|
شايد
دهه سوم جمهوری اسلامی را
بتوان دهه "بازگشت به هويت خويش"
از سوی ملت ايران نام نهاد. بيش
از هر دوره ای، دراين دهه كتاب
تاريخ انتشار يافت و خوانده شد،
بازشناسی و دوباره شناسی
رومان نويسان ايران، مترجمان
نامدار اين سرزمين، نقاشان،
مينياتوريست ها، شعرا، موسيقی
سنتی، تاريخ تاسيس راديو و
تلويزيون، زنان خواننده، مردان
نوازنده، احزاب سياسی، انجمن
های ادبی، تاريخچه كاخ های
جوانان، روزنامه نگاران، روزنامه
ها، مجلات، تاريخ مطبوعات، شجره
نامه تاترهای قديمی و پارك
های تهران و حتی گورستان
های ايران و درخاك خفتگان آنها
بصورت تحقيق و تدوين درايران
انتشار يافت و اين نشد، مگر بموجب
اشتياق ملی مردم ايران برای
بازشناسی هويت ملی خويش! اين
جستجو در باغ ظهرالدوله و گرفتن عكس
بر بالای سنگ قبر ايرج ميرزا، آن
يافتن قبرستارخان در باغ طوطی،
اين آلاشت رفتن جوان ها، سرك كشيدن
به مسجد فيروزآبادی برای
يافتن قبر آل احمد و زيارت شاه نعمت
الله ولی در ماهان كرمان و...
ايران
با جمهوری اسلامی زاده نشده
است، با اسلام هم هويت نگرفته است،
بلكه اين دو، خود يا بخشی از هويت
ملی ايران اند و يا بر پايه اين
هويت شكل گرفته اند. تاثير پذيری
اسلام ايرانی از هويت ملی و
ايرانی ما، چنان است كه اين
اسلام، نه تنها با اسلام اهل سنت
دركشورهای عربي؛ كه حتی با
شيعه عراق و سوريه و افغانستان و...
نيزمتفاوت است. تاريخ صدر اسلام نيز
متاثر از ايران و ايرانيانی است
كه به دربار سلاطين اسلام راه
يافتند و نه تنها سرداران جنگی و
سياستمداران نام آورآنان، كه راهبر
آنها شدند.
بازگشائی
دفتر تاريخ مطبوعات در ايران نيز،
بخشی از همين بازگشت به هويت
خويش است، پيوند امروز با ديروز
ايران. تلاش در راه همين پيوند است
كه دراين سال ها هر مجلس ختمی از
بزرگانی كه از دست می روند به
همايشی برای اعلام هويت
ملی مردم و بويژه جوانان تبديل
می شود. اين كه بخش بزرگی از
روحانيون حاكم بر ايران چنين
رويكردی را در جامعه جوان ايران
بر می تابند يا نه، آنقدر اهميت
ندارد، كه اين خيزش اهميت دارد.
خيزشی كه روحانيون را هم سرانجام
با خود خواهد برد. شايد سپاهی از
آنان نخواهد و نيآيند، اما اين موج
از صف آنان خواهد گذشت. به رخنه
نوانديشی در جمع روحانيون، به
چشمان باز شده امثال سيد ابراهيم
نبوی، عمادالدين باقی،
علوی تبار، محسن كديور و... نيم
نگاهی بياندازيد. حجت تمام نيست؟
|