ايران

پيك

                         

زيرآوار زلزله

مرگ شاگرد

برجسته شجريان

 

گلی جان

سيف اله بسطامي

بيش از 48 ساعت ازفاجعه زلزله شهر بم كه به نابودی اين شهر و دها ت وبخشهای اطراف آن انجاميد ميگذرد. چشمان اشكبار و ماتم زده  من از زمان دريافت خبر بر صفحه تلويزيون دوخته وگوشی تلفن مثل گوشواره ای بر گوشم آويزان است. در مقابل ديدگانم نابودی زادگاهم ، خاطرات كودكی و نوجوانيم، اقوام و فاميلم و دوستانم را می بينم و تا اين لحظه خبر مرگ 20 تن ازاقوام دور و نزديك   را دريافت كرده ام.

از مقابل دوربين تلويزيون  مردمانی ماتم زده و بهت زده ميگذرند :

" شايد اين يك همكلاس دوران مدرسه در دبيرستان فردوسی و يا افخم باشد و يا همبازی فوتبال با پای برهنه و يا  آن يكی زن با چادرسياه و خاك گرفته كه گريا ن دست  بر سرميكوبد اولين عشق زندگيم است  كه با هزار ترس و لرز اولين نامه و شعر عاشقانه  را برايش نوشتم:

وای از ان دم كه شوی از بر من دور ا....

نور چشمان منی بی تو شوم كور ا.. "

تلويزيون ارگ بم را نشان ميدهد. از آن ابهت و شكوه چيزی ديده نميشود جز يك تپه خاك غم زده.

يادم ميايد كه دبيرستان افخم در نزديكی ارگ بم قرار داشت.

 بر بال خيا ل به روزگاری كه در اين دبيرستان درس ميخواندم و خاطره ای كه از اين دبيرستان دارم كشيده ميشوم:

زنگ تفريح را تازه زده اند كه صدای رئيس دبيرستان از بلندگو شنيده ميشود كه چند بار تكرار ميشود : ايرج بسطامی بيا دفتر

رنگ از روی ايرج پريده است.  صورتش مثل گچ سفيد شده. نميداند كه چرا او را به دفتر ميخوانند. ميپرسم : ايرج كاری كرده ای كه ما نميدانيم ؟

رو به من و برادر دو قلويم كه پسر عموها يش هستيم ميكند و ميگويد: نه به جان عمو يداله نه هيچكاری نكرده ام و اگر شما هم با من نياييد دفتر منهم نميرم.

 يداله پدرمن و عموی ايرج اولين استاد ايرج درآموزش موسيقی ايرانی ودستگاهها و رديف های آن بود و قسم راست ايرج قسم به جان عمويش بود.

با ترس و لرز سه نفری راهی دفتر شديم. در ميانه راه دو دفعه ديگر از بلند گو صدا يش زدند كه ترس هر سه ما را چند برابر كرد.

با پای لرزان وارد دفتر شديم. آقای غضنفری رئيس دبيرستان نگاهی به ما سه نفر كه با پاهای لرزان جلويش صف كشيده بوديم كرد وبا خنده  گفت: اگر اينها اعضای اركستر هستند پس چرا سازهاشون رو نياورده اند؟

ما سه نفر بهت زده نمی فهميديم منظور وی چيست و ترسمان بيشتر شده بود.در  ليوانی آب ريخت داد دست ايرج ما دو نفر را هم ازدفتر فرستاد بيرون. دقيقه ای نگذشته بود كه صدای گرم، پرحرارت اما هنوز لرزان ايرج با ترانه گلی جان از بلند گوها در حياط مدرسه پيچيد:

از چشم توخواندم گلی جان

افسانه های آشنا گلی جان

خوردم فريب چشم تو گلی جان

آفرين گلی جان آی گلی جان

ما چهار پسر عمو(ما دو برادر دوقلو, ارج و برادرش كه يكسالی از او كوچكتر بود) از بدوتولد همبازی بوديم.از زمانی كه پدرم دريافت ايرج صدای خوبی دارد او را تحت تعليم خود قرار داد. ايرج به  تقريب هر روز به خانه ما ميامد و ساعتها دستگاه ها و رديفهای موسيقی ايرانی را نزد او فرا ميگرفت. با تار و يا ويلن روزی را درس همايون بود و فردا  ماهورو روزی دگر شور و ابو عطا. بغضش ميگرفت وقتی پدرم او را نهيب ميزد كه حواسش را بيشتر جمع كند. بيشتر دوست داشت با ما فوتبال بازی كند( گل كوچول) ويا با دوچرخه بريم " باغدشت" آبتنی تو نهرهای آب. از درختهای توت بريم بالا و آبدارترينها را از شاخه های بالاتر بخوريم. صدای گرمش را تو كوچه باغهای زيبای بم رها ميكرد و از همه طرف تحسين ميشد. ما هم پز ميداديم. انگاری ما هم از حنجره ايرج سهمی داريم.

سالها ازين روزهای شيرين دوران نوجوانی و جوانی گذشته است. زمانه يا سرنوشت و يا هر چه اسمش را ميگذاريم هر يك از ما را به گوشه ای فرستاده. پس از مرگ عمو يداله به تهران رفت و   سالها نزد استاد بزرگش شجريان درس آوازرا درسطحی به مراتب بالاترآموخت. در سالهای گذشته بارها در  كنسرتهای متعدد چه در داخل و چه در خارج برای هموطنان خارج از كشورخواند.  اما ايرج در بم ماند و  مركز زندگيش بم بود. هر كجا كه ميرفت برايش موقتی بود و دوباره به بم باز ميگشت.

صدای گرم ايرج بسطامی در سحرگاه جمعه 5 دی درفاجعه زلزله بم برای هميشه خاموش شد. در كنارش همسرش گلی نيز با او رفت. ديگر نه گلی مانده است و نه بلبلی كه دروصف گل  بخواند:

از چشم توخواندم گلی جان

افسانه های آشنا گلی جان

خوردم فريب چشم تو گلی جان

آفرين گلی جان آی گلی جان

افسوس تا زنده بود قدرش را ندانستم. برای يك احوالپرسی تلفنی و يا يك نامه ديگر دير شده است.

 يكشنبه 7 ديماه 1382

 

 

ايرج بسطامی، خواننده موسيقی سنتی ايران نيز در زلزله بم شهر زلزله زده بمقربانی شد. كشته شدن او در زير آوار زلزله را خواهر وی پس از كشف جسد در زير آوار اعلام داشت.
اركستر سمفونيك تهران، اركستر ملی و گروه‌‏های مختلف موسيقی ملی و سنتی، از جمله گروه كامكارها به ياد ايرج بسطامی و برای جمع آوری كمك به نفع زلزله زدگان بم قرار است كنسرت اجرا كنند.

ايرج بسطامی در سال 1336 در شهرستان بم متولد شد ونزد استاد شجريان تعليم آواز گرفت. نخستين اثر وی كنسرتی همراه با گروه عارف و با پرويز مشكاتيان بود.

آلبوم‌‏های وطن من، سكوت، رقص‌‏آشفته و تحرير خيال و "موسم گل" از آلبوم‌‏های ديگری است كه از او باقی مانده است.

واحد فرهنگی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه اميركبير ضمن تسليت مرگ ايرج بسطامی به محمد رضا شجريان اعلام داشت كه درصورت فراهم شدن مقدمات ضروری، مراسم بزرگداشت ايرج بسطامی را برگزار خواهد كرد.

دانشگاه اميركبير از جمله دانشگاه های فعال در زمينه جمع كمك مالی و اهدای خون درجريان زلزله بم است.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی