ايران

پيك

                         

« شاپور رواساني»، استاد دانشگاه « اولدنبورگ » آلمان

جدال اصلی درجامعه

كشاكش های فصلی - انتخاباتي

 

 

تنش های سياسی كه با مطرح شدن مساله تعيين صلاحيت‌‏ها، مطبوعات ما را در برگرفته، موجب شده‌‏است تا مهم ترين و اساسي‌‏ترين مشكلات جامعه ما كه با زندگی، حق حيات و حرمت انسانی ميليون‌‏ها هم وطن، اعم از كارگران ، روشن‌‏فكران تهي‌‏دست، كشاورزان، بي‌‏كاران و خانواده‌‏های بي‌‏سرپرست و به‌‏طور كلی اكثريت محروم و زحمت‌‏كش جامعه ما در رابطه مستقيم هستند، حتی به اشاره و كنايه هم در مطبوعات و محافل سياسی مطرح نشوند و از كسانی كه داوطلب نمايندگی در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی هستند، نخواهند تا درباره اين مطالب و مشكلات اظهار نظر كنند.

اين امر موجب شده كه اكثريت قاطع محرومين ايران، يعنی كسانی كه كار مي‌‏كنند، زحمت مي‌‏كشند و با فقر روبه‌‏رو هستند و درآمدشان كفاف مخارج خانواده آن‌‏ها را نمی دهد، به اين تنش‌‏ها با تعجب بنگرند و بيش از پيش احساس غربت نمايند.

حال، اصلاحات و يا ارزش‌‏هايی كه موضوع آن بهبود حال اكثريت مردم محروم جامعه نباشد و برای مشكلات آنان پاسخی نداشته باشد، چگونه مي‌‏تواند، علاقه مردم محروم را جلب كند؟
فقر بزرگ‌‏ترين عامل استبدادهاست و جايی كه فقر باشد، آزادی و دموكراسی وجود ندارد؛ افراد و گروه‌‏هايی كه نخواهند و يا نتوانند درباره مشكلات اقتصادی اكثريت محروم مردم ايران سخن بگويند و يا طرحی برای رفع اين مشكلات نداشته باشند، نمي‌‏توانند، كمترين اعتنايی را از مردم انتظار داشته باشند.

اين در حالي‌‏است كه بزرگان عالم سياست ما نيز اين روزها، با تفاسير و تعابير عالمانه و جامعه‌‏شناسانه در باب علل بي‌‏توجهی مردم به تنش‌‏های سياسی و علل شركت و يا عدم شركت توده مردم محروم ايران در انتخابات دوره هفتم، حسب نيازهای سياسی و طبقاتی خود پيش‌‏گويی كرده و خط و نشان مي‌‏كشند.

اما اين بزرگان يا توجه ندارند و يا به‌‏علت اين‌‏كه خود در رفاه مادی به سر مي‌‏برند و غم نان ندارند و بي‌‏كاری و فقر، خود و خانواده‌‏هايشان را تهديد نمي‌‏كند، حاضر نيستند درك‌‏كنند كه علت اصلی بی اعتنايی مردم محروم به تنش‌‏های سياسی كه نمونه‌‏ای از آن در انتخابات شوراهای شهر رخ داد، اين است كه می بينند، مسائل و مشكلات روزمره آن‌‏ها در اين تنش‌‏ها جايی ندارد و عده‌‏ای سير و مرفه مشغول تبادل نظر در باب قدرت و حاكميتند.
اين ها همه در حالی است كه بر اثر ادامه روند
خصوصی سازی و واگذاری كارخانه‌‏ها به سرمايه‌‏داران، واحدهای توليدی تعطيل مي‌‏شوند و برتعداد بي‌‏كاران و محرومين كشور افزوده می شود.

از جانب ديگر در حالی كه مسلم است، ورود ايران به سازمان تجارت جهانی نه فقط اقتصاد، بلكه حيات جامعه ما را در همه شئون تهديد مي‌‏كند، آن‌‏ها هم‌‏چنان بر پيوستن به اين سازمان پافشاری مي‌‏كنند.

در حالی كه بر اثر افزايش واردات، فرار سرمايه و فرار مغزها جامعه ما هر روز فقيرتر می شود، رسانه‌‏ها، از كسانی كه داوطلب نمايندگی مجلس هستند، نمي‌‏خواهند تا نظر خود را درباره اين موضوعات عيان كنند و برای جلوگيری از سقوط جامعه راه حلی ارائه نمايند.
مشكل ديگری كه عامه مردم با آن روبرو هستند، چگونگی طرح مسائل سياسی است؛ به نظر می رسد، مفاهيم اجتماعی و سياسی، محتوای اصلی خود را در كشور ما از دست داده‌‏اند و اين مفاهيم در جهت عكس خود از جانب نخبگان سياسی ايران به كار می رود؛ به عنوان مثال مي‌‏توان از تحريفی كه در بيان واقعی مفاهيمی مانند دموكراسی و « چپ » مرسوم شده است، ياد كرد.

دموكراسی به معنای حاكميت مردم است و اين حاكميت را نمي‌‏توان تجزيه و تقسيم نمود، بلكه بايد آن را درك كرد كه حاكميت مردم نه فقط عرصه‌‏های سياسی و فرهنگی، بلكه زمينه‌‏های اقتصادی جامعه را هم در بر مي‌‏گيرد، چراكه سياست و فرهنگ و اقتصاد، يك موضوع واحد را می سازند.

اگر دموكراسی را فقط به زمينه‌‏های سياسی محدود كنيم، در عمل مردم سالاری را نفی كرده‌‏ايم، زيرا اقليتی كه بخش اقتصاد را در اختيار دارند، مي‌‏توانند، حاكميت مردم در بخش سياسی و فرهنگی را نقض كرده و مورد تجاوز قرار دهند.

در كشور ما موضوع دموكراسی فقط در حوزه سياست مطرح می شود و جالب اين‌‏كه جانب‌‏داران ظاهری مردم سالاری از شيوه توليد سرمايه‌‏داری كه مالكيت يك اقليت بر اقتصاد، جان كلام و اساس آن است، جانب‌‏داری می كنند و درك نمي‌‏كنند، يا به لحاظ وابستگی طبقاتی نمي‌‏خواهند درك كنند كه نظام سرمايه‌‏داری، نافی و ضد مردم سالاری است.

در اين ميان، برخوردهای افراطی در مورد مفهوم سياسی و اجتماعی چپ نيز وجود دارد؛ در ادبيات سياسی و برخوردهای اجتماعی كه در چارچوب پيدايش و رشد شيوه توليد سرمايه‌‏داری در اروپا به‌‏وجود آمد و رشد كرد،

« چپ» به جريانی اجتماعی گفته می شود كه مخالف شيوه سرمايه‌‏داری حركت مي‌‏كند؛ در كشور ما افراد و گروه هايی هستند كه خود را چپ معرفی مي‌‏كنند، اما در خدمت سرمايه و سرمايه‌‏داری قرار دارند و تصميماتشان در جهت مخالف منافع و خواسته‌‏های كارگران، كشاورزان و تهي‌‏دستان جامعه است.

اين‌‏ها كه خود را « چپ » می نامند، در برنامه‌‏های خود از خصوصی سازی و ورود ايران به سازمان تجارت جهانی و واگذاری ايران به سرمايه‌‏داران خارجی دفاع كرده و درباره علل مسائلی مانند فرار سرمايه، فرار مغزها و علل بي‌‏كاری و فقر، افزايش شكاف طبقاتی، چگونگی شيوه توليد مسلط در ايران و مشكلات حاصل از واردات كالا ( چه بصورت قانونی و چه قاچاق ! ) حرفی برای گفتن ندارند.

در زماني‌‏كه ما با برگزاری انتخابات مجلس روبرو هستيم، مي‌‏توان نظر چپ ها، دموكرات‌‏ها و جانب‌‏داران ارزش‌‏ها را درباره خصوصی سازی، ورود ايران به سازمان تجارت جهانی، نقش سرمايه‌‏های خارجی در ايران و علل بي‌‏كاری جويا شد و به اين پرسش اضافه كرد كه آيا اين افراد و گروه‌‏ها اصولا برنامه‌‏ای برای مقابله با افزايش شكاف طبقاتی و فقر عامه دارند يا خير؟

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی