ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

23اردیبهشت 1389

infos@peiknet.com

 
 
  احمدی نژاد رفتنی است
اما هرچه دیرتر برود، زیانش بیشتر است
 
 
 
 

مهندس عزت الله سحابی، بزودی 80 ساله می شود. از شاداب ترین، خوش فکر ترین و استوارترین چهره های ملی مذهبی ایران در زندان های شاه بود. قامت استوارش خم شده و تلخی روزگاری که بر امثال او در جمهوری اسلامی رفت تبدیل به عصائی شده که حالا بخشی از وجود او برای گام برداشتن است. آرمان های اسلامی امثال او که در زندان های شاه به پای آن ایستاده بودند به سراب ختم شد. شلاق و زندان طولانی سهم آنها بود و حکومت سهم امثال ذوالنور و مصباح یزدی و لاریجانی ها و خامنه ای که جمع زندان زمان شاهش به سه ماه هم نمی رسد.

سحابی، پیرانه سر نگران آینده ایران است. دراین هفته ها و ماه ها بارها مصاحبه کرده و این نگرانی خود را بر زبان آورده است. از جمله در آخرین گفتگوئی از وی در سایت جرس منتشر شده است. او در این مصاحبه، که ما فشرده ای از مهم ترین نکات آن را تهیه کرده ایم، می گوید:

 «احمدینژاد در حال تخریب ایران است و ایران دارد رو به سراشیبی انهدام میرود. به این جهت است که، بنده فکر میکنم و خطابم در اینجا هم به مردم ایران است و هم به مسئولان جمهوری اسلامی و به خصوص مقام رهبری، که اگر ایران وجود نداشته باشد یا روز به روز توانش تحلیل و رو به نابودی برود، طبیعی است که دشمنان شما تشجیع میشوند که به این موجود نحیف و ضعیف ضربه بزنند. بنابراین در مصاف با آمریکا هم شما موفق نخواهید شد.

شکوهها و نالههای پنهان مردم به فریاد اعتراض تبدیل میشود. زمان سابق هم این طوری بود. شاه اجازه کمترین نقد یا اعتراضی نه تنها به مردم بلکه به اعوان و انصار خود هم نمیداد. نتیجه آن چه شد؟ ناگهان در سال 57 مردم شورش کردند. ما نمیتوانیم بگوییم فقط مخالفان و آقای خمینی مردم را به صحنه کشیدند. مردم اصلا دلشان پر بود، مخالفان هم یک تلنگر به آن زدند و سرش باز شد.

من از روی تجربه و تحلیل و دلسوزی که برای ایران دارم فروپاشی امروزه حاکمیت یا ساختارشکنی را منجر به فروپاشی ایران میبینم و با آن موافق نیستم.

بنده به آقای خامنهای  در کمال دلسوزی و احترام میگویم: شما ممکن است نظریاتی داشته باشید که با نظرات امثال بنده مخالف باشد، اما سعی کنید که توصیههای دلسوزانه را، که حداقل نه دلسوزی برای خود بلکه دلسوزی برای ایران میبینید، بشنوید.

خودرأیی هر فرد و هر نظامی را، حتی شخص الهی هم باشد، اگر استبدادورزی کند به هلاکت میاندازد. ایشان مسائل را مقداری معتدلتر و متعادلتر و همهجانبهتر ببینند و همه چیز را به «دشمن» نسبت ندهند. نمیگویم مملکت ایران و یا جمهوری اسلامی دشمن ندارد، اما دیگر نباید هر حرف و هر رفتار هر کسی را – ولو نزدیکترین دوستان و همپیمانان و مسئولان گذشته – را به دشمن منسوب کرد.

به عنوان کسی که هشتاد سال از عمرش میگذرد و داعیه هیچ پست و مقامی ندارد، حق ملی و دینی و حقوقی خود میداند که مقامات را مؤدبانه، دلسوزانه و مسئولانه نقد کند و انتظار دارم مقامات نیز به خصوص مقام رهبری اجازه دهند که چنین فضای نقدی برای اصلاح امور ایجاد شود والا چیزی از ایران باقی نخواهد ماند. ما در این مسئله اخیر نیز میبینیم که اگر آقای خامنهای از آقای احمدینژاد حمایت نکند واقعا آقای احمدینژاد در همین مجلس اصولگرای هشتم، رفتنی است.

دربحث انرژی هسته ای و سیاست دولت، مسئله غنیسازی اورانیوم بر یک فرض اولیه استوار است و آن اینکه ما اینقدر ذخایر اورانیوم داریم که تا بینهایت یا سالهای سال بتوانیم از آن استفاده کنیم؟ بنده اطلاع دارم که سازمان انرژی اتمی چندین بار درباره ذخایر اورانیوم در کشورمان تحقیقات کرده و آخرین تحقیقات صورت گرفته در معادن ساقند کرمان هم نشان میدهد که ذخایر اورانیوم ما به اندازه خوراک 5 سال نیروگاه 1000 مگاواتی بوشهر است. بعد از پنج سال ما اصلا اورانیومی نداریم که بخواهیم آن را غنیسازی کنیم یا نکنیم. آن موقع ما ناچاریم که خود سنگ اورانیوم را از خارج بخریم. آن موقع هم در مقابل دنیایی که در مقابل غنیسازی اورانیوم ما یک بلوک متحد شده قرار داریم.

بنابراین برای مسئلهای که 5 سال بیشتر عمر ندارد این همه هزینه پرداختن واقعا عقلانی نیست. ما تا به حال سه تحریم آمریکا را تحمل کردهایم. IMF، صندوق بینالمللی پول برآورد کرده بود که این سه تحریم 35 میلیارد دلار در سال به درآمد ملی ایران زیان زده است. اگر تحریم بعدی هم بیاید به این زیان افزوده میشود. ما این زیان را از جیب چه کسی میپردازیم و به امید این که چه موقع جبران شود؟ در یک کار تحقیقاتی که یک مرکز تحقیقاتی غربی انجام داده بود زیان سالانه تحریمهای قبلی را نیز معادل یک سوم تولید ناخالص ملی ایران  - یعنی حدود 130 میلیارد دلار – برآورد کرده است.

آقای احمدینژاد برای مصاف با آمریکا راحت قیمت گاز و قیمت نفت را برای برخی کشورها که میخواهد دوستیشان را جلب کند تخفیف میدهد. قیمت گاز جنوب را به پاکستان و هندوستان تا 60% زیر قیمت بینالمللی تخفیف داده، تا آنجا که معاون بینالمللی وزارت نفت بر سر این موضوع استعفا داد. برای اینکه با آن قیمت هزینه تأسیسات هم مستهلک نمیشود.

یا قراردادی هست به نام نابوکو که برای صدور گاز به اروپاست (به عنوان یک رقیبی در مقابل روسیه). چون الان صادرکننده گاز به اروپا فقط روسیه است و چون صادرکننده انحصاری است، اروپاییها ناراضی هستند. آنها از ترکمنستان و قرقیزستان میخواهند گاز صادر کنند. این دو کشور با هم حتی 10% نیازهای اروپا را نمیتوانند تأمین کنند، بلکه ایران است که میتواند به اندازه کافی گاز صادر کند، معذلک ایران را از قرارداد نابوکو که در ترکیه منعقد شده است کنار گذاشتهاند. این همه زیان را برای چگونه باید بپردازیم؟

آقای احمدینژاد در سفری که نخستوزیر ترکیه به ایران داشت قیمت صدور گاز جنوب کشور ما را به ترکیه نسبت به قیمت بینالمللی 50% تخفیف داده است. این تخفیف از جیب چه کسی پرداخت میشود؟ از جیب آقای احمدینژاد که نمیرود. از جیب ملت ایران میرود. خوب با این تخفیف هزینه تأسیسات و خط لولهای که باید به ترکیه کشیده شود و به صادرات اروپا کمک کند چه میشود؟ آیا مستهلک میشود؟

مهندس سحابی در بخش دیگری از این مصاحبه مشروح، در باره جنبش سبز و راهپیمائی های دولتی 9 دیماه و 22 بهمن سال گذشته گفت:

درباره راهپیمایی 9 دی و 22 بهمن، دستگاه حاکمه خیلی تبلیغات کرد ولیکن هم خودمان دیدیم و هم آقای موسوی هم تأکید کرد که تظاهرات 22 بهمن مهندسی شده بود و یک تظاهرات خودجوش متن مردم نبود. این کارها به نظر من عاقبت ندارد. در رژیم شاه هم از این کارها خیلی میکردند. در سال 1340، اوایل حکومت امینی، سران جبهه ملی و نهضت آزادی و... همه در زندان بودند. شاه برای واکنش نسبت به اینها در روز 28 مرداد سال 1340 مراسم عظیمی در دوشان تپه برگزار کرد. او هم تا جایی که توانست در آنجا به مصدق بد گفت که کاسه گدایی دست گرفته بودند و یک کاسه نفت نمیتوانستند بفروشند. البته دروغ میگفت ... اما عاقبت او چه شد. نتیجه آن شد که در سال 57 با افتضاح بیشتری، مردم میلیونی علیه او به خیابانها آمدند. من میگویم اینکه شما آمدید روز 22 بهمن را مهندسی کردید و جمعیت به تهران آوردید و همه هم فهمیدند مصنوعی بود و خود به خودی نبود... این رویهها را تا کی میخواهید ادامه دهید. از آینده بترسید.

حالا هم اینها از یک طرف از این لشکرکشیهای مهندسیشده میکنند و از طرفی میخواهند به ضرب و زور هر صدایی را قطع کنند. تا کی اعتراف گیری های بیحاصل را میخواهند ادامه بدهند؟ 

توصیهام به این طرف آن است که شیب را کم کنند. ابراز انتقادات و اعتراضات را آرامتر کنند و فکر پیروزی کوتاهمدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه میزند کوتاه نیایند. تندروی و عجله نکنند. تغییر در راه است. هدف باید عقب نشینی حاکمیت غالب باشد. برای اصلاح شدن مواضع و بینشها و روشها، نه براندازی.  من به تغییر 100% اطمینان دارم. کدام رژیم توانسته با ضرب زور دوام پیدا کند. سیاست کنونی آنها چقدر میتواند دوام داشته باشد؟ یک ضربالمثل قدیمی هندی میگوید به سرنیزه میتوان تکیه داد، اما روی سرنیزه نمیتوان نشست.»

 
 
اشتراک در فیس بوک