|
مراسم سالگرد قتل
داريوش فروهر، رهبر حزب ملت ايران و
اولين وزير كار پس از انقلاب و پروانه اسكندري(فروهر)
روز گذشته در حسينيه ارشاد برگزار شد.
پرستو فروهر در مراسم
پنجمين سال قتل داريوش و پروانه فروهر كه با سالگرد قتل
های زنجيره ای تبديل شده است
سخنانی عاطفی و پرشور ايراد
كرد. چنان كه گاه درلحظاتی از اين
سخنرانی، جمع پرشماری كه
حسينيه ارشاد را پركرده بودند با
صدای بلند گريستند. بويژه درآن
لحظاتی كه نام قربانيان ديگر را
بر زبان آورد و از بزرگان درخاك
خفته راه آزادی و عدالت ايران
ياد كرد. پرستو فروهر درباره صحنه
جنايت و پيكر غرقه در خون داريوش و
پروانه فروهر گفت:
دريكی از روزهای سالهای
كودكيام، در يكی از
روزهايی كه پدرم ساكن زندانهای
اين شهر نبود و حضورش خانه را
گرمی ميداد، در اتاق كارش در
خانهمان به عادت بچهگی
روی پشتی صندلی او نشسته
بودم، سرش را به سينهام تكيه داد
و دل به نوازشهای دختركش سپرد.
دستهای من لابلای موهای
نرم او ميگشت كه روی پوست سرش
برجستگيهای غريبهای را
لمس كردم. او در جواب پرسشم بيآنكه
چشمهايش را باز كند و يا سرش را
از روی سينهام بردارد با
صدايی آرام گفت كه سالها پيش
در روز كودتای 28 مرداد و در دفاع
از دولت ملی مصدق سرش زخم
برداشته، سپس آرام دست كوچك مرا
گرفت و لابلای موهايش روی
بخيههای بازمانده از آن روز
شوم كودتا كشيد.
سالها بعد در آستانه
انقلاب در گردهمآيی اعتراض
در كاروانسراسنگی در هجوم
امنيتی های ساواك
دوباره سرش زخم خورد. غروب آن روز
ديدمش كه حلقه شده در ميان جمع
پرشور همراهانش روی تخت
بيمارستان نشسته بود، با سری
باند پيچی شده و هنوز زير
پيراهنی خونياش را به تن داشت.
روی لبهای شجاع
مادرم كه به جسارت آخرين فريادش
گشوده بود فشار دستان قاتلان
كبودی نشانده بود، چشمهای
نيمه بازش همچنان با شوقی به دور دستها
خيره مانده بود.
از جسم عزيزشان امروز تنها
دو لكه خون خشك شده بر فرشهای
خانهشان باقيست، اما يادشان،
آرمانشان و خاطره صلابت و شجاعتشان
سنگری است از آن مردم. از آن
هنگام كه نگاه بر سينههای
دريده از دشنه پدر
و مادر دوختم، از آن هنگام كه زخمهايشان
را به خاك سپرديم، تعهد به
دادخواهی ستمی كه بر آنان رفت
با زندگيام عجين شد. از آن هنگام
بارها و بارها مرثيه تلخ مرگ
آزادگان سرزمينمان را از زبان
داغدارشان شنيدهام.
پوينده، مختاری،
مجيد
شريف، پيروز دوانی، زال زاده، سعيدی
سيرجانی، مير علايی،
تفضلی، برازنده، غفارحسينی،
حاجی زاده، كاظم سامی، زهرا
كاظمی.
اين دردی كه با جان
ايرانمان عجين شده، درد مشترك ما
مردم است و تعهدی تاريخی بر
شانههای يكايك ما ايرانيان
نهاده است. تعهد به حقيقت و تعهد به عدالت.
مفاهيم مقدسی كه در ميهن ما زير
زنگار دروغها، قلدريها و
مصلحت جوييها رنگ باختهاند.
فاجعه آذر 77 بيشك نقطه عطفی
شده در فراگيری اعتراض به سرنوشت
دهشتبار دگرانديشی
در ايران .
امروز كارنامه پنج سال
گذشته به وضوح نشان ميدهد كه اين
نويد جامه عمل نپوشيد. دستگاه
قضايی مسئوليت خويش كه دادرسی
عادلانه اين پرونده ملی بود، را به
طور كامل انجام نداد. پروندهای
دارای موارد تناقض در پشت
درهای بسته به دادگاهی جالب رفت! عاملان اجرايی قتلها
را به محاكمه كشيدند اما برای
ما مسلم نشده است دستور دهندگان و
بسترسازان اين جنايتها چه
كسانی بودهاند و دادرسی
گناه اين دستور دهندگان و
بسترسازان را نديده ايم.
روند دادرسی نمايشی
و غير عادلانه بود. در اين راه بسياری از كسانی
كه
به اين روند اعتراض كردند و بر
سرافشای برخی حقايق پرونده
پافشاری كردند تاوان سنگينی
پرداختهاند.
روزنامهها
توقيف شدند، روزنامه نگاران و حتی وكيل شجاع
اين پرونده ناصر
زرافشان
با اتهامهای ساختگی به
زندان افتاد و ندای اعتراض
جمعی خاموش شد. مسئولين قضايی
بايد پاسخگوی اين مسائل در برابر
تاريخ باشند.
اما آن گروه ديگر، آنان كه
دلمان ميخواست نويدهای
عدلشان را باور كنيم، آنان كه وعده
اصلاح طلبی داده بودند، آنان كه
ميگفتند دفع اين بلا خواهند
كرد، در اين راه پر درد ما را به
سرنوشت تلخ خويش رها كردند. اگرچه
هرازگاه از سوی آنان اعتراضی
شد اما نتيجه آن هيچ تغييری در
اين روند، پديد نياورده است.
فاجعه قتلهای
سياسی آذر 77 به حربه جنگ قدرت بدل
شد و ابزاری گشت برای امتياز
گيری از حريف و در اين ميان عدالت
قربانی مصلحت انديشی شد و در
اين ميان وجدان زخم خورده ملت و درد
ما فرزندان داغدار به فراموشی
رفت.
اما شما ای مردم كه
صاحبان اين ملكايد، ما داغداران راه آزادی را از ياد
مبريد. داغ فروهرها را از دل مبريد. اين زخمهای بزرگانمان است
كه در خاك ميهن خفتهاند. نبض اين
خاك با دردشان و با اميدهايشان ميزند.
تعهد به حقيقت و عدالت را از شانه
ننهيم و اين تعهد پر بار را با
انديشه واپسگرای انتقام كدر
نكنيم كه انتقام زاينده خشونت است و
خشونت پايبندان ستم.
درمان دردهايی كه رد
پای استبدادند تنها در تلاش
پيگير جامعه در راه دادخواهی
ممكن است. در اصراری صادقانه، به
دور از هرگونه سازش بر سر حقايق و
اين تلاش انسانی آبستن پالايش
جامعه از دور بسته خشونت و خشك
انديشی خواهد شد. ياد آنان زنده
باد كه در راه آزادی ايران جان
باختند. پيروزباد
ملت.
|