پيكراحمد
محمودـ داستاننويس بزرگ معاصر ايران، روز
گذشته در امامزاده طاهر كرج و طی مراسمی كه در
آن بسياری از نويسندگان، هنرمندان،
فيلمسازان، دانشجويان، فرهنگيان،
دانشگاهيان و اهل ادب و هنر ايران حضور داشتند
به خاك سپرده شد. در اين مراسم قديميترين
ياران سپاسی احمد محمود كه با او در كودتای 28
مرداد به اسارت در آمدند نيز حضور داشتند.
پيشآپيش اين ياران سياسي، محمدعلی عموئي
قرار داشت كه با لباسی سياه در مراسم خاكسپاري
امروز شركت كرد. استقبال و بدرقه توام با
احترام بسياری كه جمعيت حاضر در اين مراسم
نسبت به عموئی نشان داد، سپاسی بود از
يادمانده 25 سال زندانی شاهنشاهی و 7 سال زندان
جمهوری اسلامي. شخصيت ديگری كه در مراسم ديروز
بعنوان يار سياسی احمد محمود شركت داشت "ابراهيم
يونسي" بود، كه پس از انقلاب و در دولت
مهندس بازرگان نخستين استاندار كردستان شد،
اما اجازه ندادند زمان زيادی در اين مقام باقي
بماند. ابراهيم يونسی نيز مانند عموئی و احمد
محمود در زمان كودتای 28 مرداد افسر ارتش بود.
فريبرز
رييسدانا، ليلی گلستان،
اميرحسن چهلتن،منوچهر آتشي، جعفر
دهقانينسب، انور خامهاي، محمود دولتآبادي،
عطاءالله مهاجراني، ابراهيم يونسي، منصور
اوجي، فيروز زنوزی جلالي، محمد بهارلو،
اسدالله امرايي، سيدعلی صالحي، محمود
معتقدي، پوران فرخزاد، غلامحسين سالمي،
سيامك اطلسي، علياصغر رمضانپور و مجيد
صيادی از جمله شخصيتهائی بودند كه در مراسم
خاكسپاری احمد محمود حضور داشتند.
فريبرز
رئيس دانا در اين مراسم، متن كوتاهی را به اين
شرح خواند:
«احمد
محمود، با شما بدرود ميگويد؛ اما چراغی در
مهتابی رو به ”همسايهها”ی خانهاش آويخته
است. دری گشاده برای ”ديدار” تا از آن بر ”درختي
بر فراز معابد” پروازی از ”مدار صفر درجه”
داشته باشيم. محمود، نه ”داستان يك شهر” كه
داستان همهی شهرهای ماست . احمد محمود، خود،
قصهی آشنای ماست؛ برای ”غريبهها و پسركهاي
بومي” و ”مسافر”ان گرفتار ”تب خيال” قصهي
آشنای محمود را بخوانيم. قصههای محمود را
زمزمهی شامگاه در گوش كودكانمان و راز و
نياز نيمهشبان عاشقان و پيام اسطورههاي
جاودانی و آزاديخواهی و عدالتجويی كنيم.»
رئيس
دانا سپس طی سخنانی گفت: در
صحنهی ادبيات داستانی درخشان و ماندگار
ايران، احمد محمود را چنان كه بايسته است؛ قصهگوي
فخيم، راستگو و آزادی بچههامان كنيم.
آن
كس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكتهها هست بسی محرم اسرار كجاست
رييسدانا
افزود: محمود، پنچ دهه از عمر پربار خود را صرف
نوشتن كرد؛ همچون هر انسان بزرگي، از
ناملايمتهای زمانه رنجها كشيد و از آنها
كه به خيال خود، اعتبار و افتخار تقديم ميكنند؛
بياعتنايی ديد.
اما
سهم خالق ”همسايهها”، ”مسافر” ”مدار صفر
درجه”، ساكن ”زمين سوخته”، شاهد ”درخت
انجير معابد” و راوری مضطرب ”غريبهها” در
ثبت لحظه به لحظهی سرگردانيهای ما
انكارناپذير و هميشگی است. رمانها و داستانهاي
كوتاه او با ارايهی تصويری دقيق و هوشمندانه
از موقعيت دشوار انسان معاصر ايراني، ازجمله
آثاری است كه ما را برای درك پيچيدگيهاي
شرايط تاريخی اين سرزمين آماده ميكند. آثار
او همچنين به ما كمك ميكند؛ تا به فهم خود از
زيبايي، عشق، تنهايي، عدالت و مرگ بيافزاييم».
به
گزارش خبرگزاری دانشجوئی ايسنا، در ادامه اين
مراسم، پس از قرائت بيانيهی كانون
نويسندگان ايران دربارهی درگذشت احمد
محمود، ليلی گلستان ـ مترجم ـ با بيان اينكه
احمد محمود در چند سال گذشته از موردهايي
همچون مانعتراشی بر سر راه چاپ مجدد آثارش ـ
ازجمله رمان ”همسايهها” ـ گلهگذار و شاكي
بوده است، گفت: اين رمان، اگر هم چاپ بشود،
ديگر فايدهای ندارد. با خواندن ”همسايهها”
احمد محمود را شناختم و از آن پس، هيچكدام از
كتابهايش را ناخوانده نگذاشتم؛ تا رسيدم به
”مدار صفر درجه” با آن فضاسازي، نثر پرتنش،
ضربآهنگ تند و شخصيتپردازی فوقالعادهاش.
اميرحسن
چهلتن ـ ديگر داستاننويس معاصر ـ نيز
دراين مراسم باخواند متني، گفت: احمد محمود،
قصهگوی توانا و راوی دلآزردهی آرزوهاي
ما، عاقبت از ميان ما رفت. روايت او از زندگي،
عشق، زيبايی و نبرد برای عدالت، صلح و دوستي
در شكل قطعی و در ضمن، هر دم متغير رؤياهای ما
تاثير داشت و رنگينكمان واقعيت ايران را در
طيف وسيعی از صداها، شخصيتها، ماجراها، هوسها،
آرزوها، شكستها و كاميابيها به نمايش
گذاشت. زائر صبور ما زير باران اضطراب دو نسل
ايستاد و از همسايههايی گفت كه در بحرانيترين
لحظههای حيات و حتا در ملتقای مرگ و سياست،
عشق را فراموش نميكنند. آيا ويران شدن،
تقدير نهايی ساكنان زمين سوختهای است كه او
از آنها و برای آنها قصه ميگفت. قصههايي
آشنا. او در همهی آثارش و در اوج نااميديها،
خيال ما را با شعلهای از عشق، رنگ و زيبايي
روشن ميكرد؛ از اعتبار انسان و روشنی فردا
اميدمان ميداد و از زندگی بهعنوان انتخاب
نخست خود خبردارمان ميكرد. اگر محمود و قدرت
تخيل زيبای او نبود، داستان معاصر فارسی در
درك جنوب، گرما و شرجی و سياست و نفت، در احساس
اضطرابآور بيعدالتی و در فهم خود از معناي
انسان، چيزی حتما چيزی كم داشت.
|