اخبار

پيك

                       

شاه- اسدالله علم- بادامچيان - انبارلوئي

كودتاچی‌هاازمصدق 

نفرت‌داشتندودارند!ا

 

رهبران موتلفه كودتائی 28 مرداد را توجيه می كنند تا كودتای خود را توجيه كرده باشند

اسدالله بادامچيان عضو رهبری جمعيت موتلفه اسلامی، از جمله افرادی كه هر سال به مناسبت 28 مرداد و به فراخور حال و هوائی كه بر نظام سياسی جمهوری اسلامی حاكم است تفسيرهائی پيرامون 28 مرداد می كند. امسال نيز به سراغ او رفتند و او اينبار با توجه به طرح مسئله رفراندوم در مجلس و لايحه اختيارات رياست جمهوری كه مجلس تصويب كرده و شورای نگهباد رد و همچنين برای ترساندن رهبر از كشيده شدن آجر از زيرپايش گفت:

رفراندوم پيشنهادی از سوی مصدق برای تغيير حكومت شاه و انتقال آن به خودش بود.
بادامچيان درگفتگو با خبرگزاری ايلنا سوابق مبارزاتی خود را به دهه 30 برد كه نوجوانی كم سن و سال تر از سعيد عسگر( عامل ترور حجاريان) و شايد كم سن و سال تر از عبدخوائي( ضارب دكتر حسين فاطمی وزير خارجه مصدق و دبيركل كنونی فدائيان اسلام) بوده است. او از دوران بلوغ سنی و سياسی خود كه در سازمان مجاهدين خلق عضويت داشت نكرد. درحاليكه او در همين رابطه زندانی شد و با توبه و شركت در مراسم سپاس آريامهر در تلويزيون شاهنشاهی از زندان بيرون آمد.

بادامچيان درباره كودتای 28 مرداد و دكتر مصدق به خبرگزاری ايلنا گفت:

" كاشانی معتقد بود كه چرا با زندان افكندن افراد مذهبی مثل فدائيان اسلام و با دستگيری رهبران اين افراد ، جنبش را معطل نگه مي‌‏دارد."

همه آنها كه تاريخ معاصر ايران را خوانده اند و يا شاهد آن بوده اند كه می دانند اساسا در آن سالها چنين چيزی كه بادامچيان مطرح می كند مطرح نبوده است و اين يك تز "من درآوردی” برای مخالفت با دستگيری انواع سعيد عسگر و يا مجريان قتل های زنجيره ای بيش نيست!

بادامچيان كه خود به فراخور درگيری های روز با دولت و اصلاحات، با رفراندوم و اختيارات رياست جمهوری را در بالا مخالفت كرده بود، در برابر سئوال خبرنگار ايلنا كه اشاره به نيمه ديگر سكه حوادث روز كرده ودر باره گروه های خود سر در زمان مصدق  می پرسد، با انكار دارودسته مظفربقائی، پان ايرانيست ها، تيم های ترور نواب صفوی می گويد:

"اساساً در آن زمان ما گروه خودسر نداشتيم . نبايد موضع گيري‌‏های خاص تاريخی را به موضوع روز تبديل كرد و از آن استفاده كرد. درخواست مصدق در آن زمان برای انحلال مجلس، به رسميت شناختن رفراندوم و برگزاری آن برای دومين‌‏ بار بود."

بادامچيان آشكارا نامه تبريك كاشانی به سپهبد زاهدی كودتاچی را انكار كرده و مدعی می شود: كاشانی با نامه به مصدق از كودتا خبر داده بود.( اين نامه مربوط به قبل از خيزكودتائی 25 مرداد است)  كاشانی تا آخرين لحظات همراه مصدق بود و مشكل بزرگ در كودتای 28 مرداد تاكيد بيش از حد مصدق بر ملی گرايی بود."

بادامچيان در مصاحبه امسال خود ادعای عجيب ديگری را هم طرح كرد. او گفت:

"مصدق يك نفوذی در نهضت ملی بود و نقش خود را در سرنگونی نهضت و تأمين منافع بيگانگان خوب ايفا كرد. او مي‌خواست قهرمان بماند كه با طراحی سرويس‌های بيگانگان، همان شد!"

 

مصدق نفوذی بود!

نظير سخنان بادامچيان را محمد كاظم انبارلويی عضو جمعيت مؤتلفه اسلامی و عضو شورای سردبيری روزنامه رسالت هم بمناسبت سالگرد 28 مرداد عينا مطرح كرد. انبار لوئی كه از كادرهای جوان انجمن حجتيه درسالهای پيش از انقلاب است، با همان انگيزه سياسی روز كه بادامچيان سخن گفته بود،  گفت:

"مصدق يك نفوذی در نهضت ملی بود و نقش خود را در سرنگونی نهضت و تأمين منافع بيگانگان خوب ايفا كرد. او مي‌خواست قهرمان بماند كه با طراحی سرويس‌های بيگانگان، همان شد. او برای مقابله با كودتا، كوچكترين حركتی نكرد. عوامل نفوذی را بايد شناسايی كرد و از بدنه نظام دور كرد. كسانی كه با نظرات شورای نگهبان مخالفند، مي‌خواهند ورود عناصر نفوذی را در سيستم تضمين كنند تا حوادثی چون بيست و هشت مرداد را تكرار نمايند."

در واقع اين هردو، در توجيه اقدامات كودتائی موتلفه اسلامی عليه اصلاحات و انقلاب 57 همانگونه به مصدق كينه می ورزند كه شاه و اسدالله علم كينه می ورزيدند. به همين دليل بايد ديد شاه درباره مصدق چه می گفت و روی ديگر سكه ای كه اسدالله بادامچيان در جيب دارد چيست.

 

اسدالله علم در جلد سوم خاطرات خود به نقل از شاه می نويسد:

 

"عرض كردم اساس فراماسونری خورد كردن شخصيت های ملی است. گرچه شاهنشاه تظاهر فرمودند كه عرض مرا قبول ندارند ولی قدری فكر كردند، يعنی زياد فكر كردند..."(ص 31)

 

 

بدترين دوران سلطنت شاه

 

"... صبح شرفياب شدم. ابتدا تبريك سی و سومين سال سلطنت را عرض كردم. شاهنشاه فرمودند واقعا چند سالی كه با بدبختی عظيمی مواجه بوديم. عرض كردم واقعا گرفتاری های زمان جنگ غير قابل تصور است. فرمودند نه! آن قدرها آن وقت مشكل نبود. زمان مصدق از بدترين دوران زندگی و سلطنت من است. اين پدرسوخته پای جان من هم ايستاده بود. هر روز صبح خود را رفته می ديدم و ناچار فحش های جرايد را هم برای چاشنی كار بايد بخوانم. پدرسوخته كريم پورشيرازی از اهانت به ناموس من هم خودداری نمی كرد."( ص 144)

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی