ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

31 تیـــر  1389

infos@peiknet.com

 
 
 

نامه سرگشاده رضا رفیعی فروشان به رئیس قوه قضائیه
از گوانتاناموی رجائی شهر
افشای پشت پرده
اولین جلسه دادگاه کودتا 22 خرداد

 
 
 
 

در نیمروز 6 تیر ماه 1388 مامورین وزارت اطلاعات اینجانب را در منزل مادری دستگیر و به بازداشتگاه مخوف 209 وزارت اطلاعات واقع در زندان اوین منتقل نموده، در سلول انفرادی تنگ و کثیف 105 که ابعاد آن 5/1x2 متر می باشد. محبوس نمودند. 43 روز را در بدترین شرایط جسمی و روحی نگهداری، ضرب و شتم و فارغ از هر گونه حق و حقوق انسانی و مدنی، با چشم بند بازجوئی نمودند. این بازجوییها تحت فشارهای شدید روحی و روانی، تهدید و ارعاب آمیخته با فریب و ریاکاری انجام پذیرفت و در آن سعی بر آن بود تا علیه خود و دیگران اقدام به اعترافات کذب نمایم.

 

برای نمونه، درخواست مجدانه به اعتراف کذب علیه فرزندان یکی از رجال سیاسی که افتخار آشنائی با آنها را داشته و فشار در جهت اعتراف کذب به داشتن رابطه نامشروع با همسر مومنه و مکرمه یکی از نمایندگان سابق مجلس شورای اسلامی، داشتند. گرچه در مقابل این خواسته های نامشروع و غیر واقع آنها مقاومت نمودم، اما فشارهای روحی وارده موجب خونریزی معده در اینجانب گشت که مدتها همراه با من بود.

 

گرچه از نظر اینجانب و با توجه به اصل 38 قانون اساسی، کلیه اعترافات تحت شکنجه و اجبار فاقد ارزش و اعتبار می باشد. اما توضیح در مورد آنها شما را به نحوه بازجویی ها در حین بازداشت متهم آگاه نموده، و لذا به درج آنها اقدام می نمایم.

 

بازجوئی ها بر فعالیت های تبلیغاتی، انتخاباتی و تفتیش عقاید در مورد حمایت از کاندیدای ریاست جمهوری مورد نظر خود، که توسط شورای نگهبان تائید صلاحیت گردیده بود، و نحوه انجام این فعالیت ها در راستای جذب آرای ایرانیان مقیم خارج از کشور، تمرکز یافت. این بازجوئی ها بر خلاف اصل 23 قانون اساسی با تفتیش عقاید و تهمت های ناروا و ارقائیات کذب همراه بود و همراه آن، حقوق اساسی مندرج در اصل 27 قانون اساسی در راستای شرکت در راهپیمائی مسالمت آمیز و اعتراض آمیز     25 خرداد 88 که در اعتراض به روند برگزاری و نحوه شمارش آرای انتخابات 88 نحوه جهت گیری و عدم رعایت اصل به طرفی از سوی صدا و سیما حمایت غیر قانونی تعدادی از اعضای شورای نگهبان از یکی از نامزدها و ادبیات به کار رفته توسط کاندید پیروز در انتخابات شکل گرفت، را زیر سئوال می برد و سعی در پیوند آن با اغتشاشات خیابانی داشت.

 

سپس، سیاه نمائی بازجویان از گذشته پرافتخار اینجانب در دستور کار بازجوئی ها قرار گرفت که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنم.

 

در وهله اول سالیان طولانی فعالیت مطبوعاتی و همکاری اینجانب با مجله معتبر تایم، با القای این پیش فرض غلطت و کذب، که مجله تایم در مالکیت پنتاگون می باشد و توسط عوامل سیا گردانده می شد و من تنها با این پیش فرض، متهم به همکاری با سازمان اطلاعاتی آمریکا شدم؛ غافل از این که این مجله معتبر بیش از 20 سال است که تحت مجوز وزارت ارشاد اسلامی دفتر فعال در ایران دارد و کلیه روسای جمهوری ایران، منجمله آقای احمدی نژاد، بارها با این مجله به مصاحبه نشسته اند. مجله تایم توسط شرکت نشر آوران متعلق به وزارت ارشاد در ایران پخش می شود.

 

پس از آن، فعالیت قانونی من به عنوان رئیس انجمن دوستی ایران و سوئیس که سازمان غیر دولتی است و تحت مجوز وارت کشور جمهوری اسلامی به ثبت رسیده و فعالیت آن در راستای نزدیکی دو ملت ایران و سوئیس می باشد، سیاه نمائی شده به جاسوسی برای سوئیس متهم گشتم و این فعالیت که جهت جذب بورسیه های تحصیلی برای فرزندان این مرز و بوم برگزاری گردهمائی ها و نمایشگاه های فرهنگی و علمی، و با هماهنگی های قانونی و مندرج در اساسنامه انجمن، با سفارت سوئیس در تهران انجام می پذیرفت تحت این عنوان که کارکنان سفارت سوئیس در تهران جاسوسان آمریکا می باشند، به اتهام پراکنی های بدون ادله علیه اینجانب ادامه دادند.

 

اصولا در دیدگاه بازجویان، اینجانب از بدو تولد جاسوس آمریکا بوده و هستم. آنها برای اثبات این اتهام نیاز به ارائه هیچ کدام ادله، اسناد و مدارک نداشتند و تحصیلات عالیه و اقامت طولانی در سوئیس و آمریکا تنها ادله فرضی و کذب آنها علیه اینجانب بود. اما به دلیل آن که من در کلیه بازجوئی ها با صداقت به سئوالات شفاهی و کتبی پاسخ گفته، و کلیه اتهامات واهی را با قاطعیت رد نموده، بازجویان بر فعالیت شرکت رسانه ای اینجانب در امارات متحده عربی متمرکز گردید.

 

شرکت تخصصی، رسانه ای اینجانب در دوبی از شش سال بیش فعالیت خود را در زمینه راه اندازی پخش و پشتیبانی فنی کانال های تلویزیونی بر روی ماهواره های عربی را آغاز نموده که بزرگ ترین افتخار آن تاسیس و راه اندازی کانال تلویزیونی کربلا، و وقف آن برای حرم مطهر امام حسین (ع) بوده است. این کانال به ترویج فرهنگ تشیع در میان کشورهای عربی مشغول و بحت نظارت مستقیم آیت الله سیستانی و مسئولین محترم حرم مطهر امام حسین (ع) اداره می گیرد.

 

پنج سال پیش، یکی از رجال سیاسی ایران، که سال ها مسئول بالا رتبه نظام بوده از اینجانب خواستار راه اندازی یک کانال تلویزیونی ماهواره ای خصوصی شد. این کانال راه اندازی شده اما به دلیل اعلام نظر صریح شورای امنیت ملی ایران مبتنی بر غیر قانونی بودن فعالیت این کانال، از بروری آنتن رفتن برنامه های آن خودداری نمودم و کلیه خسارات مالی ناشی از این اقدام را نیز بر عهده گرفتم. بازجویان وزارت اطلاعات بدون توجه به پایبندی اینجانب به قانون آن را نیز به عنوان اتهام دیگر وارد آوردند.

 

در آخر، ارتباطات وسیع کاری اینجانب با مسئولین دولتی و حکومتی کشورهای عراق و امارات متحده عربی، که در راستای راه اندازی کانال کربلا ایجاد گردیده بود و ارتباطی با ایران نداشت، نیز به عنوان جاسوسی مطرح نمودند، که در تمام بازجوئی ها ضمن پاسخگوئی صادقانه به سئوالات مطرح شده از قبول کلیه اتهامات وارده خود را مبرا دانسته و می دانم.

 

در تاریخ 12 مرداد 88 بازجویان نسخه ای از روزنامه کیهان را به سلول انفرادی 105 فرستاده، که در آن اعترافات برخی از مهره های سرشناس جناح اصلاح طلب در دادگاه علنی درج شده بود و متهم که از بدو دستگیری هیچ دسترسی به روزنامه یا هر گونه خبری از وقایع خارج از زندان نداشتم با واقع به مطالعه آن پرداختم در همان شب، بازجویان من را تهدید نمودند که به نظر آنها من هیچ گونه همکاری نکرده ام و لذا آنها حکم حد من را گرفته، و در صورت ادامه عدم همکاری، اینجانب را جهت «پذیرائی» و اجرای حد به زیر زمین بازداشتگاه 209 اعزام خواهند نمود.

 

این جلسه ساعت ها به طول انجامید و سرانجام هراس از حبس طولانی و غیر قانونی در قفسی که نام آن را سلول انفرادی نهاده و در آن برای کوچکترین نیازهای انسانی، همانند توالت رفتن نیز نیازمند لطف و کرم نگهبانان بودیم که آنها می توانستند ساعت ها متهم زندانی را تحت فشارهای معده، روده و مثانه منتظر و علل به گذارند و یا حتی با لجبازی کاری کند که متهم در مدفوع و ادرار خود بغلطد، اجبارا تن به خواسته آنها دادم.

 

اعتقاد راسخ داشتم که بالاخره روزی قانون گریزی و تبانی برای اجرای این طرح توطئه آمیز وزارت اطلاعات بر ملا خواهد شد. و لذا برای رهائی از اسارت خود آماده همکاری با آنها شدم آن چه که فکر نمی کردم پافشاری وزارت اطلاعات بر حبس دائم و بدون مرخصی اینجانب جهت جلوگیری از افشای این ضیافت بزرگ بود.

 

از فردای آن روز، جلسات بازجوئی تبدیل گشت به جلسات توجیهی و تمرین متن دفاعیات کذب و ساخته و پرداخته بازجویان وزارت اطلاعات در مدت کمتر از یک هفته سه بار در مقابل دوربین های فیلم برداری به قرائت متن تهیه شده پرداختم و بنا بر نظر بازجویان، و افرادی که اکنون به آنها ملحق شده اما به دلیل داشتن چشم بند هیچ گاه چهره آنها را ندیدم، کسر و اضافه نمودن مطالب به متن انجام پذیرفت سپس در روز جمعه 16 مرداد 88 که مصادف بود با نیمه شعبان و ولادت حضر امام زمان، من را به کاخ دادگستری منتقل نمودند. کاخ دادگستری تعطیل بود اما من و 9 زندانی دیگر که همه لباس های فرم بازداشتگاه 209 به تن داشتیم به همراه تعدا کثیری از مامورین عملیاتی وزارت اطلاعات وارد سالن دادگاه شده و در مقابل نمایندگان دادستان وقت و نمایندگان وزارت اطلاعات و در مقابل دوربین های صدا و سیما که توسط خبرگزاران سازمان آقای شمشادی، همراهی می شد به قرائت متن از پیش تعیین شده پرداختیم که صدا و سیما در یک اقدام ناشایست، غیر اسلامی و غیر قانونی، اقدام به پخش این تمرین نمایشی و اجباری در برنامه 30: 8 کانال دو خود نمود.

 

از میان ده نفر حاضر در جلسه تمرینی در کاخ دادگستری، پنج نفر جهت حضور در دادگاه نمایشی و فرمایشی روز شنبه 17 مرداد 88، معروف به دادگاه بیگانگان انتخاب شدیم. این دادگاه نمایشی بود، چون برای اجرای نقش در آن تمرین شده بود و فرمایشی از آن جهت که متون قرائت شده در آن دادگاه از پیش تعیین گردیده بود.

 

شنبه صبح من در جوار خانم ریس، متهم تبعه فرانسه، توسط یک اتومبیل شخصی و همراه نیروهای عملیاتی وزارت اطلاعات مجددا به کاخ دادگستری منتقل گشتم تا توسط قاضی صلواتی، قاضی شعبه 15 دادگاه انقلاب، در مقابل دوربین های صدا و سیما و حضور خبرنگاران و عکاسان جراید، به صورت علنی، اصطلاحا محاکمه شویم، که رسانه ای نمودن و پخش گسترده نام و بهره اینجانب از صدا و سیما و کلیه جراید مملکتی، آن هم قبل از اثبات جرم، خلاف شرع و نصب صریح قانون و اصل 39 قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده و موجب هتک حرمت و حیثیت متهم شده لذا غیر قانونی است و قابل پیگرد قانونی خاطیان به خصوص، که در یک تبانی توطئه آمیز فیمابین نهادهای مختلف امنیتی، قضائی و صدا و سیما جمهوری اسلامی، در راستای گمراه نمودن افکار عمومی و دیدگاه مسئولین مملکتی بر یک واقعه، که تبعات وسیعی در امنیت کشور داشت انجام پذیرفته است، که این خود آشکارا اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی می باشد.

 

در این دادگاه نمایشی و فرمایشی قاضی صلواتی با دروغی محض دادگاه محاکمه را رسما آغاز نمود. وی در مقابل دوربین های صدا و سیما و خبرنگاران اعلام نمود که: «متهمان وکیل مدافع داشته، با وکلای خود ملاقات نموده و وکلا پرونده موکلین را بررسی نموده اند» این سخن قاضی حداقل در مورد من صحت نداشت، زیرا نه فقط از داشتن وکیل محروم مانده بودم، و با هیچ وکیلی ملاقات نکرده بودم، اصولا حتی بازپرسی نیز نشده (مگر آن که بازپرس با چشم بند انجام می پذیرد) و آیین دادرسی در مورد اینجانب رعایت نگشته بود. در آن دادگاه من فردی را که قرار بود با اجبار دادگاه به عنوان وکیل تسخیری داشته باشم برای اولین بار دیدم.

 

آیا این دادگاه، با این شرایط، نقش کلیه حقوق انسانی، و قانونی من نبوده است؟ آیا دلایل بیشتری برای درخواست اعاده دادرسی نیاز است؟ آیا قوه قضائیه جمهوری اسلامی از این تبانی آگاه نبوده است؟

 

در این دادگاه به قرائت متن از پیش تهیه شده پرداختم، که البته بخش هایی از آن را تحت بهانه فراموشی بیان نکردم، اما در کل به جای دفاع از خود به تائید اتهامات وارده در کیفرخواست علیه خود پرداختم و در اینجا اذعان دارم که طبق ماده 38 قانون اساسی، چون این اقاریر تحت فشار و اجبار بیان گردیده، فاقد هر گونه ارزش و اعتبار بوده و می باشد.

 

پس از دادگاه به همراه خانم ریس و مجزا از دیگران متهمان مجددا به گوانتاناموی ایران، یعنی بازداشتگاه  209 وزارت اطلاعات منتقل گشتیم و همان روز اینجانب، پس از 43 روز حبس از سلول انفرادی به سلول 52، که دو برابر سلول قبلی وسعت داشت ولی 3 متهم در آن محبوس بودند انتقال داده شدم.

 

چهل روز بعد، به شعبه 15 دادگاه انقلاب احضار شدم و در آنجا قاضی صلواتی در حضور وکیل تعیین شده توسط آن دادگاه، برگه وکالت وکیل تسخیری را جهت امضاء به من داد، که من با بیان این که وکیل مدافع دارم و میل دارم وکیل منتخب خودم وکالت من را به عهده گیرد از امضای آن امتناع ورزیدم. قاضی صلواتی اعلام نمود که هیچ وکیل دیگری را اجازه ورود در پرونده نخواهد داد و در صورت امتناع از قبول وکیل تسخیری، جلسه بعدی رسیدگی به پرونده من شش ماه به تعویق خواهد افتاد. لذا اجبارا و برای جلوگیری از تمدید زمان حبس، وکیل تعیین شده از سوی دادگاه را به وکالت خود قبول نمودم.

 

سپس تنها یک سئوال کتبی از من به عنوان آخرین دفاع شده و آن این بود شما متهم به جاسوسی می باشید. چه دفاعی دارید؟ لذا من به بیان دفاعیه و رد اتهام پرداختم که توسط وکیل تعیین شده از سوی دادگاه که هنوز پرونده اینجانب را مطالعه ننموده و نمی توانست کمکی به من نماید، در برگه دفاعیه درج گردید. آنگاه که به عدم توجه قاضی به آئین دادرسی و نحوه گرفتن اقاریر کذب اعتراض نمودم، از دفتر دادگاه اخراج شدم.

در آوایل آبان 88 مجددا به شعبه 15 دادگاه انقلاب احضار و حکم محکومیت به جرم جاسوسی به رویت من رسید و از حبس قطعی 7 ساله و ممنوع الخروج 5 سال پس از تحمل حبس در حکم ناعادلانه علیه خود آگاه شدم که بدان اعتراض نمودم.

 

ده روز پس از رویت رای آقای دادستان جعفری دولت آبادی به ملاقات من در بازداشتگاه 209 آمد و من اظهار داشتم که هنوز فرصت مطالعه دادنامه و آماده نمودن لایحه دفاعیه جهت تجدید نظر خواهی نداشته و از وی خواستم اقدامی مبذول دارد تا با وکیل منتخب خود ملاقات نموده و لایحه دفاعیه جهت تجدید نظر خواهی را آماده و قبل از پایان 20 روز مهلت قانونی ارائه نمایم.

این امر دو روز قبل از پایان مهلت قانونی امکانپذیر شد و وکیل تسخیری به جای وکیل منتخب اینجانب، با در دست داشتن یک یادداشت خطی از دادنامه، که از ارائه آن به من امتناع ورزید، اجازه ملاقات دو ساعته با من پیدا نمود. تا من ظرف دو ساعت در یک مورد یک پرونده حیاتی و حیثیتی با این وسعت اتهامات به اظهار و درج دفاعیات لایحه تجدید نظر خواهی به پردازم، که این امر عملا توسط خود من انجام پذیرفت.

 

پس از 150 روز حبس در بازداشتگاه 209 وزارت اطلاعات، در اوایل آذر ماه 88 به بند 350 زندان اوین منتقل و در سلول 5 محبوس گردیدم. حکم تجدید نظر در 12 بهمن 88 به رویت من رسید در این حکم جرم اینجانب از ماده 501، یعنی جاسوسی، به ماده 610، یعنی اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی، و زمان حبس از 7 سال به 4 سال تغییر کرد، گرچه ممنوع الخروجی بر جای خود استوار ماند. برای من جای بسی مسرت بود که جرم جاسوسی از روی من برداشته شده بود. گرچه جرم جدید از سوی قاضی به من تفهیم نشده و امکان دفاع از این اتهام را نداشته ام اما با توجه به روند غیر قانونی پرونده اینجانب این نیز دیگر امر غریبی نبود.

 

اکنون که از حسینیه سالن 8 بند 3، زندان رجائی شهر کرج، که تبعیدگاه غیر قانونی اینجانب می باشد، برای شما این نامه را می نویسم، بیش از یک سال است که در زندان های جمهوری اسلامی محبوس می باشم. اکنون که سکوت را شکسته ام از شما انتظار دارم بگوئید که حق و حقوق من به عنوان یک شهروند چه بوده و چگونه پایمال شده است؟ چگونه یک شهروند معترض هتک حرمت می شود. حیثیت و آبروی وی زیر پا له می شود، جاسوسی بیگانه خوانده شده و در کلیه جراید و صدا و سیما با ذکر اتهام، نام و تصویر رسانه ای می شود، تبانی گر علیه امنیت ملی خوانده می شود. و هیچ دادرسی در این ملک کهن که مدعی اسلامگری می باشد، به ظلم واقع شده علیه وی رسیدگی نمی نماید.

 

تقاضای رسیدگی به شکایت اینجانب علیه وزارت اطلاعات، آمرین و عاملین اجرای این تبانی در راستای پایمال نمودن حقوق اینجانب، اجبار به اقرار کذب و استفاده از آن برای گمراه نمودن افکار عمومی و هتک حرمت و حیثیت ضمن درخواست جبران خسارات مالی و معنوی، درخواست مجازات خاطیان در دادگاه صالحه را دارم.

تقاضا رسیدگی به شکایت اینجانب علیه قاضی صلواتی که موجبات اجرای این تبانی، و رسانه ای نمودن اتهامات، نام و چهره اینجانب قبل از اثبات جرم که به هتک حرمت و حیثیت اینجانب منجر گردید و عدم توجه به اجرای دقیق آئین دادرسی، رفتار و عمل خلاف شئون و شرافت قضائی، جلوگیری متهم از داشتن وکیل مدافع منتخب خود، صدور رای غیر مستند و غیر مستدل به جبران خسارات مادی و معنوی وارده و مجازات خاطی را دارم.

تقاضای رسیدگی به شکایت اینجانب علیه صدا و سیمای جمهوری اسلامی، که با پخش بازجوئی ها و اعترافات کذب و تحت فشار و برخلاف رضایت اینجانب، و رسانه ای نمودن چهره، نام و اتهامات اینجانب قبل از اتهامات اینجانب قبل از اثبات جرم را فراهم آورده است، و جبران خسارات مالی و معنوی وارده و ایجاد امکان استفاده از زمانی مساوی جهت اعاده حیثیت، و مجازات خاطیان، در دادگاه صالحه، اقدام فرمائید.

 

رضا رفیعی فروشان

زندانی در بند 3 سالن 8- زندان رجائی شهر- کرج- استان البرز- ایران

 

رونوشت ها:

مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، جهت استخضار و اقدام شایسته

کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی جهت اقدام شایسته

دیوان عالی کشور جهت اقدام شایسته

 
 
اشتراک در فیس بوک