ايران

پيك

                         

عمادالدين باقی:

صدام رفت، اما فكری براي

خطرظهور ديكتاتوری بايد كرد

سيمای جمهوری اسلامی، چرا تا اين حد نگران شادماني

عراقی ها از دستگيری صدام و پايان يك عصر ديكتاتوری بود!

 

 

خواری يك ديكتاتور شايد از مسرت بخش ترين اخباری است كه انسان ها را با هر ايدئولوژی و عقيده و مليتی به واكنشی مشابه برمی انگيزد. كسی كه تا ديروز می كشت و تحقير می كرد، اكنون خود تحقير می شود و در چنگال عدالت می افتد. بسياری از تصاوير بيش از يك بار ديدن جذابيت ندارند اما تصوير صدام كت بسته پس از ده ها بار ديدن باز هم برای نگارنده تازگی داشت و از حيرتم نمی كاست. رويداد عظيمی بود كه در ظرف عكس و پندار ما نمی گنجد، هر چند چرخ بازيگر تاريخ از اين بازيچه ها بسيار دارد. مردم عراق نيز ماه های گذشته را در خوف از بازگشت ديكتاتور به سر می بردند، اما از روز ۲۳ آذر ۸۲ - ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ - به بعد احساس آزادی و امنيت خود را به كف آوردند و از اين پس برای ساختن عراق آباد و آزاد فعال خواهند شد. شايد چهار دهه بود كه ملت عراق چنين شادمانی ملی و از عمق جان را تجربه نكرده بود. با شنيدن خبر دستگيری صدام در نيمروز ۲۴ آذر ميليون ها عراقی خودجوش در سراسر سرزمين به خيابان ها ريختند و به جشن و پايكوبی پرداختند و تا پاسی از شب به خانه ها نرفتند. هر چند برخی رسانه از نمايش تصاوير پر هيجان شادمانی مردم عراق طفره رفتند و در چند بخش خبری فقط به تكرار يك صحنه از تجمع گروه اندكی پرداختند كه پرچم های حزب كمونيست عراق را به اهتزاز درآورده بودند. انگار مسلمانان از دستگيری صدام عزادار بودند كه شادمانی حزب كمونيست تصوير مكرر شود.در حالی كه از حيث حرفه ای، اين واقعه يك خبر مهم در سراسر جهان بود و تمام رسانه های بين المللی لحظه به لحظه گزارش تصويری داشتند اما رسانه ملی ايران در هر بخش خبری تنها چند ثانيه تا يك دقيقه مانند ساير اخبار عادی بدان می پرداخت و شگفت تر اينكه به كرات گزارشگری از عراق اعلام می كرد كه مردم عراق از اين شادمانند كه صدام توسط كسانی دستگير شده است كه قبلاً حامی او بوده اند و مستند اين خبر مصاحبه با يك راننده تاكسی بود كه هرگز پخش نشد و فقط ادعای آن صورت گرفت. واقعيت اين است كه مردم عراق در آن لحظه غرق در شادی از دستگيری صدام بودند.همزمان با شادمانی ملت عراق و مسرت مردم جهان بدون شك كسانی هم بودند كه از اين واقعه مغموم شدند. به هر حال صدام آيينه ای برای عبرت بود. اما با دستگيری صدام آيا پايان درد رقم خورده است؟

هيتلر و موسولينی نيز با آن همه خونريزی و اقتدار به ذلت افتادند چنان كه وقتی در اوج بودند نه در باور خودشان نه ستمديدگانشان نمی گنجيد. تاريخ بشريت سرشار است از تكرار ظهور اين ظالمان و نگون بختی شان اما با مرگ و خواری هر يك از آنها، اين پديده پايان نيافته است و نخواهد يافت.درست در اوج شادی به خاطر خواری صدام، بی ترديد صدام های ديگری در حال ساخته شدن هستند و حتی در لابه لای آنان كه امروز در عراق جشن پايان ديكتاتور را می گيرند صدام های بالقوه فراوانی وجود دارند و شايد دوباره روزگاری سربرآرند. دكتر شريعتی در بحث انسان شناسی خويش در كتاب اسلام شناسی، خلقت انسان از روح خدا و لجن را تفسير نمادين كرده و می گويد انسان موجودی است ميان دو بی نهايت. در ميان دو قطب بی نهايت مثبت و بی نهايت منفی. از يك سو می تواند به مقام خليفه اللهی برسد و از سوی ديگر به حيوانی ترين صورت سقوط كند. «فالهمها فجورها و تقويها» يعنی انسان موجودی است كه بالقوه آمادگی و استعداد اُسوگی خير و شر را دارد و از اين رو هر يك از ما انسان ها می تواند يك صدام باشد، يك ديكتاتور و جانی. اين كاراكتر، ناگهانی ساخته نمی شود و آنقدر آرام می آيد كه انسان نمی فهمد. ذره ذره آن با توجيه همراه می شود. ديكتاتورها هم برای خود منطقی داشته اما چندان در دريای نفرت مردمانی كه به واسطه او تحقير شده اند غرق بودند كه كسی صدايشان را نمی شنيد.

بنابراين مهمتر از خودكشی هيتلر و مرگ موسولينی و استالين و بازداشت ميلوشويچ و دستگيری صدام اين است كه چرا و چگونه اين ديكتاتورها ساخته می شوند و با چه سازوكارهايی بايد از بالفعل شدن روح سركش بالقوه و از بيداری ديو خفته درون فرد فرد آدميان پيشگيری كرد. به قول مولانا:

نفس اژدرهاست او كی مرده است

از غم بی آلتی افسرده است

مولانا نفس انسان را به ماری تشبيه می كند كه در سرما خفته است و مارگير گمان دارد او مرده است و اين مرده را چون موجودی بی آزار صيد می كند اما هنگامی كه آفتاب برآيد اين اژدهای خطرناك بيدار می شود. اين سخن كه نفس، اژدهايی افسرده از غم بی آلتی است عبارت ديگری از آن ضرب المثل عاميانه است كه «آب نيست وگرنه شناگر خوبی است.» هر يك از آدميان، در بند شهرت و منزلت و قدرت و ثروت اند و هر يك از اين عوامل برای بيداری ديو خفته درون كفايت می كند. اگر همه آدميان در عرصه قدرت نيستند كه نشان  دهند به كدامين قطب بی نهايت می روند. اما در مقياسی كوچكتر از خانواده و انجمن و گروه و اداره ای كه به آن تعلق دارند و در قضاوت هايشان درباره انسان های ديگر می توان اين استعداد را مشاهده كرد و ستم ها و بی عدالتی ها را ديد.

ميليون ها پرونده قضايی در محاكم از چه خبر می دهند؟ اين سطور را نبايد يك گفتار صرفاً اخلاقی تلقی كرد زيرا فقط با هوشياری و التفات به اين نكته كه همه آدميان صداميان بالقوه اند می توان به راه ها و سازوكارهايی انديشيد كه مانع از ظهور ديكتاتوری در هر مقياسی شود.با دموكراسی تمام عيار، گردش آزاد و مستمر قدرت و موقتی بودن مسئوليت های توزيع كمال قدرت و گسترش و تقويت نهادهای مدنی كه بازرس اعمال كارگزاران حكومت باشند می توان از تكرار ظهور چنين آفتی جلوگيری كرد.ساختار دموكراتيك و التزام به حقوق بشر می تواند مهاركننده كشش انسان ها به قطب بی نهايت منفی باشد و بروز فجايعی كه توسط صاحبان قدرت رخ می دهند را باز دارد. در پی دستگيری صدام، دشمنان ديكتاتوری در گفته ها و نوشته هايشان بر حريف طعنه ای بجا زدند كه از سرنوشت اين ديكتاتورها عبرت بگيريد. اما آنچه مهم است اينكه چرا صدام پديد آمد و چگونه بايد مانع تكرار ظهور آن شد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی