|
ازكارهای
خوب و حرفه ای سيدابراهيم
نبوی، يكی هم مصاحبه هائی
است كه در سال های اول رياست
جمهوری محمد خاتمی و گشايش
فضای مطبوعاتی در ايران با
برخی شخصيت های مطبوعات و
ادبيات و هنر ايران كرد. چهره
هائی كه بقول سعيد امامی
مسئله دار بودند و به فتوای روح
الله حسينيان بايد "قتل
درمانی” می شدند. از جمله اين
مصاحبه ها كه پل پيوندی است بين
دو نسل از روزنامه نگاران پس و پيش
از انقلاب سال 57، گفتگوئی است كه
او با دكتر غلامحسين صالحيار انجام
داد و دركتاب "گفتگوهای صريح"
درايران منتشر ساخت.
اين
گفتگو 5 سال پيش از درگذشت صالحيار
انجام شد. صالحيار هفته گذشته در
تهران و در سن 75 سالگی چشم برجهان
فرو بست و يكشنبه گذشته مجلس ختم او
به يكی از پرحضورترين مجالس
ترحيم تهران تبديل شد. نه تنها هر
آنكس كه توانست- از اهل قديم و جديد
مطبوعات - خود را به مجلس ختم او
رساند، بلكه بسياری از مترجمين،
نويسندگان، هنرمندان، حقوقدانان و
محققين كشور نيز خود را به محل
برپائی مجلس ترحيم او رساندند.
در
تهران تلاش زيادی درجريان است تا
نخستين مجلس بزرگداشت، در تالار
مطبوعات ايران كه قراراست بزودی
افتتاح شود به بزرگداشت غلامحسين
صالحيار اختصاص يابد. چنين اجازه
صادر خواهد شد يا نه، هنوز معلوم
نيست، اما آنچه مسلم است اينكه
اجازه دهنده و اجازه گيرنده رونده
اند، اما نام غلامحسين صالحيار در
تاريخ مطبوعات ايران ماندگار!
صالحيار
در سن 75 سالگی و بدنبال عمل
جراحی كه روی پای او در
يكی از بيمارستان های تهران
انجام شد در گذشت. علت مرگ را
خونريزی محل جراحی شده اعلام
كرده اند!
آنچه
در زير می آيد خلاصه ايست از آن
مصاحبه ای كه سيدابراهيم نبوی
5 سال پيش با صالحيار كرده است. بند
بند اين مصاحبه، فراموش نشدنی
است، چه برای آنها كه كنجكاوند
بدانند حرفه روزنامه نگاری چيست
و هنرش در كجاست؟ و چه آنها كه نه
فقط تاريخ مطبوعات، كه تاريخ
شفاهی ايران را پيگيری می
كنند.
ابراهيم
نبوی:
غلامحسين صالحيار از مطبوعاتی
های مطرح اين مرز و بوم است. شايد
هفتاد ساله است. با موهای سپيد و
چهره ای جذاب و لبخندی مهربان...
وقتی با او مصاحبه می كنيد يك
فايده می بريد وآن اينكه بسيار
می آموزيد و زيانی هم می
بينيد؛ اين كه دائما نيش می
خوريد. اين گفتگو تابستان
77 انجام گرفت.
-
بسياری معتقدند بعد از دوم خرداد
مطبوعات نقش رهبری جنبش سياسی
و حركت مردمی را برعهده گرفتند.
صالحيار:
نه. به نظر من مطبوعات ايران از مردم
عقب هستند. الان بی پرواترين
مطبوعات هم جرات بيان مباحثی را
كه مردم درخيابان ها، ترياها، صف ها
و اتوبوس و تاكسی می گويند
ندارند. مردم به بحث هائی می
پردازند كه بسيار آزادتر و جلوتر از
مطبوعات است.
- انتخاب خاتمی برای تخليه
انرژی براندازی نظام بود؟
صالحيار:
من از اصطلاح براندازی خوشم
نمی آيد. به نظر من حتی 20 هزار
نفر هم قبل از ارديبهشت 76 خاتمی
را نمی شناختند. به اعتقاد من
انتخاب آقای خاتمی صرفنظر از
ضرورت برخی تغييرات اساسی، به
خاطر مسائل پشت پرده ای هم هست كه
شايد جناح هائی از قدرت در داخل و
يا خارج از كشور بروز تغييرات
اساسی در ايران را تشخيص داده
اند. مثل انقلاب اسلامی در 1357 كه
به رغم اين ادعا كه امريكائی ها
طراح انقلاب بوده اند و انگليسی
و امريكائی ها برای رفتن شاه
پول خرج كرده اند، جريانی
داخلی بود. ممكن است تغيير و
تحولات بين المللی در شكل
گيری انقلاب 1357 موثر بوده است،
ولی بدون ريشه و منشا داخلی
امكان وقوع چنين انقلابی وجود
نداشت.
- انتشار روزنامه جامعه را چگونه
ارزيابی می كنيد؟
صالحيار-
در سياست اتفاق مهمی بود، اما در
ژورناليسم حرفه ای نه. من بين
سياست و ژورناليسم حرفه ای
الزاما رابطه ای نمی بينم.
ژورناليسم برمسائل سياسی اثر
می گذارد و سياست خوراك
ژورناليست است و اگر بهترين خوراك،
منحصر به فرد شود هر خورنده ای را
دلزده می كند. وقتی جو داغ شد
البته يك نشريه عمومی و مستقل هم
به نسبت ميزان داغی، مطالب
سياسی اش را زياد می كند. همان
كاری كه من در اطلاعات كردم.
زمانی سردبير اطلاعات شدم (زمستان
1356 و برای چندمين بار) كه تازه
نامه امام منتشر شده بود و من تا 1358
روزنامه را تا حدود زيادی
سياسی كردم.
- خواننده شما اين را خواسته بود؟
صالحيار:
دليل آن فقط اشتياق خواننده نبود.
وقتی تيتر زدم "شاه رفت"
ممكن بود دلم خواسته باشد كه اين
اتفاق بيفتد و يا ناخواسته باشد.
اما وقعا دلم می خواست. خيلی
ها بعد ازآن گفتند: صالحيار
ماركسيست بود و بعد از 22 سال چهره
خودش را نشان داد و نيشش را زد.
- ماركسيست بوديد؟
صالحيار:
بله. من از 15 سالگی ماركسيست بودم.
- تاكي؟
صالحيار:
تا 23 سالگی، يعنی هشت سال.
شنيده ايد كه می گويند اگر كسی
در اين دوره از سن خود چپ فكر نكند
مشكل دارد و اگر بعد از بيست و پنج
سالگی باز هم چپ بماند باز هم
مشكلی دارد.
- اينكه می گويند هر ايرانی حداقل
نيم ساعت توده ای بوده درست است؟
صالحيار:
از همه ايرانی ها خبر ندارم،
ولی دراينكه حزب توده اثر
گذارترين و فراگيرترين حزب در
تاريخ ايران است ترديدی ندارم.
- شما هم دوم خرداد را يك گام به سوی
خروج جامعه ايران از جامعه
ايدئولوژيك و قرار گرفتن در آستانه
جامعه دمكراتيك می دانيد؟
صالحيار:
قطعا اين روند تكامل تدريجی را
جامعه طی می كند و دراين روند
نقطه عطف هائی پديد می آيد و
مرحله تازه ای آغاز می شود. من
ديگر ماركسيست نيستم اما به روند
تكامل تاريخی اعتقاد دارم.
- فكر می كنيد مطبوعات بوجود آمده
اند كه برای حاكميت خطر ايجاد
كنند؟
صالحيار:
متاسفانه چنين برداشتی در ايران
وجود دارد، در حاليكه برداشت
جهانی از مطبوعات مغاير با
برداشت ايرانی از مطبوعات است.
مطبوعات درجهان برآورنده يك سلسله
از نيازهای اجتماعی هستند و
به اندازه درمان و بهداشت ضروری
اند. مطبوعات در جهان وسيله انتقال
شفاف افكار عمومی هستند و با
قيود كنونی حاكم بر مطبوعات
ايران، اين كار كرد اصلی از بين
می رود. بيش از 95 در صد كسانی
كه امتياز می گيرند، تا قبل از آن
هيچگونه سابقه و ارتباطی با حرفه
روزنامه نگاری نداشته اند.
درحاليكه علاوه بر صلاحيت
اجتماعی برای روزنامه
نگاری تخصص هم لازم است.
درحاليكه اكنون اصلا صلاحيت حرفه
ای برای دادن امتياز در نظر
گرفته نمی شود. اين امتياز دادن،
يك امتياز دادن ايدئولوژيك است،
اگر اعتقاد به ايدئولوژی نداشته
باشی از گرفتن امتياز محروم
هستی. در همه جای دنيا اينطور
نيست. امتياز
روزنامه را می دهند و شما منتشر
می كنيد، اگر مردم نخريدند، شما
سرمايه تان را از دست داده ايد.
البته رعايت قوانين عرفی در حرفه
روزنامه نگاری اهميت دارد، مثلا
با اينكه می دانيد ممكن است با
انتشار يك عكس غير اخلاقی فروش
فوق العاده داشته باشيد، اين كار را
نمی كنيد. ايستادگی و
پويائی يك نشريه به شخصيت سرمايه
گذار و تركيب همكارانش بستگی
دارد.
- فضای حرفه ای مطبوعات ايران؟
صالحيار:
تحريريه يك روزنامه، محيطی پر از
هياهو و جنجال است و مه رقيقی از
دود سيگار آن را گرفته است. خبر و
هياهوی آن در فضای تحريريه
جريان دارد. وقتی پس از سال ها
پايم را به تحريريه روزنامه
اطلاعات گذاشتم حسن كردم وارد
بايگانی راكد اداره ثبت احوال
شده ام. اين وضع كم و بيش در
بسياری از تحريريه های ما
موجود است. در تحريريه های
كنونی هيچ شور و جنبشی نيست.
اين سكوت و سكون تحريريه ها ناشی
از نبودن آزادی است. ضرورت رقابت
حس نمی شود و طبيعتا كسی نگران
خوردن خبر نيست.
- نشريه ايدئولوژيك را چگونه می
بينيد؟
صالحيار:
من دو نوع ژورناليسم می شناسم،
يكی ژورناليسم حرفه ای و
يكی ژورناليسم تخصصی.
ژورناليسم حرفه ای، يعنی
انتشار يك نشريه عام در قالب
روزنامه، هفته نامه و يا ماهنامه با
مخاطب عام. اين نشريه كاملا به
تيراژ و آگهی تكيه دارد و روی
پای خودش می ايستد، اين
ژورناليسم حرفه ايست.
- روزنامه ای با مشخصه ايدئولوژيك
می گويد: خبر را به گونه ای
می دهم كه از يك ارزش سياسی و
اعتقادی دفاع كنم.
صالحيار:
من هيچ نوع خبری را جز واقعيت
قبول ندارم. خبر يعنی نقل بدون
تحريف واقعه ای كه می تواند
مورد توجه عموم قرار گيرد. حتی يك
آگهی ترحيم می تواند جنبه
خبری داشته باشد.
- خبر ويژه ای را برای تيتر اول
انتخاب كردن و روی آن مانور دادن
به معنی دستكاری خبر است؟
صالحيار:
دراين مورد نظر سردبير اهميت دارد و
در كشور ما كه خوانندگان طبقه
بندی شده اند، قدرت انتخاب يك
خبر جذاب ويژگی يك سردبير است. ما
مشكل ديگری كه درايران داريم
شناور بودن تيراژ روزنامه هاست.
تيراژ در كشور ما تا حد زيادی به
تيتر اول و آرايش نيم صفحه اول
روزنامه بستگی دارد كه اصطلاحا
آن را ويترين روزنامه
می گويند. يك سردبير
حرفه ای، براساس اهميت اخبار و
مطالبی كه دارد ويترين خود را
می چيند. روزنامه ای كه
بدنبال تبليغ يك ايدئولوژی و يا
درج يك نظر شخصی است، كارش به
افلاس كشيده می شود و اگر كمك
های دولتی و جناحی نباشد در
نيمه راه متوقف می شود.
- هر وقت از حرفه ای حرف می زنيد
گوئی روزنامه نگار قديمی را
قبول داريد.
صالحيار:
نه، اصلا حرفه ای يعنی كسی
كه زندگيش از اين راه تامين می
شود.
- برخی از حرفه ای های قديمی
بعد از انقلاب وارد عرصه كار
مطبوعاتی شدند، با سوابق نسبتا
خود و نام های بزرگ ولی حاصل
كارشان نشريه ای مبتذل و سبك شد.
چرا؟
صالحيار:
ما، قبل از انقلاب به اندازه انگشت
های دو دست هم ژورناليست حرفه
ای نداشتيم و از همين تعداد
معدود هم فقط 20 در صدشان در ايران
ماندند.
- پس از انقلاب، وابستگی به نظام
گذشته جرم به شمار می آمد و
حتی چنين تلقی می شد كه
مطبوعاتی های قديمی مخالف
شاه و رژيمش نيز مجرم هستند.
صالحيار:
تقسيم بندی ياقوتی و
طاغوتی را كه فراموش نكرده ايد؟
و حالا به جای آن اصطلاح خودی
و غير خودی متداول شده است.
صلاحيت آدم ها مهم نيست، آنچه به
آدم ها جا و موقعيت می دهد
خودی بودن است. همين موضوع لطمات
بسياری را متوجه مطبوعات كرده
است. بحران نيروی كار آمد ومتخصص
كه ما با آن روبرو شديم به خاطر كنار
گذاشتن هزاران نفر آدم فعال و با
تجربه بود.
- شاه را ملاقات كرديد؟
صالحيار:
ناصر عامری، رئيس كل صندوق
اعتبارات كشاورزی كه هم سن و سال
من بود تلفن كرد و گفت: من دبيركل
"حزب مردم" شدم. اعليحضرت
تشكيل يك اپوزيسيون جدی را در
نظر دارند.
گفتم:
اعليحضرت و تحمل اپوزيسيون جدي؟
عامری
گفت: اگر باور نمی كنی وقت
ملاقات با شاه را می گيرم.
و
يك عصر پنجشنبه آذر1352 به ملاقات شاه
رفتيم. وقتی رفتيم،
شاه به من گفت: خودت را معرفی كن.
تحصيلاتم
را گفتم كه ربطی به مطبوعات
نداشت، ليسانس حقوق قضائی، فوق
ليسانس علوم حزبی و دكترای
علوم سياسی با تخصص بين الملل
عمومی. گفتم سوابق كمونيستی
دارم، توده ای هم بوده ام، روز 28
مرداد هم فرار كردم و مدتی
مخفی بودم. صداقتم روی شاه اثر
گذاشت و
پرسيد:
ديگر چه كارهائی كرده اي؟
گفتم:
سردبير اطلاعات بودم.
از
اينكه با آن سوابق سردبير اطلاعات
شده بودم تعحب كرد. گفتم كه راه
اندازی آيندگان، خبرگزاری
راديو و تلويزيون كه واحد مركزی
خبر كنونی باشد را هم من برعهده
داشتم. وقتی حرف هايم تمام شد
شاه
گفت: با اين سوابق برای اين كار، (
سردبيری روزنامه ارگان حرب مردم)
مناسب هستی.
ملاقات
سه ساعت طول كشيد كه بی سابقه بود.
چون شاه اصولا به روزنامه نگاران
اصلا وقت مصاحبه نمی داد. قرار شد
اولين شماره روزنامه را با صحبت
های شاه منتشر كنيم. شاه وقتی
عامری را برای دبيركلی يك
حزب جدی انتخاب كرده بود،
پذيرفته بود كه يك حزب جدی،
روزنامه جدی هم می خواهد.
داشتن يك حزب جدی هم بنا به گفته
خود شاه ناشی از ايراد خارجی
ها به او بود كه ايران حزب جدی
ندارد و شاه هم كه می دانيد به
نظر خارجی ها خيلی اهميت می
داد. عامری برای روزنامه
اپوزيسيون مرا پيشنهاد كرده بود و
من به شاه گفتم: چنين روزنامه ای
كه شما می خواهيد بايد خيلی
چيزها را در آن نوشت.
شاه گفت: هرچه دلت می خواهد بنويس.
شاه
معتقد شده بود دانشجوی ايرانی
به جای خواندن نشريات حزب توده و
يا حزب كمونيست فرانسه، همان مسائل
را در روزنامه ای ايرانی
بخواند.
- شما تحت تاثير قرار گرفته بوديد؟
صالحيار:
من از بوجود آمدن امكان چنين
فعاليتی هيجان زده بودم.
- شاه ساده لوح بود؟
صالحيار:
شاه آدمی با اطلاعات گسترده بود،
ولی نمی توانست با اطلاعاتش
نتيجه گيری و تصميم گيری كند.
روشنفكر نبود، اما اطلاعات بسيار
بالائی بويژه در زمينه نفت و
ارتش و سياست خارجی داشت.
- كار حزب مردم و روزنامه اش به كجا
كشيد؟
صالحيار:
در آخر ملاقات ما، شاه دستی به
پشتم زد كه برو ببينم چه می كني؟
روزنامه را منتشر كردم. دركنار عكس
شاه و عامری و خودم تيتر زدم: "فضای
سياسی ايران باز می شود".
در روزنامه مردم هرچه می خواستيم
می نوشتيم... چند وقت بعد كه
برای ديدن كسی به يك ضيافت
كوكتل رفتم- من كراوات نمی زدم و
به اين محيط ها جز به ضرورت نمی
رفتم- ثابتی رئيس ساواك تهران را
ديدم كه دنبالم می گشت. او به من
گفت: اعليحضرت از روزنامه ات
راضی نيستند!
گفتم:
من عين فرمايشان ايشان را پياده
می كنم. ايشان فرمودند به جای
اينكه جوانان در جای ديگری
مخفيانه شعر پابلو نرودا را
بخوانند در روزنامه ايرانی
بخوانند.
ثابتی
گفت: اعليحضرت گفتند، تو چرا باور
كردي؟ چقدر ساده ای كه فكر می
كنی اعليحضرت روی حرف چند ماه
پيش خود هستند. اعليحضرت صبح يك جور
حرف می زنند و بعد از ظهر يك جور
ديگر.
من
فهميدم كار حزب مردم و روزنامه اش
تمام است.
شاه
بعد از انحلال حزب قلابی اش گفت:
حزب فقط، حزب رستاخيز. هر كس می
خواهد عضو شود و هر كس نمی خواهد
گذرنامه اش را بگيرد و از اين مملكت
برود. عامری هم بعدا در يك تصادف
كشته شد.
- هويدا چطور آدمی بود؟
صالحيار:
اصولا قدرت واقعی به خصوص در
زمينه نيروهای مسلح، نفت و سياست
خارجی دست شاه بود نه هويدا. يك
بار كه ناهار می خورديم،
هويدا
من پرسيد: چه خبر؟
گفتم:
ممكن است تكان بخوری. خبر داری
مجله سياه و سفيد مكتب اسلام با جلد
كاغذی و چاپ بسيار بد، تيراژ400
هزارتائی دارد؟ هويدا جا خورد.
به او گفتم: اين هشدار به شماست.
ولی از دست او كاری بر نمی
آمد. اين درحالی بود كه در آن سال
تيراژ اطلاعات جوانان، باعكس
روی جلد گوگوش و علی پروين و
هزار ترفند ديگر تازه به 300 هزار تا
رسيده و همه را هيجان زده كرده بود.
- وظيفه مطبوعات حرفه ای چيست؟
صالحيار:
به مردم بگويند چه خبر است و راه را
برای تصميم گيری مردم باز
كنند. انقلاب بزرگ سال 1357 مدتی
برای ما آزادی ايجاد كرد. ما
از وظيفه مطبوعاتی مان در آن
دوره غافل شديم و نتوانستيم برای
مردمی كه می خواستند تصميم
بگيرند توضيح بدهيم.
- چه توضيحي؟
صالحيار:
رژيم سلطنتی سقوط كرده بود. مردم
می خواستند بدانند جمهوری
اسلامی كه آقای خمينی می
گويند چگونه حكومتی است و از
سوئی قرار بود رفراندوم برگزار
شود و از سوی ديگر كشور به قانون
اساسی نياز داست. بحث قانون
اساسی شروع شد ولی به
دلائلی مسكوت ماند. ما بايد می
پرسيديم جمهوری اسلامی چه
چيزی است؟ برگزاری رفراندوم
به معنی پذيرش اتفاق ديانت و
حكومت از طرف مردم بود، درحالی
كه مردم چنين چيزی نمی
خواستند. من با اين اتفاق مخالفم.
دين رابطه انسان و خدای اوست و
می تواند رابطه ای آزاد باشد.
مردم در انتخابات دوم خرداد،
آقای خاتمی را روحانی
متفاوتی ديدند، روحانی ای
كه از دموكراسی، مردم سالاری،
قانونمندی و جامعه مدنی حرف
می زند و اينها همه چيزهائی
است كه تا به حال از زيان هيچ
روحانی ديگری نشنيده بودند.
اگر يك غير روحانی در انتخابات
دوم خرداد اين حرف ها را می زد و
نظارت استصوابی شورای نگهبان
هم در كار نبود قطعا ايشان رای
بيشتری می آورد.
- يك نظر اينست كه آزادی بعد از
انقلاب مورد هجموم مردم قرار گرفت.
آيا به اين دليل نبود كه مطبوعات به
درستی از آزادی استفاده
نكردند و يا اينكه وجود آزادی در
ايران غير ممكن است؟
صالحيار:
من به اين كه آزادی درايران غير
ممكن است معتقد نيستم. آزادی را
مردم طرد نكردند، گروه های
فشاری كه حالا بعد از دوم خرداد
به ميدان آمدند آزادی را مورد
هجوم قرار دادند. مردم در آن زمان
تحت تاثير شعارهای تند قرار
گرفتند.
- جماعتی كه شما می گوئيد، به
وسيله رهبری جامعه هدايت می
شدند.
صالحيار:
كدام بخش از رهبری آنان را تائيد
می كرد؟ آقای بازرگان
با اين اقدامات مخالفت جدی می
كرد و بزرگترين مدعی دموكراسی
يعنی بنی صدر
سازمان دهنده اصلی گروه های
فشار بود. می خواستند مطبوعات را
به سمت و سوئی بكشند كه سهم
بيشتری در قدرت داشته باشند.
-
قطب زاده چطور و دكتر يزدی كه عضو
كابينه بود؟
صالحيار:
هيچكدام از اعضای كابينه مهندس
بازرگان با اين وضع موافق نبودند.
-
فكر می كنيد اگر
آزادی مطبوعات در اوائل انقلاب
ادامه داشت سرنوشت جامعه ايران و
جمهوری اسلامی تغيير می
كرد؟
صالحيار:
قطعا ايجاد جامعه مدنی برای
ما آسان تر بود و حرف های آقای
خاتمی كه اكنون طرح هر كدام آنها
با يك بحران همراه است، به راحتی
اجرا می شد.
-
درتاريخ مطبوعات ايران، قانون
مطبوعات مثل امروز به اين شكل، هر
روز "ان قلت" جديدی روی
آن می گذاشتند؟
صالحيار:
بله. در دوره هائی اين طور و يا
محدودتر از حالا بوده است. مثلا
دوره رضا شاه و همزمان با جنگ اول
جهانی من بچه بودم ولی شنيده
ام كه اخبار مربوط به جنگ را برای
حفظ بی طرفی بدون تيتر چاپ
می كردند. بعد ازكودتای 28
مرداد هم مطبوعات دوره بسيار بدی
را گذراندند.
-
دوره های ديگر محدوديت برای
مطبوعات را داشتيم؟
صالحيار:
دوره های ديگر پريوديك و محدود
بود. هر وقت دولت ها احساس ناامنی
می كردند، نسبت به مطبوعات
حساسيت پيدا می كردند و به
محتوای مطبوعات توجه بيشتری
می كردند و به دستگاه سانسور
موثرتری فكر می كردند و آن را
به راه می انداختند.
-
دوره های بالندگی مطبوعات
كدام بود؟
صالحيار:
يكی دوران خروج رضا شاه از ايران
بود، سال های 1320 تا 1324 حضور
نيروهای خارجی، قدرت حاكميت
را كاهش داده بود. دوران ديگر از
خيزش نهضت ملی شدن نفت 1328 تا 1332
بود. دوره بعد پايان اعتصاب چهار
روزه مطبوعات در سال 1357 و زمان نخست
وزيری شريف امامی بود و من
تنها دوره ای كه آزادی
مطبوعات را تجربه كردم همين دوره
بود، چون بعد از 28 مرداد وارد حرفه
روزنامه نگاری شدم. پيش از آن
دانشجو بودم.
-
دوره های ديگر بالندگی و
آزادی مطبوعات را بگوئيد.
صالحيار:
بعد از اعتصاب چهار روزه مطبوعات هر
گونه سانسور پايان يافت و تا نخست
وزيری ازهاری ادامه داشت. بعد
از آن اعتصاب 63 روزه مطبوعات اتفاق
افتاد. دوره بعد يا در واقع دوره خوب
ديگر را در زمان نخست وزيری سی
و چند روزه بختيار تجربه كرديم.
سی، چهل نفر از سردبيران و
خبرنگاران برجسته مطبوعات در
اتاقی كه عكس بزرگی از دكتر
مصدق هم بود، ديداری با بختيار
داشتيم- قبل از شروع صحبت ها،
نوری زاده عكس مصدق را برداشت
گذاشت پشت سر بخيتار-
به
بختيار گفتيم: به شرطی به اعتصاب
پايان می دهيم كه سانسور نباشد.
بختيارگفت:
فكر می كنيد چيزی هست كه بابت
چاپ آن مشكل برايتان ايجاد شود؟
گفتيم:
نطق های آقای خمينی است و
ايرادی به ما گرفته می شود كه
نبايد به شاه توهين شود. بختيارگفت:
نطق های آقای خمينی را كلمه
به كلمه از ابتدا تا انتها چاپ كنيد.
من،
ماه عسل مطبوعاتی ام را پس از 22
سال و در واقع در اواخر ازدواجم با
مطبوعات تجربه كردم و بعد از انقلاب
هم سانسوری اعمال نمی شد
ولی نگرانی هائی بوجود
آمده بود كه منجبر به خود
سانسوری شد.
-
چه نگراني؟
صالحيار:
هجوم به مطبوعات را در شهريور 1358 به
خاطر داريد؟ با وقوع انقلاب و
پيروزی آن، هجوم غير رسمی
شروع شد. مقاله "صدای چكمه
های فاشيسم" دكتر حاج سيد
جوادی با مضمونی عليه زياده
روی های گروه های مسلط و
مسلح...
|