ايران

پيك

                         

 

كليد فراموشخانه ای كه درآن

 اعتراف می گيرند، در دست كيست؟

 

  

 

ا

اتاق‌ معجزه‌

شهرام‌ رفيع‌زاده‌

در ايران‌ ما يك‌ اتاق‌ هست‌ كه‌ عين‌ همه‌ اتاق‌ها ديوار دارد، و البته‌ دری كه‌ بسته‌ است‌ هميشه‌. رفتن‌ به‌ اين‌ اتاق‌ بيشتر از آن‌ كه‌ دست‌ آدم‌ها باشد، دست‌ خود اتاق‌ است‌. خيلي‌ها تا امروز وارد اين‌ اتاق‌ شده‌اند ولی آدرسش‌ را فقط‌ بعضي‌ها دارند

در ايران‌ ما يك‌ اتاق‌ هست‌ كه‌ تاريكی توی آن‌ حرف‌ اول‌ را مي‌زند. حرف‌آخر را البته‌ صداهايی كه‌ به‌ آدم‌ مي‌گويند چطور مي‌تواند رستگار شود. از ويژگي‌های اين‌ اتاق‌ يكی اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ گذشته‌ آدم‌ را مي‌داند حتی كارهای ناكرده‌، حرف‌های ناگفته‌، راه‌های نارفته‌. اين‌ اتاق‌ فكر آدم‌ها را هم‌ مي‌خواند و حتی برايشان‌ فكر مي‌سازد. اقامت‌ در اين‌ اتاق‌ دست‌ خود آدم‌ها است‌، و بستگی مستقيم‌ دارد به‌ اينكه‌ گناه‌ نكرده‌اش‌ را به‌ ياد بياورد و به‌ اين‌ حقيقت‌ هميشگی اعتراف‌ كند كه‌ همه‌‌ عمر در خدمت‌ بيگانگان‌ بوده‌ است‌

كليدداران‌ اين‌ اتاق‌، صداهايی هستند كه‌ به‌ آدم‌ها راه‌ را نشان‌ مي‌دهند، و حتی كمك‌مي‌كنند چيزهايی را به‌ ياد بياورد كه‌ در حافظه‌اش‌ ثبت‌ نشده‌ است‌. آن‌ها معتقدند هيچ‌كس‌ خودی نيست‌ و همه‌ چيز توطئه‌يی مشترك‌ است‌ كه‌ بيگانگان‌ به‌ علاوه‌ تو در آن‌ نقش‌ داشته‌ايد. توی اين‌ اتاق‌ آدم‌ها به‌ همه‌ چيز شك‌ مي‌كنند و به‌ يك‌ چيز ايمان‌ مي‌آورند، اين‌ كه‌ گناهكارند و همه‌ زندگي‌شان‌ اشتباه‌ بوده‌ است‌. اين‌ اتاق‌ ويژگی ديگری هم‌ دارد، به‌ آدم‌ يك‌ آرزو مي‌دهد، آرزوی اينكه‌ بتواند يك‌ بار ديگر، فقط‌ يك‌ بار ديگر طعم‌ آزادی را بچشد

در ايران‌ ما يك‌ اتاق‌ هست‌:"اتاق‌ معجزه‌" كه‌ با جادوی خود مي‌تواند آدم‌ها را برعكس‌ كند

نخستين‌ پرده‌برداری از اتاق‌ معجزه‌ شايد به‌ زمستان‌ سال‌ 1375 بر مي‌گردد كه‌ زجرنامه‌ فرج‌ سركوهی انتشار يافت‌. اما پيشتر نيز پخش‌ برنامه‌ تلويزيونی "هويت‌" نشانه‌هايی از وجود چنين‌ اتاقی را نمايان‌ ساخته‌ بودأ عزت‌الله‌ سحابی و غلامحسين‌ ميرزاصالح‌ و البته‌ سعيدی سيرجانی در برابر دوربين‌ نشان‌ دادند كه‌ روزگاری را در چنين‌ اتاقی گذرانده‌اند

نگاهی به‌ زمان‌ ضبط‌ فيلم‌ اعتراف‌ اين‌ اشخاص‌ مي‌تواند سابقه‌ وجود چنين‌ اتاقی را به‌ پيشتر هم‌ برگرداند. عزت‌الله‌ سحابی در تاريخ‌ 23 خرداد 69 بازداشت‌ و در تاريخ‌ پنجم‌ آذرماه‌ همان‌ سال‌ آزاد شده‌ و غلامحسين‌ ميرزاصالح‌ در تاريخ‌ 7 مهر 71 بازداشت‌ و چند هفته‌ بعد آزاد شده‌ بود

با اين‌ حساب‌ مي‌توان‌ ادعا كرد كه‌ اتاق‌ معجزه‌يی كه‌ از آن‌ حرف‌ مي‌زنيم‌ پيشينه‌اش‌ به‌ نخستين‌ سال‌های دهه‌ هفتاد برمي‌گردد. احتمالا گوشه‌يی از "موقعيت‌ اضطراب‌" كه‌ عنوان‌ يكی از مقاله‌های محمد مختاری هم‌ بوده‌ به‌ فعاليت‌های اتاق‌ معجزه‌ مربوط‌ مي‌شده‌ است. او مي‌نوسيد: "ماييم‌ و اين‌ سرگذشت‌ افسوس‌ بار. يعنی طرد و انزوای افراد و حذف‌ و نفی آؤار. پايدار در نوشتن‌، خودخوری در بي‌امكانی، چشم‌ به‌ راهی در بي‌ارتباطی. تا كی خبر در رسد! اين‌ گلی است‌ كه‌ به‌ سر ما زده‌اند، و بعضي‌ها را هم‌ شاد مي‌كند!"

اتاق‌ هميشه‌ نشانه‌هايی از وجودش‌ را طوری كنار هم‌ قرار داده‌ تا آنها كه‌ چشم‌ بصيرت‌ دارند متوجه‌ حضورش‌ باشند. پخش‌ برنامه‌ هويت‌ كه‌ در نيمه‌ دوم‌ سال‌ 1375 عصرهای جمعه‌ از تلويزيون‌ پخش‌ مي‌شد، علاوه‌ بر كاركردهای ديگرش‌ سيگنالی بود كه‌ فرستاده‌ مي‌شد تا "اهل‌ خرد" حواس‌شان‌ به‌ اتاق‌ معجزه‌ باشد:"اين‌ برنامه‌ گام‌ اول‌ را برای طرح‌ جدي‌تر موضوع‌ برداشت‌ و زمينه‌سازی برای توجه‌ افكار عمومی، بويژه‌ انديشمندان‌ و دلسوزان‌ را در دستور كار خود قرار داد."1

اين‌ البته‌ يك‌ گوشه‌ كار است‌ وگرنه‌ خود اتاق‌ هم‌ در جايی به‌ بعضی نويسندگان‌ گفته‌ بود كه‌ مثلا مرگ‌ سعيدی سيرجانی هم‌ يك‌ جور پيام‌ بوده‌ است‌.

گاهی هم‌ اتاق‌ معجزه‌ صدايش‌ در مي‌آمده: "به‌ من‌ زنگ‌ مي‌زدند و مي‌گفتند صدای مرا مي‌شناسي‌* هميشه‌ هم‌ حرفم‌ اين‌ بوده‌ كه‌ من‌ صداتان‌ را نمي‌شناسم‌. بالاخره‌ هم‌ توی يكی از اين‌ جنجال‌ها گفتند كه‌ آره‌ مي‌دانيم‌ كه‌ تو گوشت‌ خراب‌ است‌، چشمت‌ هم‌ خراب‌ است‌."2

افشای ماجرای قتل‌های زنجيره‌يی اما دومين‌ پرده‌برداری از حضور مامور اين‌ اتاق‌ بود. وقتی اعلام‌ شد كه‌ برخی از همكاران‌ مسووليت‌ناشناس‌ وزارت‌ اطلاعات‌ اجرای قتل‌های پاييز 77 را برعهده‌ داشته‌اند معلوم‌ شد كه‌ بعضی سياستمداران‌ هم‌ از وجود اتاق‌ معجزه‌ به‌ تنگ‌ آمده‌اند. دستگيری عوامل‌ قتل‌های پاييزی اين‌ گمان‌ را در ذهن‌ خيلي‌ها به‌ وجود آورد كه‌ ديگر اتاق‌ معجزه‌يی وجود ندارد. آنها فكر مي‌كردند كه‌ مالك‌ اصلی اتاق‌ حاج‌ سعيد و شركا بودند و با دستگيری ايشان‌ به‌ قول‌ سيدمحمدخاتمی "چشم‌ فتنه‌ كور شده‌ است‌"، اما آنچه‌ بعدها اتفاق‌ افتاد نشان‌ داد كه‌ خاتمی و همفكرانش‌ سخت‌ در اشتباهند.

زمان‌ ضبط‌ اعترافات‌ علي‌افشاری و عزت‌الله‌ سحابی كه‌ از تلويزيون‌ پخش‌ شد نشان‌ مي‌داد كه‌ سعيد امامی و محفل‌ اطلاعاتي‌اش‌ تنها يكی از كليدداران‌ اتاق‌ معجزه‌اند، چرا كه‌ آنها دو سال‌ پس‌ از افشای ماجرای قتل‌ها راهی اتاق‌ معجزه‌ شده‌ بودند.

سيامك‌ پورزند انتخاب‌ بعدی بود و بعدتر ديگرانی كه‌ كم‌ و بيش‌ از بقای اتاق‌ معجزه‌ خبر داده‌اند

مورد تازه‌اش‌ همين‌ عليرضا جباری كه‌ نوشته‌: "... در تهديدهای خود مي‌گفت‌ فكر مي‌كنی اگر تو در اين‌ جا كشته‌ بشوی كسی به‌ كسی خواهد بود و كسی خبر خواهد شد* عمودی آمده‌يی،افقی برمي‌گردی. و از اين‌ گونه‌ صحبت‌ها كه‌ آنها را در حالی كه‌ من‌ چشمبند به‌ چشم‌ داشتم‌ و رو به‌ ديوار نشسته‌ بودم‌ مي‌گفت‌. مي‌گفت‌ شش‌ ماه‌ كه‌ سهل‌ است‌ اگر شش‌ سال‌ هم‌ اينجا بمانی و حرف‌ نزنی در اينجا خواهی ماند."

اتاق‌ معجزه‌ با اين‌ حساب‌ بيش‌ از آنكه‌ يك‌ مكان‌ باشد امكانی است‌ بيرون‌ زمان‌ كه‌ تجربه‌ تلخ‌ زنده‌ به‌ گوری را به‌ هر كس‌ كه‌ بخواهد تحميل‌ مي‌كند.

ورود عباس‌ عبدی به‌ اتاق‌ معجزه‌ نقطه‌ عطفی در تاريخ‌ اين‌ اتاق‌ است‌. وقتی يك‌ سال‌ بعد از افشای قتل‌های زنجيره‌يی سعيد حجاريان‌ ترور شد كيهان‌ در تيتر سرمقاله‌اش‌ نوشت‌ "و نوبت‌ به‌ سعيد رسيد"، آنها فراموش‌ كرده‌ بودند كه‌ در تيتر سرمقاله‌ی 13 آبان‌ 81 بنويسند كه‌ حالا نوبت‌ به‌ عباس‌ رسيده‌ و ديگران‌ هم‌ مطمئن‌ باشند كه‌ انتظار طولی نمي‌كشد.

1. پيشگفتار كتاب‌ "هويت‌"،مسعود خرم‌،انتشارات‌ حيان‌.

2. هوشنگ‌ گلشيری، حكايت‌ فرشته‌ نجات‌،پيام‌ امروز،شهريور 1378

---------------------------------------

نويسنده اين مقاله كه در روزنت "رويداد" انتشار يافته، يا سن و سالش قد نداده و يا احتياط اجازه نداده تا بنويسد احسان طبری بزرگترين قربانی اين اتاق بود. اتاقی كه نويسنده در سطور آخر خود به تلويح می نويسد " حسين شريعتمداری" كليد دار آنست!

 

 

 

 

 

                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی