ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

12 تیـــر  1389

infos@peiknet.com

 
 
  یادداشتی در 12 بند، از عبدالله شهبازی
از 20 تا 30 خرداد
قصد کشتار و قتل عام داشتند
 
 
 
 

مدت‌هاست در این وبلاگ چیزی ننوشته‌ام. بخشی به دلیل اشتغالم است به کتابی که سرگرم نگارش آنم، بخشی به خاطر مشغله‌های زندگی و بخشی به دلیل نداشتن حرفی برای گفتن.

1- خبر شروع کارم برای تدوین کتابی درباره سرویس‌های اطلاعاتی، کانون‌های توطئه‌گر و انقلاب اسلامی ایران را در یادداشت پیشین درج کردم. گزیده‌ای از برخی مطالب این کتاب نیز در وبگاه «خبرانلاین»، به صورت پاورقی، در دست انتشار است. [+] پاورقی فوق دو بازتاب خصمانه، و مشهود، داشت: یکی، یادداشتی است سخیف و مضحک در وبگاه «ایران گلوبال» که مرا در جایگاه «جیمز باند» قرار داده، [+] و دیگری مطلبی سخیف‌تر که بیش‌تر به پیش‌نویس کیفرخواست دادستان و «پرونده سازی» می‌ماند تا مقاله مندرج در وبگاه منسوب به رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی. نویسنده وبگاه «الف» به قوه قضائیه معترض است که چرا شهبازی را چون نوری‌زاد دستگیر نمی‌کنید. نوشته‌اند:

«در مقایسه با نوری‌زاد، جرم‌های آشکار شهبازی آن قدر گسترده است که جای سئوال دارد چرا آن یکی به مجازات قانونی‌اش رسیده و این یکی... هنوز در سایت فیلتر شده‌اش شبهه‌پراکنی می‌کند و به بسط محتوای مجرمانه در آن می‌پردازد.» [+]

این سخنان بیمارگونه همه به خاطر نگارش کتابی است درباره ساواک و موساد و نقش آن در تحولات سی ساله پس از انقلاب. علت این واکنش شتاب‌زده و پیش‌رس چیست؟ «دوستان» نگران چیزی هستند؟!

2- در این یکی دو ماه با دلواپسی تحولات کشور و منطقه را دنبال می‌کنم؛ «غبار فتنه» را بسیار سنگین می‌بینم و حیرت می‌کنم از فقدان «بصیرت» در آن کسان که باید ژرفای حوادث را ببیند و نمی‌بینند. گویی در گردونه‌ای مهارناشدنی گرفتار شده‌اند که جامعه را به سمت و سویی فاجعه‌بار پیش می‌برد؛ سمت و سویی که مطلوب کانون‌های جنگ‌افروز «نئوکان» است، آن‌ها که به چیزی کمتر از نابودی تمامی آرمان‌های انقلاب بزرگ ملت ایران، و شاید تمامیت ارضی ایران، رضایت نمی‌دهند.

3- با نگرانی تحولات دهه پایانی خرداد 1389 را ناظر بودم. روشن بود که «کانون معلوم‌الحال» برنامه‌ای گسترده برای به خاک و خون کشیدن جامعه و کشتار و اعدام‌های «فله‌ای» طراحی کرده و با تمامی قدرت می‌خواهد کار انقلاب و نظام را در این «ده روز» یکسره کند. سخنگویان لگام گسیخته این کانون به صراحت آرزوهای قلبی خود را دال بر خونین شدن تحولات جاری بیان می‌کردند و دوستان‌شان برای آن «تدارک مفصل» می‌دیدند. این «آشوب سازمان‌یافته»، و تدارک سنگین و پرخرج آن، در مواجهه با درایت شگرف مردم و خردمندی میرحسین موسوی به باد رفت.

4- در شگفتم از نجابت خاتمی. سید محمد خاتمی، در دوران هشت ساله ریاست‌جمهوری‌اش، زمانی که در سریر قدرت بود و در اوج محبوبیت مردمی به‌ویژه در دو سه ساله اوّل پس از پیروزی در انتخابات تاریخی 2 خرداد 1376، حتی یک بار، تأکید می‌کنم حتی یک بار، تجمعی از حامیان خود برگزار نکرد. این تجمع می‌توانست میلیون‌ها نفر را در پیرامون خواست‌های خاتمی به خیابان‌ها کشاند و به اهرم فشار کارساز بدل شود. خاتمی چنین نکرد و هماره کوشید تا هواداران افراطی‌اش را مهار کند. هیچ یک از سخنرانی‌های خاتمی را به یاد نمی‌آورم که در آن از رهبر انقلاب تجلیل نکرده باشد. ابرام خاتمی بر این رویه تندروان حامی‌اش را علیه او شورانید و انتقاداتی تند را بر او سبب شد.

اینک زمام کار به دست کسانی است که به عکس آن‌چه خاتمی کرد رفتار می‌کنند. شعر معروف حافظ را از یاد برده‌اند که «دور گردون» یکسان نمی‌چرخد و هر دو روزی بر مراد یکی است. اینان در بخش عمده تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی در اقلیت بودند و بارها مورد عتاب شدید امام خمینی قرار گرفتند ولی هیچگاه امام به حذف‌شان از ساختار قدرت اقدام نکرد زیرا به «نظم تک صدایی» اعتقاد نداشت. می‌بینیم که اینک چگونه سبکسرانه و بی‌محابا می‌تازند تا آن «نظم تک صدایی» را حاکم کنند؛ آن‌گونه که در دهه 1340 ش. بر ایران حاکم شد و فرجامش را دیدیم.

5- این روزها زمان مناسبی است برای کسانی که می‌خواهند از خمینی و آرمان‌های بلند و دستاوردهای بزرگ او انتقام بگیرند. البته تاریخ سی ساله پس از انقلاب قابل نقادی است ولی نخست باید تاریخش را شناخت و بعد نقدش کرد. در کنار کاستی‌ها، دستاوردهایش را هم باید دید. هنوز چند

و چون بسیاری حوادث برای مورخین مبهم است. مثلاً، هنوز نمی‌دانیم واقعیت ماجرای آن کشتار زندانیان چه بود. هنوز پاسخی روشن از آیت‌الله موسوی اردبیلی در این زمینه منتشر نشده.

این فضای مناسب برای «نقد سیاه» تاریخ سی ساله انقلاب را، و چشم فروبستن بر افق‌های روشنی که فراروی جامعه ایرانی گشود، کسانی فراهم آورده‌اند که در دو سال اخیر انقلاب را، هم در نام و هم در مضمون، به ابتذال کشانیدند. هم این «مدافعان» سینه‌چاک انقلاب و هم آن هتاکان به امام خمینی و تحریف‌گران تاریخ انقلاب هر دو به یک کار مشغول‌اند: انتقام از امام خمینی و جایگاه تاریخی او.

6- در تاریخ معاصر ایران هتک حرمت از محترم‌ترین نهادهای دینی و انقلابی هیچگاه بدین حد بی‌پروا نبوده است. هجمه و تخریب بیوت علمای بلندپایه و مراجع عظام تقلید، آن‌گونه که در فیلم‌ها مشاهده می‌شود، و اهانت‌های بی‌نظیر به ساحت بیت امام راحل و هتک حرمت از نوه امام و رئیس خاندان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تنها با سه حادثه در تاریخ دو سده اخیر ایران قابل مقایسه است: لشکرکشی محمد شاه قاجار و حاج میرزا آقاسی صدراعظم به اصفهان و هتک حرمت از مجتهد شفتی، ورود رضا شاه به حرم مطهر حضرت معصومه (س) و ضرب و شتم مرحوم بافقی، و حمله به مدرسه فیضیه قم و ضرب و شتم طلاب. آن سه بار، مهاجمان یا مدعی صوفی‌گری بودند (حاج میرزا آقاسی) یا منادی تجدّد غرب‌گرایانه (حکومت پهلوی). این بار هجمه به ارکان نهادهای دینی با نام دفاع از دین و انقلاب اسلامی توجیه و تبیین می‌شود!

7- وضع ایران در منطقه نگران کننده است. در ایالات متحده آمریکا اقتدار کانون‌های جنگ‌افروز «نئوکان» (نومحافظه‌کار) با ساقط شدن دولت جرج بوش پایان نیافته. آنان حضور دارند و قدرتمندند و از تمامی اهرم‌های فشار بهره می‌برند تا ماجراجویی نظامی جدیدی را در منطقه رقم زنند. در آن سوی خط، کسانی ایستاده‌اند و «هل من مبارز» می‌طلبند. گویی هماهنگی یا عمدی در کار است که زرادخانه تبلیغاتی «نئوکان‌ها» از توش و توان نیفتد. نگران آنم که این ماجراجویی به فرجامی بینجامد که تمامی عقلای جهان نگران آن‌اند. فرجامی که ایران و منطقه بهایی سنگین بابت آن خواهد پرداخت. فرجامی که کم از ماجراجویی صدام نخواهد بود.

8- در عرصه اقتصادی رکود مزمن به همراه تورّم فزاینده وضعی خطرناک پدید آورده. جمع این دو ضد، تورّم و رکود، در اقتصاد ایران از عجایب روزگار است و نشانگر بنیان‌های به‌کلی ناسالم و دستکاری شده این اقتصاد؛ اقتصادی که تنها بر درآمدهای نفت و گاز متکی است و با اندک خلل در این درآمدها به سان حباب متلاشی خواهد شد.

9- در عرصه امنیت ملّی وقایعی رخ می‌دهد که ظاهراً تنها مدیران عالی‌رتبه مربوطه نابهنجاری آن را نمی‌بینند. مثلاً، حتی برای من، میزان اقتدار برخی از گروهک‌های تروریستی، که به بهانه اقدامات آن‌ها مجازات‌های سنگین اعمال شده، و حتی اصل موجودیت این‌گونه گروهک‌ها، مورد تردید است. اگر من، که سال‌ها در این حوزه قلم زده‌ام، این‌گونه در شک و تردیدم، قطعاً برای سایر مردم این شبهات جدّی‌تر است و اطلاع رسانی مستند و عقل‌پسند را ضرور می‌کند.

نمونه دیگر، ماجرای دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی است. با انتشار چند خبر در رسانه‌های خارجی، گزارش سراسر «اکشن» داخلی درباره دستگیری او به مضحکه بدل شد و اعلام خبر اعدام ریگی، بدون انتشار فیلمی از آن، ابهام‌ها را مضاعف کرد. طبق عرف، و برای توجیه افکار عمومی و ممانعت از حرف و حدیث‌های دشمنان، باید صحنه اعدام جنایتکاری چون ریگی، حداقل در حد فیلمی که از صحنه اعدام صدام پخش شد، به اطلاع عموم می‌رسید.

10- در چنین فضایی، بیانیه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد فاجعه هفتم تیر تکان‌دهنده است. تغییر در عناوین اصلی صفحه اوّل وبگاه رسمی وی نیز، پس از صدور آن بیانیه، حائز اهمیت فراوان است. اینک، هاشمی رفسنجانی به «سیاست صبر» در قبال تهاجم‌های سنگین بر ارکان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران پایان داده. این نقطه عطفی است در تحولات جاری. به گمانم، این بار نیز، چون گذشته، ورود هاشمی به صحنه تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز خواهد بود.

11- اینک، یک سال پس از فتنه خرداد 1388، حضور پنهان ولی اقتدارآمیز فرقه‌ای معین، که دارای پیوندهای جهانی و پشتوانه مالی نیرومند است، در فضای سیاسی ایران مشهود شده تا بدان‌جا که مورد تأکید بسیاری از عقلای قوم قرار گرفته. [+]

12- امید که این روزهای تیره، با ناکامی کانونی که تباهی این ملّت را می‌خواهد، به پایان رسد. آرزومند روزهای خوب برای مردم بزرگ ایرانم و نیز برای دستاورهای انقلاب فرخنده‌ای که این ملّت در سی سال پیش رقم زد و مرحله‌ای نو را در حیات جامعه ایرانی آغاز کرد

 
 
اشتراک در فیس بوک