نامه اميرفرشاد ابراهيمی عضو سابق انصار به رهبر

مدينه النبی همين است
كه به چشم خود می‌بينيم؟



دكتر ابراهيم يزدی
محكوميت نهضت آزادی
اعتبار آن را بالا ميبرد
جدال حكومتی بر سر دو گزينه به لحظات قطعی و مهم تصميم گيری نزديك ميشود : يا سركوب داخلی و رفتن به سوی مذاكره با آمريكا و خروج از بحران اقتصادی و يا مدارا با مردم و گشايش درهای مذاكره با آمريكا و خاتمه بخشيدن به محاصره اقتصادی
راديوها
آزادی
صدای ايران
بی بی سی
فرانسه

نشريات

ابرار
آزاد
اطلاعات
آفتاب يزد
انتخاب
ايران
سياست روز
جمهوری
چشم انداز
چيستا

راه توسعه

حيات نو
خراسان
رسالت
روز نو
عصرما
كيهان
گيلان امروز
نوروز
همشهری
ماهنامه آفتاب
يك هفتم

سايت ها

اكو نيوز
امروز
ايران امروز
ايران مانيا
ايرنا
ايسنا
پارس پژواك
پيك ايران
پيوند
تحكيم وحدت
دمكرات كردستان
راشدان
راه توده
راه كارگر
شمس
عصرنو
كار
گذرگاه
گويا
مرور
مشاركت
ملي- مذهبی
موتلفه
نامه مردم
نهضت ازادی
همصدا
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
برنامه‌ها
 
 
 
                pyknet@perso.be  

از پنج آقا

سه آقازاده حاضر

دو آقازاده غايب



در چه نظام و كدام كشور جوانانی به اين سن و سال، كه به تازگی نوجوانی را پشت سر گذاشته‌اند می‌توانند به ثروت‌های ميلياردی دست يابند، مگر در جمهوری اسلامی و به حمايت و هدايت پدران! از نسل دوم انقلاب، آنكه ترور می‌كند آزاد می‌گردد(سعيد عسگر)، آنكه دزدی می‌كند آقازاده‌است و آزاد و آنكه اعتراض می‌كند دانشجوست و زنداني! سرنوشت پدران آنها نيز همين است. آنكه هنوز پايبند آرمان‌های انقلاب 57 است در خانه‌اش و يا در اوين زندانی است و آنكه تراست اقتصادی در جمهوری اسلامی تشكيل داده كاربدست و خط دهند



نخستين گزارش از راهپيمائی روز جمعه

ميدان تجريش

ميدان آزادی

هركه به راه خويش می‌رود


جبهه ملی ايران با صدور اطلاعيه ای در داخل كشور اعلام داشت

به سمت همه پرسی 
استقرار حاكميت ملی ميرويم

محمد رضا خاتمی مجددا بعنوان دبيركل
 جبهه مشاركت ايران انتخاب شد

حجاريان - خاتمی - تاج زاده - ميردامادی و عبدی به ترتيب بيشترين آرای عضويت در شورای مركزی را بدست آوردند

از پنج آقا

سه آقازاده حاضر

دو آقازاده غايب

 

از پنج آيت‌الله و حجت‌الاسلام زاده‌ای كه به دادگاه احضار شده‌اند تا به پرونده اختلاس، رانت‌خواري و مفاسد آنها رسيدگی شود، سه تن در دادگاه حاضر شدند و دو تن همچنان غايب ماندند. آن سه تن كه در دادگاه حاضر شدند فرزندان آيت‌الله مقتدائی دادستان سابق كل كشور، آيت‌الله رستگاری و حجت‌الاسلام دري‌نجف‌آبادي وزير سابق اطلاعات و امنيت در دوران قتل‌های زنجيره‌اي‌اند. آنها پشت جبهه شهرام جزايري بوده‌اند كه پرونده‌اش با جنجال بسيار و با هدف به گرداب كشاندن بسياری از اصلاح طلبان حكومتی باز شد اما سرانجام و عليرغم همه جو سازي‌های روزنامه كيهان و اقمار آن متهمين اصلی به دادگاه رفتند.

در باره آن دو تن ديگر، روزنامه‌هائی كه خبر حضور در دادگاه سه آقازاده بالا را منتشر كرده‌اند چيزي ننوشته‌اند، اما حافظه مردم به خاطر دارد كه يكی از آنها "ناصر" پسر آيت‌الله واعظ طبسی پرنفوذترين روحانی دهسال دوم جمهوري اسلامی و توليت مادام‌العمر آستانقدس رضوی به فرمان رهبر كنونی جمهوری اسلامی و ديگری يكی از فرزندان حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجاني‌ و آنگونه كه گفته مي‌شود "محسن هاشمي" است.

شهرام جزايري، كارگزاری بود ميان اين آقازاده‌ها، همچنان كه اين آقازاده‌ها واسطه‌اي بودند بين آقايان. شهرام جزايری را پس از چند اشاره تهديد آميز محمدخاتمی در باره واردات قاچاق دستگير كردند و همزمان با وي آقازاده‌های نام برده شده در بالا را نيز احضار كردند. روزنامه‌های كيهان و رسالت كه به كمك رهبران موتلفه اسلامی به زندان‌ها و اتاق‌هاي بازجوئی راه‌های تونلي دارند، بلافاصله افشاگري‌هائي را از زبان شهرام جزايري منتشر كردند كه عمدتا نمايندگان اصلاح طلب مجلس را در بر مي‌گرفت. پس از اين جنجال كه حتی نام رئيس مجلس ششم نيز بعنوان دريافت كننده پول از شهرام جزايري به ميان كشيده شد، مهدي كروبی رئيس مجلس در يك سخنرانی تهديد آميز گفت كه اگر بقيه‌اش را نگويند خودم از پشت همين ميكرفن خواهم گفت. او در همين سخنرانی به اسكله‌های ورود قاچاق در بنادر ايران اشاره كرد كه بعدها مشخص شد فرماندهان سپاه پاسداران آنها را در اختيار دارند و دولت هيچ نظارتی بر آنها ندارد. رئيس مجلس فاش ساخت كه شهرام جزايری را زير فشار گذاشته‌اند تا اسامي و مطالبی را خلاف اصل ماجرای پرونده‌اش مطرح كند. شهرام جزايری نيز، مدتی بعد در فرصتی كه در دادگاه پيدا كرد گفت كه تحت فشار (شكنجه) آن اعترافات را كرده‌ و اسامی نمايندگان مجلس را برده‌است.

پيش از اعلام و انتشار افشاگري‌هاي شهرام جزايری در زندان كه روزنامه كيهان با آب و تاب آنها را پخش كرد، درمحافل مختلف سياسی و مطبوعاتی از پنج آقازاده بالا بعنوان متهمان اصلی پرونده شهرام جزايری نام برده مي‌شد. بعدها حتی فاش شد كه اين آقازاده‌ها كه شهرام جزايری كارگزار آنها بود و از كنار اين كارگزاري ميلياردر شده، چند ساعت و حتی چند روزی برخی از آقازاده‌های بالا بازداشت هم شده‌اند. از جمله ناصرواعظ طبسی كه بلافاصله آزاد شد، به مشهد بازگشت و از طريق دوبی راهی لس‌آنجلس شد. او همراه همسرش به امريكا رفت و آنگونه كه مطبوعات نوشتند با تولد فرزندش در امريكا وی نيز اجازه اقامت اين كشور را بدست آورد و بين ايران و امريكا به حركت در آمد! يك فقره پرونده اختلاس وی به زدوبند با بانك ملی باز مي‌گردد، كه به پرونده بنياد "المكاسب" معروف است. محسن هاشمی نيز دستش در متروی تهران بند است و زمانی كه زمزمه بازداشت موقت وی در محافل سياسی پيچيد، هاشمي رفسنجاني، كه در نماز جمعه‌هاي تهران در باره همه چيز صحبت مي‌كند الا اختلاس و دزدي، در شهر قم يك سخنرانی كرد و گفت:« چنان مي‌گويند كه گوئی در اين مملكت فقط بخور بخور بوده!» كه تلويحا اشاره به ساختن متروی تهران در كنار بخور بخور بود!

ستادي كه برای پيگيری مفاسد اقتصادی و به فرمان رهبر تشكيل شده و برخی فرماندهان سپاه پاسداران پشت آن ايستاده بودند، ابتدا حكم بازداشت برای همه آنها صادر كرد، اما ابتدا ناصر واعظ طبسي، سپس محسن هاشمی و پس از آنها همين سه آقازاده‌اي كه به دادگاه مي‌آينده و به خانه باز مي‌گردند با قيد وثيقه آزاد شدند. از آنجا كه وثيقه ناصر واعظ طبسي سنگنين‌تر از بقيه بود، حجت‌الاسلام ناطق نوري، رئيس مجلس پنجم و كانديداي سابق رياست جمهوری خانه يك ميلياردتومانی خود در زعفرانيه را بعنوان وثيقه دراختيار دادگاه گذاشت و سپس همراه ناصر واعظ طبسي به مشهد رفته و ايشان را، با عذرخواهی از حادثه‌ای كه روی داده تحويل پدرش داد. آيت‌الله مقتدائی در اعتراض به بازداشت پسرش استعفا داد و آيت‌الله نمازی جانشين وی شد و دري‌نجف آبادی عمامه‌اش را در ستاد پيگيری مفاسد اقتصادی بر زمين كوبيد و گفت كه از در آن ستاد بيرون نخواهد رفت تا فرزندش را با خود ببرد. با موافقت رهبر فرزند او نيز با قرار وثيقه آزاد شد و دري‌نجف آبادی به وظيفه‌اش در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه‌‌ای و نايب توليه شاه‌عبدالعظيم ادامه داد.

از آن پنج تن كه همگي، با فاصله‌اي يكی دو روزه با وثيقه آزاد شدند، اكنون سه تن روزها چند ساعتی به دادگاه مي‌آيند و به خانه باز مي‌گردند، دو تن ديگر هم حضور در دادگاه را در حد مقام و اعتبار پدران خود نمي‌دانند. منتظرند تا حكمی صادر شود و ماجرا فيصله يابد. سه تنی كه در دادگاه حاضر مي‌شوند هم همين انتظار را دارند و روزها چند ساعتی را بجاي اداره تجارتخانه و دفاتر مالی خود در دادگاه مي‌نشينند. همگی مي‌دانند آب از آب تكان نخواهد خورد. تا آقا‌ها هستند، آقازاده‌ها هم هستند. همينكه دادگاه را بر خلاف دادگاه شهردار اسبق تهران "كرباسچي" غير علنی كرده‌اند، خود نشانه‌ايست دال بر بستن كم سروصداي پرونده و فرستاده آقازاده ها به خانه‌هايشان. همانگونه كه سعيدعسگر، ضارب حجاريان را فرستادند به خانه‌اش! اينها پرونده‌هاي ملی نيست، زيرا ميهن‌دوستي و وطن پرستی در آن‌ها مطرح نيست كه ملی باشد!

آخرين نمونه آن احضار و بازجوئي از علی رازينی دادستان سابق دادگاه ويژه روحانيت و كانديدای رياست قوه قضائيه و علي‌محمد بشارتی وزير اسبق كشور در كابينه هاشمي رفسنجانی است كه به اتهام تبانی در پيش خريد توليدات ايران‌خودرو و فروش آن در بازار آزاد چند ساعتي بازجوئی شدند اما سروصدايش را بلند نكردند تا بتوان پرونده را زود بست. در همين پرونده محسنی اژه‌اي دادستان كنونی دادگاه ويژه روحانيت هم مطرح است اما او برای پس دادن بازجوئی هم حاضر نشد.



 

نخستين گزارش از راهپيمائی امروز

ميدان تجريش

ميدان آزادی

هركه به راه خويش می‌رود

 

 

3  لشگر از سحرگاه جمعه 28 تيرماه در تهران به راه افتاد.

لشگر اول، از پادگان‌ها، مراكز بسيج، چند مسجد در تهران كه جای مسجد قبا و ارشاد را گرفته‌اند و به مراكز عزيمت "نيروهاي تعليم ديده" تبديل شده‌اند و ميادين اصلی شهر به حركت در آمد كه در آنها همه نيروي انتقالی از حوالی تهران تمركز يافته بود.

لشگر دوم، از زاغه‌ها، شهرك‌هاي فقيرنشين اطراف تهران و ساختمان‌های نيمه تمام شمال شهر كه شبها خوابگاه بيكاران است روانه شد. اين لشكر بيكاران در ميادين و چهار راه‌های اصلی جا گرفت تا صاحبان كار به سراغش بيآيند.

حركت اين دو لشكر تازه نبود. اولي كه پيوسته از تعدادش كاسته مي‌شود، برای هر راهپيمائي فرمايشی شكل مي‌گيرد و دومی كه مدام به شمارش اضافه مي‌شود حضوری هميشگي و روز به افزايش دارد.

لشگر سوم، مثل هميشه خودجوش و بي مقدمه در ميدان حاضر شد و كوچه‌های شمال شهر را به تسخير درآورد.

از نخستين ساعات بامداد هزاران هزار جوان كه معلوم نيست كدام تشكيلات ناپيدا به راهشان مي‌اندازد، در خيابان‌های شمال شهر كه به كوه‌های شميران منتهی مي‌شود به حركت در آمد.

ساكنان شمال شهر به اين مسافران آخر هفته عادت دارند و مي‌دانند كه سال‌هاست روزهای هفته بين راهيان كوه تقسيم شده‌است: سه شنبه‌ها متعلق به كوهنوردهاست. چهارشنبه افراد مسن‌تر، پنجشنبه‌ها جوانان و جمعه‌ها "تيپ جواد". اين آخری نامی است كه اصطلاحا به لات‌ و لوت‌هاي داده شده و منشاء آن تعلق اين قبيل افراد به محله جواديه تهران است. اين تيپ را برای ايجاد مزاحمت كوهي درست كرده‌اند تا برنامه كوه رفتن مردم در روزهاي جمعه را برهم بزنند. از آغاز امسال بدستور رهبر برای پنج شهيد گمنام در "تپه نور" كلكچال زيارتگاهی ساخته‌اند كه مسير راهپيمائی جمعه‌ تيپ جواد به آنجا ختم مي‌شود. "ضربت" (نامی كه اصطلاحا به نيروهای بسيجي داده شده) هم به تيپ جواد اضافه شده است. همين است كه جمعه‌ها جوانان از مسيرهاي منتهی به مسيرهای كلكچال استفاده نمي‌كنند، اما اين برنامه امروز، جمعه 28 تيرماه به هم ريخت. خيابان‌هاي منتهی به مسيرهای كلكچال از منظريه و پارك جمشيديه و گلاب دره از انبوه جوانان پوشيده شد.

 كمي‌ آنطرف‌تر جمعيت عظيمی از دختران و پسران در گروه‌هاي چند نفره از مسيرهای دوگانه در بند و مسير دربند روانه بودند.

ساعت 7 صبح در حاليكه تلويزيون ميدان خالی آزادی را نشان مي‌داد كه در محاصره ماموران انتظار راهپيمائي سازمان داده شده را مي‌كشيد، ميدان‌های تجريش لبريز از جمعيتی بود كه دنبال وسيله نقليه مي‌گشتند تا خود را به مسيرهای منتهی به كوه برسانند! ساكنان خيابان‌هايي كه به كوه مي‌رود از هياهوي عبور هزاران جوان به بالكن‌ها آمده و زنی از فراز يكی از بالكن‌ها مي‌پرسيد:

-‌ چه خبر شده؟

جواني كه كوله‌پشتی خود را جابجا مي‌كرد، چوبدستش را بالا آورد و با لبخند گفت:

-‌ رهبر گفته راهپيمائي...

جواناني ديگر خنديدند و به راه خود ادامه دادند.

ساعت هشت و نيم صبح، در همان حال كه هزاران راننده اعزامی در ميدان‌های شهر در انتظار راهپيمايان بودند، كوه‌هاي شمال تهران لبريز از جوانانی بود كه شهر را ترك كرده و به كوه زده بودند. سرود آنها "سرود ای ايران" است و گاه نيز مي‌ايستند و سرود "سه يار دبستاني" را سر مي‌دهند.

 





شنبه 29  تير 1381

سخن روز

دليل جوابيه شتابزده رهبر 
به آيت الله طاهری چيست؟
آنكه حقيقت را گفت
آنكه واقعيت را انكار كرد

رهبر جمهوری اسلامي، در پاسخ به نامه اعتراضی آيت‌الله طاهری نامه‌اي نسبتا مشروح نوشته و به برخي نكات مندرج در نامه آيت‌الله طاهری مستقيم و غير مستقيم پاسخ داده‌است. برخی مطالب جوابيه رهبر، همآهنگ است با مطالبی كه دو روزنامه رسالت و كيهان، پيش از انتشار اين جوابيه منتشر كردند. مطالب اين دو روزنامه كه بصورت سرمقاله و در جهت مغشوش كردن مضمون نامه آيت‌الله طاهری منتشر شد، چنان بود كه گوئی آيت‌الله طاهری مجلس و رئيس جمهور را خطاب قرار داده و نابساماني‌هائی را كه به حق به آن‌ها اشاره كرده متوجه دولت و مجلس و اصلاح‌طلبان دانسته‌است! همين دو روزنامه دليل استعفاي آيت‌الله طاهری از امامت جمعه اصفهان را پيری و كهولت سن وي اعلام كردند. اشاره‌ای كه در نامه جوابيه رهبر نيز وجود داشت.

رهبر جمهوری اسلامی در نامه خود، ضمن تائيد آنچه آيت‌الله طاهری در باره فساد و اختلاس و دزدي، بحران در سياست خارجی و فاصله طبقاتی و برباد رفتن آرزوهاي مردم در انقلاب 57 نوشته (با گريز از تائيد ضرورت آزادي‌هاي سياسی و مطبوعاتي) تائيد كرده و مدعی شده كه خود وی نيز اينها را تائيد كرده و خوشحال است كه ايشان- يعنی آيت‌الله طاهري- هم در اين امر وارد شده‌اند.

شايسته ترين پرسش از رهبر آنست كه اين فساد و تباهی و بحرانی كه خود ايشان هم آن را تائيد مي‌كند، در زمان رهبری چه كسی جز خود ايشان، كه در جزئي‌ترين امور مملكت دخالت مي‌كند روی داده‌است؟ بنابراين كسی كه خود پاسخگوي بحران عمومی حاكم بر جامعه‌است، چگونه مي‌تواند، در عين حال مدعی هم باشد؟

رهبر مي‌گويد كه مشكل اشتغال و مبارزه با فساد اقتصادی در دستگاه‌ها محور عمده مورد نظر اوست. اگر چنين است چرا اين اصلاح را از نهادهای وابسته به نهاد رهبری آغاز نمي‌كند كه ام‌الفساد‌اند و موانع موجود بر سر راه تحقيق و تفحص در اين نهادها را از ميان بر نمي‌دارد تا به ريشه‌هاي فساد اقتصادی رسيده شود؟

رهبر جمهوری اسلامی در بخش ديگری از جوابيه خود مي‌نويسد كه راه جلوگيری از اختلاس و فساد اقتصادی آنست كه آقايان خود جلوی آقازاده‌هايشان را بگيرند. يعنی مبارزه با اختلاس و فساد اقتصادی را بسپاريم بدست عاملين و بوجود آورندگان آن. يعنی امثال آيت‌الله زادگان واعظ طبسي، مقتدائي، دُري، خزعلي، رفسنجانی و ديگران را بسپاريم بدست پدرشان تا جلوی آنها گرفته شود. البته در اين ميان تكليف امثال علی رازيني، علی محمد بشارتی وزير اسبق كشور و آيت‌الله جنتی هم كه آخرين پرونده مفتوحه مربوط به اختلاس در توزيع ايران خودرو متعلق به آنهاست لابد مي‌ماند كه فرزندان آنها روشن كنند!

رهبر درك خود از وحدت ملی را در اين جمله در جوابيه به آيت‌الله طاهری بيان مي‌كند« از همه مهم‌تر وحدت ملی و يكصدائي مسئولان و خواص است كه اگر مخدوش شود هيچ حركت سازنده‌ای به سامان نمي‌رسد.» اين جمله هيچ معنائی جز اين ندارد كه وحدت ملت ايران و دفاع از تماميت كشور مورد نظر نيست و بهائی به آن داده نمي‌شود.

رهبر به آيت‌الله طاهری مي‌نويسد كه «‌بر خلاف آنچه كه مي‌گويند( اشاره به نظرسنجي‌های اخير و هشدارباش‌های خاتمی و آيت‌الله اميني) مردم پشتيبان نيرومند انقلاب و اسلام و امام‌اند» از آنجا كه واضح است مردم عليه وضع موجود در كشور هستند، در اينجا ايشان از امام و انقلاب خرج مي‌كند و وضع كنونی را عين انقلاب و خط امام معرفی مي‌كند. در ادامه همين قسمت و همين سياست، يعني خرج از انقلاب و امام و توجيه موقعيت كنونی كشور، ايشان مي‌نويسد كه « از روزی كه اطلاعيه منسوب به جنابعالی (تائيد همان مطالب روزنامه‌های رسالت و كيهان كه نويسنده نامه آيت‌الله طاهری و خط دهنده به وی برای انشای اين نامه‌ را اطرافيان وی معرفي كردند) صادر شده، ضد انقلاب كه در زير سايه امريكا و اسرائيل و با پول آن‌ها زندگی و تغذيه مي‌كند بيشترين سوء استفاده را از آن كردند و آن را مقابله با سياست‌هاي امام راحل ونفی و رفض نظام اسلامی و شعارهای آن وانمود كردند.» به اين ترتيب جمهوري اسلامی كنون كه در آن رهبران موتلفه حكم مي‌رانند و دايره سياست را امثال حسين شريعتمداري، محمدرضاباهنر و كاظم انبارلوئی در روزنامه رسالت تعيين مي‌كنند، همان شعارها و سياست‌های آيت‌الله خمينی است و بيان فاجعه كنوني حاكم بر كشور، مخالفت با امام است! حاصل انقلاب هم از نظر ايشان همين است كه مردم در برابر ديدگان خود شاهدش هستند و مخالفت با اين حاصل نيز يعني مخالفت با انقلاب!

رهبر جمهوری اسلامی در بخش ديگری از پيام خود، يكی ديگر از ترفندهاي روزنامه‌های رسالت و كيهان را در برخورد با نامه اعتراضی آيت‌الله طاهری به خدمت گرفته و مدعی مي‌شود كه اين نامه متاثر از تلقين اطرافيان ناباب و نا مطمئن نوشته شده‌است. هر فرد عادی در مقايسه واقعيت جامعه امروز ايران با ادعاهائی كه در نماز جمعه‌ها در باره وضع مملكت و رهبری آن مي‌شود و رهبر نيز در نامه خود به آيت‌الله طاهری آن را تكرار كرده، خود به آسانی مي‌تواند تشخيص دهد كه چه كس و كساني متاثر از تلقين‌های اطرافيان و گزارش‌های غلط و جهت داری كه دراختيارش گذاشته مي‌شود سخن مي‌گويد و موضع مي‌گيرد. حتي اگر چنين نباشد و آگاهانه دروغ گفته نشود، ميزان آگاهی از واقعيت جامعه از لابلای همين موضع گيري‌ها به نمايش در مي‌آيد.

رهبر، ضمن اشاره به آيت‌الله منتظری و گوشزد كردن سرنوشت وي، به آيت‌الله طاهری از بلای اطرافيان نا مطمئن ياد مي‌كند. حتی اگر اين توصيه و سخن نگرانی به حقی نيز باشد، يگانه راه مقابله با آن سپردن امور به قوای سه‌گانه مملكت و به رای و نظر مردم است و نه تعيين سرنوشت كشور در نهادها و بيوتی كه معلوم نيست چه كساني در آن رفت و آمد دارند. در راس اين بيوت و نهادها، امروز نهاد رهبری و بيت ايشان قرار دارد كه بحران از همانجا برخاسته‌است. از دل همين بيت، شورای تشخيص مصلحت نظام به موتلفه اسلامی و كارگزاران بانك جهاني، يعني عاملين فساد و اختلاس سپرده شده‌است و چند روحانی دستچين شده در شورای نگهبان، كه برخی از آنها نيز در همين اختلاس و فساد غرق‌اند يك مجلس را فلج كرده‌اند. سازمان امنيت سايه برای ايجاد جنايت و جلوگيری از افشای فساد و دزدی و اختلاس از سوی ميهن دوستان واقعی از دل همين نهاد و بيت بيرون آمده‌است، همچنان كه سياست بگيروببندهای مطبوعاتي كشور نيز با توصيه و طرح امثال حسين شريعتمداری در همين بيت كه به آن رفت و آمد منظم دارد تعيين مي‌شود. مشاوران و اطرافيان نقش آفرين به آنجا نقب زده‌اند و با سرانگشت و اشاره آنها بسياری از تصميمات، ازجمله مضمون جوابيه رهبر به آيت‌الله طاهری گرفته مي‌شود.

رهبر در بخش پايانی نامه خود از فرزندان انقلابی خويش مي‌خواهد تا آرامش را حفظ كنند. از آنجا كه در تمام اين سال‌ها، آرامش جامعه را انصار حزب‌الله و انصار ولايت بر هم زده‌اند و يكبار نيز در جريان يورش به خوابگاه دانشجويان و در آستانه يورش به تحصن دانشجويان در دانشگاه تهران نيز رهبر به همين فرزندان و حمله كنندگان به خوابگاه دانشجويان توصيه به صبر كرده بود، بتدريج اين فرزندان شناسنامه دار شده‌اند. يكی از غيورترين آنها، همان است كه سوار بر موتور‌سيكلت سپاه پاسداران و در حمايت نيروهاي انتظامی و با حكم شورای فتوا سعيد حجاريان را ترور كرد. در دادگاه به صحنه سازی محاكمه خود خنديد و همزمان با نامه رهبر به آيت‌الله طاهری در مقابل دانشگاه تهران ظاهر شد. با اين فرزندان و اين نيروی باصطلاح انقلابی دوره دوم جمهوری اسلامي و آن ادعاهائی كه در نامه جوابيه به نامه دردانگيز و سراسر واقعيت و خلوص نيت آيت‌الله طاهری مطرح شده فتنه از كجا بر مي‌خيزد؟

اگر رهبر كسی است كه حرف دل مردم را بزند و با آنها همراه باشد، مردم مذهبی كدام آيت‌الله را از خود و كدام را در مقابل خود مي‌دانند؟

بخشی از نگرانی و جوابيه شتابزده رهبر به آيت‌الله طاهری و مصوبه شورای امنيت ملی برای جلوگيری از طرح نقطه نظرات و حمايت‌هاي عمومی از آيت‌الله طاهری به پاسخ بی خدشه به همين پرسش آخر باز نمی‌گردد؟


 

 
ی