|
تنش
های سياسی كه با مطرح شدن
مساله تعيين صلاحيتها، مطبوعات
ما را در برگرفته، موجب شدهاست
تا مهم ترين و اساسيترين مشكلات
جامعه ما كه با زندگی، حق حيات و
حرمت انسانی ميليونها هم
وطن، اعم از كارگران ، روشنفكران
تهيدست، كشاورزان، بيكاران
و خانوادههای بيسرپرست و
بهطور كلی اكثريت محروم و
زحمتكش جامعه ما در رابطه
مستقيم هستند، حتی به اشاره و
كنايه هم در مطبوعات و محافل
سياسی مطرح نشوند و از كسانی
كه داوطلب نمايندگی در دوره هفتم
مجلس شورای اسلامی هستند،
نخواهند تا درباره اين مطالب و
مشكلات اظهار نظر كنند.
اين
امر موجب شده كه اكثريت قاطع
محرومين ايران، يعنی كسانی كه
كار ميكنند، زحمت ميكشند و
با فقر روبهرو هستند و درآمدشان
كفاف مخارج خانواده آنها را
نمی دهد، به اين تنشها با
تعجب بنگرند و بيش از پيش احساس
غربت نمايند.
حال،
اصلاحات و يا ارزشهايی كه
موضوع آن بهبود حال اكثريت مردم
محروم جامعه نباشد و برای مشكلات
آنان پاسخی نداشته باشد، چگونه
ميتواند، علاقه مردم محروم را
جلب كند؟
فقر بزرگترين عامل استبدادهاست
و جايی كه فقر باشد، آزادی و
دموكراسی وجود ندارد؛ افراد و
گروههايی كه نخواهند و يا
نتوانند درباره مشكلات اقتصادی
اكثريت محروم مردم ايران سخن
بگويند و يا طرحی برای رفع اين
مشكلات نداشته باشند، نميتوانند،
كمترين اعتنايی را از مردم
انتظار داشته باشند.
اين
در حالياست كه بزرگان عالم
سياست ما نيز اين روزها، با تفاسير
و تعابير عالمانه و جامعهشناسانه
در باب علل بيتوجهی مردم به
تنشهای سياسی و علل شركت و
يا عدم شركت توده مردم محروم ايران
در انتخابات دوره هفتم، حسب
نيازهای سياسی و طبقاتی
خود پيشگويی كرده و خط و نشان
ميكشند.
اما
اين بزرگان يا توجه ندارند و يا بهعلت
اينكه خود در رفاه مادی به سر
ميبرند و غم نان ندارند و بيكاری
و فقر، خود و خانوادههايشان را
تهديد نميكند، حاضر نيستند درككنند
كه علت اصلی بی اعتنايی
مردم محروم به تنشهای
سياسی كه نمونهای از آن در
انتخابات شوراهای شهر رخ داد،
اين است كه می بينند، مسائل و
مشكلات روزمره آنها در اين تنشها
جايی ندارد و عدهای سير و
مرفه مشغول تبادل نظر در باب قدرت و
حاكميتند.
اين ها همه در حالی است كه بر اثر
ادامه روند
خصوصی سازی و واگذاری
كارخانهها به
سرمايهداران، واحدهای
توليدی تعطيل ميشوند و
برتعداد بيكاران و محرومين كشور
افزوده می شود.
از
جانب ديگر در حالی كه مسلم است،
ورود ايران به سازمان تجارت
جهانی نه فقط اقتصاد، بلكه حيات
جامعه ما را در همه شئون تهديد ميكند،
آنها همچنان بر پيوستن به
اين سازمان پافشاری ميكنند.
در
حالی كه بر اثر افزايش واردات،
فرار سرمايه و فرار مغزها جامعه ما
هر روز فقيرتر می شود، رسانهها،
از كسانی كه داوطلب نمايندگی
مجلس هستند، نميخواهند تا نظر
خود را درباره اين موضوعات عيان
كنند و برای جلوگيری از سقوط
جامعه راه حلی ارائه نمايند.
مشكل ديگری كه عامه مردم با آن
روبرو هستند، چگونگی طرح مسائل
سياسی است؛ به نظر می رسد،
مفاهيم اجتماعی و سياسی،
محتوای اصلی خود را در كشور ما
از دست دادهاند و اين مفاهيم در
جهت عكس خود از جانب نخبگان
سياسی ايران به كار می رود؛ به
عنوان مثال ميتوان از تحريفی
كه در بيان واقعی مفاهيمی
مانند دموكراسی و « چپ » مرسوم
شده است، ياد كرد.
دموكراسی
به معنای حاكميت مردم است و اين
حاكميت را نميتوان تجزيه و
تقسيم نمود، بلكه بايد آن را درك
كرد كه حاكميت مردم نه فقط عرصههای
سياسی و فرهنگی، بلكه زمينههای
اقتصادی جامعه را هم در بر ميگيرد،
چراكه سياست و فرهنگ و اقتصاد، يك
موضوع واحد را می سازند.
اگر
دموكراسی را فقط به زمينههای
سياسی محدود كنيم، در عمل مردم
سالاری را نفی كردهايم،
زيرا اقليتی كه بخش اقتصاد را در
اختيار دارند، ميتوانند،
حاكميت مردم در بخش سياسی و
فرهنگی را نقض كرده و مورد تجاوز
قرار دهند.
در
كشور ما موضوع دموكراسی فقط در
حوزه سياست مطرح می شود و جالب
اينكه جانبداران ظاهری
مردم سالاری از شيوه توليد
سرمايهداری كه مالكيت يك
اقليت بر اقتصاد، جان كلام و اساس
آن است، جانبداری می كنند
و درك نميكنند، يا به لحاظ
وابستگی طبقاتی نميخواهند
درك كنند كه نظام سرمايهداری،
نافی و ضد مردم سالاری است.
در
اين ميان، برخوردهای افراطی
در مورد مفهوم سياسی و
اجتماعی چپ نيز وجود دارد؛ در
ادبيات سياسی و برخوردهای
اجتماعی كه در چارچوب پيدايش و
رشد شيوه توليد سرمايهداری
در اروپا بهوجود آمد و رشد كرد،
«
چپ» به جريانی اجتماعی گفته
می شود كه مخالف شيوه سرمايهداری
حركت ميكند؛ در كشور ما افراد و
گروه هايی هستند كه خود را چپ
معرفی ميكنند، اما در خدمت
سرمايه و سرمايهداری قرار
دارند و تصميماتشان در جهت مخالف
منافع و خواستههای كارگران،
كشاورزان و تهيدستان جامعه است.
اينها
كه خود را « چپ » می نامند، در
برنامههای خود از خصوصی
سازی و ورود ايران به سازمان
تجارت جهانی و واگذاری ايران
به سرمايهداران خارجی دفاع
كرده و درباره علل مسائلی مانند
فرار سرمايه، فرار مغزها و علل بيكاری
و فقر، افزايش شكاف طبقاتی،
چگونگی شيوه توليد مسلط در ايران
و مشكلات حاصل از واردات كالا ( چه
بصورت قانونی و چه قاچاق ! )
حرفی برای گفتن ندارند.
در
زمانيكه ما با برگزاری
انتخابات مجلس روبرو هستيم، ميتوان
نظر چپ ها، دموكراتها و جانبداران
ارزشها را درباره خصوصی
سازی، ورود ايران به سازمان
تجارت جهانی، نقش سرمايههای
خارجی در ايران و علل بيكاری
جويا شد و به اين پرسش اضافه كرد كه
آيا اين افراد و گروهها اصولا
برنامهای برای مقابله با
افزايش شكاف طبقاتی و فقر عامه
دارند يا خير؟
|