اخبار

پيك   

                pyknet@persobe    


 

نامه هاشم آغاجری به مهدی كروبی

دكتر هاشم آغاجری ، عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در پی انتقاد روز چهارشنبه‌ی حجت‌الاسلام والمسلمين كروبی از سخنان اخيرش در همدان، نامه‌ای خطاب به رييس‌مجلس شورای اسلامی نوشت
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاری دانشجويان ايران، متن كامل اين نامه به شرح زير است:

امروز، نطق جنابعالی در مجلس را در جرايد خواندم و بر خود لازم ديديم كه توضيحات زير را به حضور شما، رورحانيون اصلاح‌طلب، عالمان منصف و رها از بند ثروت و قدرت و همه‌ی مردم آگاه و فهيم ايران عرضه دارم
اينجانب در سخنرانی همدان، نه در صدد نفی ضرورت وجود دين‌شناسان، عالمان، مراجع و مجتهدان بوده‌ام و نه اصل عقلی رجوع غيرمتخصص به متخصص در همه‌ی حوزه‌ها و از جمله حوزه‌ی عمل به احكام شرعيه فرعيه را منكر شده‌ام، چرا كه خود، در مسائل شرعی به مرجع تقليد، آيت‌الله منتظری مراجعه مي‌كنم آن‌چه تحت عنوان (دكتر شريعتی و پروژه‌ي پروتستانيتسم اسلامي) و در مقام تبيين انديشه‌های آن متفكر بزرگ ايراد كرده‌ام، چيزی جز تفكيك سه قرائت سنت‌گرا، بنيادگرا و نوگرا نسبت به اسلام در ميان مسلمانان جامعه‌ی ايرانی نبوده است هرچند كه گروه فشار با جنجال‌آفرينی و فحاشی مانع تكميل آن شد و نگذاشت سومين قرائت نوگرا، ترقي‌خواه و اصلاح‌طلب را نيز شرح و بتيين كنم و سخنرانی ناتمام به پايان رسيد اما در همين گفتار ناقص نيز تصريح كرده‌ام كه: «ما امروز برخلاف آن روز كه شريعتی و نوگرايان دينی و مصلحان اجتماعی از روحانی و غيرروحانی از عالم دينی تا عالم دانشگاهی همه تلاش مي‌كردند از طالقانی تا مهندس بازرگان، شهيد بهشتی و شهيد مطهری و در راس همه‌ي آن‌ها رهبر بزرگ انقلاب اسلامي، امام خميني، همه‌ی اين‌ها تلاش مي‌كردند كه به آن در روحانيت سنت‌گرا، عاميانه و عوام‌زده بگويند كه نه آقا، اسلام با زندگی ارتباط دارد، دين در مورد جامعه و سياست بي‌تفاوت نيست»
هم‌چنان‌كه آشوب‌طلبان در نقطه‌اي سخنرانی اينجانب را قطع كردند كه با بيان عبارات زير قصد ورود به توضيح سومين قرائت از اسلام و ديدگاه مراجع و مجتهدان نوگرا و متوجه به عنصر زمان و مكان را داشتم:
«متاسفانه گاهی كار تصلب و تحجر به جايی مي‌رسد كه در اين نهاد سنتي، اگر يك مجتهد و مرجع تقليد بيايد فتوايی بدهد متفاوت با فتواي بقيه، مورد هجوم واقع مي‌شود
شما ديديد آيت‌الله صانعی را آقا مگر خودتان نمي‌گوييد مجتهد،‌ آزاداست كسي‌كه اجتهاد مي‌كند، فتوا مي‌دهد، يعنی اين‌كه متون را همه بررسی كرده و بعد مي‌گويد اين حكم خداست و من به عنوان فتوا اعلام مي‌كنم مرجع تقليدی پيدا مي‌شود و مي‌گويد من اجتهاد كرده‌ام و به اين نتيجه رسيده‌ام كه برخلاف آن‌چه علمای ديگر گفته‌اند ديه‌ی زن با مرد مساوی است آن‌وقت مي‌بينی كه همين آقا را مورد هجوم قرار مي‌دهند كی گفته فتوای شما اسلام است و فتوای اين يكی اسلام نيست آن فتواست و اين هم فتوا است چرا شما آن را به عنوان اسلام مي‌پذيريد و اين را به عنوان غيراسلام مورد هجوم قرار مي‌دهيد»
در اين‌جا بود كه يكی از افراد همان گروه فشار برخاست و فرياد كشيد كه اين فتوا ضدقرآن است و به‌رغم تذكر مكرر من كه اين فتوای يك مرجع تقليد است، چگونه مي‌گوييد ضدقرآن است، به جنجال ادامه دارد و جلسه را به تعطيلی كشاندند آنان آمده بودند كه ماموريتشان را اجرا كنند آن‌چه را اينجانب تقليد خوانده و رد كرده‌ام، رابطه‌ي مريد و مرادی در حوزه‌ی معرفت دينی و تقليد كوركورانه از پيشوايان مذهبی بوده است يعني همان چيزی كه قرآن كريم هم، امت يهود را به سبب آن سرزنش كرده است: “اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا و من دون الله”
متاسفانه فضای تبليغاتی و جو سنگينی كه در هفته‌ی جاری از سوي محافلی كه اينك برای اكثريت جامعه‌ي ما شناخته شده‌اند، به راه افتاده، مانع از آن شده است كه به همه‌ی حقيقت، عنايت شود محفل‌نشينان، نيمی از حقيقت را، آن هم با به كارگيری همه‌ی فنون قلب و جعل، مي‌گويند و مي‌دانيم كه بيان نيم حقيقت، خيانت به حقيقت است
حضرت آقای كروبي!
گمان نمي‌كنم نقد برداشت‌هايی از اسلام، به معنای نفی اسلام باشد و نفی روحانيت سنت‌گرای پيش از انقلاب و روحانيت اقتدارگرا و توجه‌كننده‌ی استبداد كه اكنون شما و مردم با آن مواجه‌ايد، به مفهوم نفی روحانيت و مرجعيت علوي، روشن‌بين، عالم به زمان و مردم‌گرا باشد سوابق شما و امثال شما گواه همين باور است حضرتعالی بهتر از اينجانب مي‌دانيد كه امام خميني، خود و روحانيان آزادانديش و مبارز هوادارش پيش از انقلاب، از آن روحانيت سنت‌گرا چه‌ها كه نكشيدند واقعيتی كه اكنون بخشی از آثارش را مي‌توان در مجموعه‌ي ميراث نوشتاری و گفتاری امام خمينی (صحيفه‌ی نور و ) يافت شما در نطق‌تان خواسته‌ايد كه دوران اوليه‌ی انقلاب سر به مهر بماند و من هم مي‌گذارم برای وقتی ديگر اما جنابعالی خوب مي‌دانيد كه غوغاهای سازمان‌يافته‌ی اخير نه با هدف دفاع از مرجعيت و روحانيت، كه به منظور پيشبرد مقاصد سياسي خاص به راه افتاده است اين‌گونه فضاسازي‌ها البته در تاريخ اسلام و ايران، كم نيست وقتی كه پيشوايان بزرگ ما، امام علی (ع) و امام حسين (ع) خود قربانی چنين تبليغاتی در عصر خويش بوده‌اند و هنگامی كه امام خمينی در روزگار گذشته و آيت‌الله منتظری در روزگار كنوني، آماج آن همه ناسزاها، هتاكي‌ها و حمله و هجوم‌هاي تبليغاتي ـ سياسی بوده‌اند، معلمی ساده، همچون بنده، چه انتظاری بيشتر مي‌توانم داشت اما پس از لطف خداوند، مطمئن و اميدوار به آنم كه خوشبختانه، امروز چنان سازماندهی و بسيج‌های سياسي ـ تبليغاتي، ديگر نمي‌تواند آگاهی و شعور مردم را به بازی بگيرد همگان شاهد بوده‌اند كه در هفته‌ی جاری به‌رغم استفاده از همه‌ی امكانات و ابزارها، نتوانسته‌اند مراجع بي‌نياز و رهيده از بند ثروت و قدرت، علما و روحانيون آگاه و آزادانيش و متن ملت را به خدمت اغراض خويش درآورند و جز گروهی بسيار اندك، دعوت آنان را لبيك نگفت زيرا كه اكنون جامعه‌ي ما به خوبی دريافته است كه اينان در دعوی خود نمي‌توانند صادق باشند وگرنه در سال‌های گذشته مراجع و روحانيون مستقل و آزاده را تحت فشار و آزار قرار نمي‌دادند
جناب آقای كروبي!
من كه نخواسته‌ام عناوينی چون حجت‌الاسلام را از شما يا ديگران بگيرم و نه اعتقادی به طرح دو قطبی كاذب روشنفكر روحانی دارم اين همان طرحی است كه استبدادگرايان ديني در جامعه‌ی ما دنبال مي‌كنند همه به خوبی مي‌دانيم كه امام خميني در سيره و سنت خويش چندين پرونده را مختومه كرد: پرونده‌ی منازعه مكلا- معمم، حوزوي ـ دانشگاهي، شيعه ـ سنی و و و من هرگز نخواسته‌ام به چنين جنگ‌هاي زرگری دامن بزنم اما بايد به ياد داشت كسانی در سال‌های اخير برخلاف سيره‌ی امام به دوقطبي روشنفكر روحانی دامن زده‌اند كه روشنفكران را متهم به كفر و زندقه كرده و رسما از تريبون‌های عمومي اعلام كردند كه نود و هشت درصد روشنفكران، بي‌دين‌اند
من تصور نمي‌كردم كه سخنان اينجانب، آن‌چنان سوءتفاهم برانگيزد كه حتی روحانيون اصلاح‌طلب نيز نفی روحانيت و مرجعيت را از آن تلقی كنند روشن است كه اينجانب در نظر و عمل هميشه مدافع نقش پيشرو و سازنده عالمانی چون نائيني، مدرس، طالقاني، مطهري، بهشتی و و و، و در راس آنها رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خمينی بوده و خواهم بود آن‌چه من گفته‌ام و در هر مجمع علمی يا محكمه‌ی قضايي، آماده‌ی دفاع فكری و حقوقی از آن هستم، اين است كه اسلام رهايي‌بخش و علمای نوانديش، مردم‌سالار و آگاه به عصر و نسل را نبايد به اسلام و روحانيت سنت‌گرا و اقتدارگرا تقليل داد و دكتر شريعتی نيز، هم‌چون بسياری از نوانديشان و اصلاح‌طلبان روحاني و دانشگاهی رهپوی همين راه بود
سوءاستفاده‌ی محفل ضد اصلاحات و مردم‌سالاری از واژه‌ای كه در طول گفتاری دو ساعته، آن هم در سياقی فرعی و متفاوت با القائات آن به كار رفته، نشان داد كه آن‌ها دغدغه‌ی حقيقت، اسلام و روحانيت را ندارند چرا كه خود بدين‌وسيله موجب شدند تا آن كلمه از سالني بسته در تمام دنيا منتتشر شود، بلكه وسوسه‌ی قدرت است كه مرز و حدی نمي‌شناسد و به كار بردن هر وسيله‌ای اعم از تهمت، دروغ، فحاشی و تهديد را مباح و مشروع مي‌گرداند
ذكر خدا و ياد رنج‌ها و ستم‌هايي كه در طول تاريخ بر خاندان پيامبر و اعضاء خانه‌ی كوچك زهرا كه به قول شريعتی از همه‌ی تاريخ بزرگ‌تر است، رفته، تحمل اين همه ظلم و جفا را بر من آسان مي‌كند و همان الگوهای مقاومت، به ما آموخته‌اند كه در برابر چنين موج‌های سياست ساخته‌ای نشكنيم و در برابر بادهای سمومي، سر خم نكنيم من شاگرد مكتب علي، فرزند رنجی و آبديده شده در كوران مبارزه، انقلاب و جنگم، و در اين‌جا به محفل‌نشينانی كه طی هفته‌ی جاري از طريق بلندگوهای رسانه‌ای و تلفن‌های تهديدآميز و توطئه‌گرايانه به همسر، فرزندان، مادر و خانواده‌ام كوشيده‌اند تا با گمان خود، مجازاتی شديدتر از زندان و ترور را بر من تحميل كنند اعلام مي‌كنم كه اين بار نيز، مكر مكاران به خود آنان بازمي‌گردد چرا كه خداوند راست گفته است كه: «ولا يحيق المكر الاسيئی الی باهله»
حضرت آقای كروبي!
اين نامه نه به معنای توبه از باورها و گفته‌هايم است و نه برخاسته از ترس و تسليم به جنجال‌آفرينان بلكه از آن‌جا كه اقتدارگرايان، كلمه‌ای از اينجانب را وسيله‌ي هجوم به اصلاح‌طلبان كرده و از آن برای خود، خوراكی تبليغاتي، هرچند موقت و بي‌اثر ساخته‌اند، اخلاق سياسی حكم مي‌كند و وظيفه‌ی خود مي‌دانم كه اعلام كنم اگر در كلام من سهوی رفته است كه موجب آزردگي شما و مراجع و روحانيان مستقل و مردم‌سالار گرديده رسما از خود انتقاد كرده و از بابت آن، از آنان و دينداران راستين، عذر مي‌خواهم
جناب آقای كروبي!
شما با موضع‌گيری صريح و صادقانه‌اي كه در گذشته در حمايت از روشنفكران اتخاذ كرده‌ايد و با رد دعاوي دروغين پاره‌ای از روحانيون اقتدارگرا عليه روشنفكران، صف خود و ديگر روحانيون اصلاح‌طلب و آزادي‌خواه را از آنان جدا كرده‌ايد، نشان داديد كه اظهارات اخيرتان نيز ناصحانه و مشفقانه بوده و به همين دليل هم هست كه اين نامه را به حضورتان مي‌نگارم و از اين بابت، انتقاد خيرخواهانه‌تان را سپاسگزارم
والسلام علی من يخدم الحق لذات الحق