در هر صورت فکر می کنم همه شهدا و همه زندانیان از مشروطه تا انقلاب و از انقلاب تا جنبش سبز، همگی شان شهدای راه دموکراسی و زندانیان راه آزادی هستند ولی در هر صورت خوب است یادی کنیم از زندانیان سیاسی زنی که همین الان در زندان هستند. الان حدود 25 زندانی زن در زندان داریم که وقتی من با یکی دو نفر از خانواده آن ها صحبت می کردم، می گفتند که همه این مسائل و مشکلاتی که زندانیان مرد با آن روبرو هستند، ما زنان زندانی علاوه بر همه آن مشکلات، مسائل مضاعف دیگری هم در زندان داریم ولی چون شاید از آن جایی که زندانیان زن در اقلیت هستند و همینطور به صورت پراکنده نگه داری می شوند، امکان اعتراض جمعی را کمتر دارند.

فخرالسادات محتشمی پور: زنان در صف اول جنبش سبز بودند و به نظرم همه ما باید تاریخ این جنبش سبز را بنویسیم، تا همه زوایای موقعیتی که در آن هستیم را بتوانیم به خوبی تصویر کنیم و مانند الان برای بررسی تاریخی حرکت های دموکراسی خواهی از مشروطه تاکنون، دچار این مشکل نشویم که نتوانیم به خوبی موقعیت هایی را که افراد و جریان ها و گروه ها در آن قرار داشته اند درک کنیم. چون به نظر می رسد برخی از مسائلی که اینجا در رابطه با بررسی تاریخی مطرح شد، به نظرم گاهی منصفانه نبود. در هر صورت منظورم این است که اگر امروز هم تک تک ما به عنوان پاسدار اتفاقاتی که امروز بر ما رفته است، تجربه هایمان را ننویسیم در آینده هم این موقعیتی که امروز برای ما اینقدر ملموس است، ممکن است باعث سوء تفاهم ها و کج فهمی ها در آینده شود. در هر صورت نکته جالب برای من در بررسی تاریخ مشروطه تا امروز این مسیرهای میانبری است که زنان همیشه برای خود پیدا کرده اند و هر وقت به مانع برخورد کرده اند هیچ وقت شکست نخورده اند بلکه بلافاصله مسیر دیگری را انتخاب کرده اند، که هرچند این مسیر طولانی تر بوده ولی به هرحال آن مانع را دور زده اند.

فاطمه گوارایی: همه تحلیل گران معتقدند که زنان ایران در سه فراز عمده را در تاریخ معاصر ایران طی کرده اند، یکی جنبش مشروطه، یکی انقلاب 57 و جنبش سبز. تفاوت عمده ای که در دهه های کنونی به وجود آمده این است که جنبش زنان تا دهه 70 هویت مستقل نداشته است و تا قبل از آن همه حرکت های زنان تحت لوای حرکت های مردان یا احزاب و گروه های مردان شکل گرفته بودند. اما از دهه 1370 است که برای اولین بار جنبش زنان به صورت مستقل ظهور می کند. شاید تکامل یافته ترین شکل بروز و حضور زنان را در جنبش سبز ما داشته ایم. این نشست هایی که تاکنون در یک سال اخیر تحت عنوان همگرایی سبز شکل گرفته است به نظرم نشان دهنده آن است که جنبش زنان تداوم دارد و زنده است و خط بطلان می کشد بر تلاش هایی که می شود تا تحت شعارهای جذاب «استقلال جنبش زنان» بین جنبش زنان و جنبش سبز مرز ایجاد کنند. درحالی که همین تلاش هایی که در این نشست ها انجام شده و تداوم یافته نشان می دهد که این تلاش ها نتوانسته تاثیر بگذارد و خوشبختانه جنبش زنان آگاهانه و با هوشیاری توانسته بین جنبش زنان و جنبش سبز یک رابطه منطقی و درست ایجاد کند.

اما نکته دیگری که می خواستم این جا مطرح کنم این است که ما باید سعی کنیم جنبش زنان در داخل کشور با فعالان جنبش زنان در خارج از کشور ارتباط نزدیکی داشته باشد چرا که سیل مهاجرت فعالان جنبش زنان به خارج زیاد است و این مایه تاسف است چرا که با وجود این که فشار در داخل زیاد است اما در داخل باید نیرویی باشد که مقاومت بکند. ولی در هر صورت ارتباط بین داخل و خارج ضروری است چون متاسفانه می بینیم که وقتی دوستان به خارج می روند، مواضع شان از شرایط واقعی و حقیقی که در اینجا وجود دارد فاصله می گیرد و بخشی از این طبیعی است چون زندگی در خارج از کشور ذهنیت گرایی را تشدید می کند و برای همین باید این ارتباط داخل و خارج وجود داشته باشد که ذهنیت این دوستانی که می روند کمی واقعی تر شود.

زهرا رهنورد: سالگرد افتخارآفرین مشروطه را تبریک می گویم. امروز زنان در شرایط فعلی در دو جبهه بسیار فعال هستند: یکی جبهه مبارزه با قوانین قیم مآبانه ای که نسبت به زنان وجود دارد که این جبهه خیلی جبهه مهمی است و اگر بتوانیم در این جبهه موفقیت هایی کسب کنیم بخشی از مطالبات زنان پاسخ داده می شود. جبهه دومی هم که داریم برایش تلاش می کنیم، مبارزه برای دموکراسی و قانون گرایی است. آن چیزی که در دوران مشروطیت به شکل امروزی وجود نداشت و الان وجود دارد، همین فاز درخواست های حقوقی زنان است. هر چند در دوران مشروطیت یک فعالیت های ضعیفی برای حقوق خاص زنان وجود دارد و زنان فرهیخته ای هم در این دوران داریم که تلاش می کردند. تحقیر، یکی از خواسته های مطرح نشده است. در حقیقت انواع و اقسام تحقیرهایی وجود دارد که در درون و قلب و روح زنان وجود دارد و هم در سطح جامعه. اگر ما ذره بین مان را بگیریم روی تحقیرها خیلی رنج خواهیم برد برای همین ما فعلا روی فاز اول مسائل زنان کار می کنیم یعنی روی برابری و مسائل حقوقی زنان.

حضور زنان در جنبش سبز به عنوان یک جنبش در کنار جنبش های دیگر دو رابطه را کم دارد، یکی رابطه با توده زنان است که این مسئله خیلی مهمی است و دیگری ایجاد رابطه بهتر با زنان در خارج از کشور است. البته کل جنبش سبز باید با جنبش های بین المللی ارتباط داشته باشد ولی در این زمینه هم جنبش زنان می تواند تلاش کند.

پرستو سرمدی: ما خیلی نگران سلامت عزیزان دربند مان هستیم و فکر می کنم اگر پیام خانم رهنورد و یا پیام مادر سهراب را بشنوند حتما تاثیر مثبت خواهد گذاشت ولی مشکل ما این است که ما هیچ ارتباطی با آنها نداریم که بتوانیم این پیام ها را به آنها بدهیم.

اما مسئله دیگری که می خواهم مطرح کنم این است که اقداماتی که زنان معمولی همین مادران زندانیان انجام می دهند آنقدر شجاعانه است که ما هم از تعجب دهان مان باز می ماند. در واقع باید در تاریخ جنبش سبز، اقدامات این مادران گمنام ثبت شود. مثلا در همین اعتصاب غذا 17 زندانی، مادرانی که خیلی معمولی هستند و اساسا فعالیت اجتماعی ندارند، چنان عمل کردند که نیروهای امنیتی به آن ها گفته اند که شما دارید اغتشاشات را رهبری می کنید و برای همین، تهدیدشان کرده اند که آنها را دستگیر می کنند

 
 
اشتراک در فیس بوک