|
من
معتقدم حكومت كردن هيچ راهی
ندارد جز اينكه مخاطبان حكومت،
عامه مردم باشند و حكومت برای
خواست آنها برنامه ريزی كند.
در
يك حكومت دينی مثل كشور ما كه
ادعا دارد، از پايگاه دين اسلام كه
خود را امت وسط می نامد، توجه به
اين واقعيت مهمتر است و ضروری تر.
من
اين مثال را از آقای خاتمی
شنيدم كه می گفت: «در نظام
آموزشی در همه دنيا برای
تيزهوشان و عقب ماندگان ذهنی،
كلاسهای جداگانه تشكيل می
دهند. در جامعه هم بايد اينگونه
باشد.»
واقعاً
نكته مهمی است.
شايد
ايده آلهای هر حكومتی چيزی
باشد. ايده آل كسانی در رأس حكومت
ما هم هستند می تواند اين باشد كه
آحاد جامعه نمونه های مسلمان صدر
اسلام باشند. ولی حق نداريم كه
برنامه ريزی برای جامعه را بر
اساس ايده آلها انجام دهيم. ايده
آلها می توانند تيزهوشان باشند،
كه جدای از برنامه ريزی حكومت
برای كل جامعه بايد برای آنان
اقدام كرد.
مردم
عادی جامعه، همين ها هستند كه هم
با دين سر دعوا ندارند و هم می
خواهند زندگی كنند. هم وقتی كه
دين را با فشار
بر جامعه تحميل كنيم، نتيجه
طبيعی اش اين است كه مردم
به دين ستيزی می افتند و
هم وقتی كه دنيای آنان را نا
ديده بگيريم به افراط در اين حوزه
می پردازند. اين واقعيتی است
كه امروز به خوبی در جامعه ما
هويدا و آشكار است.
آنجا
كه مردم خود باشند، هم عاشورا
برگزار می كنند و هم شب قدر را و
هم به زيارت امام رضا عليه السلام
می روند و با هيچيك از اين مظاهر
دينداری هم سر ناسازگاری
ندارند. آنجا هم كه به فكر دنيای
خود باشند، اگر فشارهای
تحميلی نباشد، حدود اخلاق را
رعايت می كنند و دنيا داری را
به افراط مواد مخدر و قرص فلان و
مشروبات بهمان آلوده نمی كنند.
فشارهای
خارج از حد نرمال جامعه خطری است
كه از همه خطرات بيشتر اساس هويت يك
جامعه را در هم می ريزد.
اين
اعتقاد من است. اثرات ملموس آن را هم
همه می توانند ببينند كه
فشارهای زيادی بر دينداری
و يا بر مخالفت دنيا خواهی چگونه
هم دين را نابود می كند و هم دنيا
را.
|