ايران

پيك

                         

آغاجری

اسلام زندانبان کهنه اندیش

و اسلام نواندیشان زندانی

 

 

هاشم آغاجری بمناسبت سالگرد 16 آذر، درنامه ای خطاب به مردم ایران، دانشجویان و علما، دیدگاه های خود را در باره تفاوت میان اسلامی که او به جرم دفاع از آن زندانی شده و اسلامی که او را بنام دفاع از آن زندانی کرده اند تشریح کرد. کوتاه شده نامه وی را که بیان کننده تفاوت میان دو اسلام در جمهوری اسلامی است در زیر می خوانید:

 

 

بسم‌الله الرحمن الرحيم

ملت بزرگ ايران!

دانشجويان مبارز!

علما و روحانيان وارسته از بند قدرت، ثروت و شهوت!

مدافعان حقوق بشر، دموكراسي، عدالت و صلح در جهان!

16 آذر سالروز جنبش دانشجويي ايران اكنون پنجاه ساله مي‌شود. 19 آذر نيز روز جهاني حقوق بشر است. فصل مشترك اين دو روز زنده‌ نگاه‌داشتن اميد به آيندة بهتر براي انسان، شهروند ايراني و شهروند جهاني است. تبريكات صميمانه يك زنداني عقيده و بيان را به اين مناسبت بپذيريد!

 

يكي از مسائل اساسي عصر كنوني نسبت دين با آزادي و حقوق بشر است .اسلام كنوني از سوي دوگونه سخنگو و با دو قرائت به جهانيان و بشريت امروز معرفي مي‌گردد. اسلام‌بنيادگرا، اقتدارطلب و اسلام‌نوگرا و دموكراسي‌خواه.

با قرائتي كه بنيادگرايان از اسلام عرضه مي‌دارند تنها زنان و مرداني كه در مكان و زماني خاص مي‌زيسته‌اند مخاطب پيامبر بوده و بشريت ”اينجا“يي و ”اكنوني“ ديگر نمي‌تواند با اين پيام رابطه‌اي برقرار كند.

اسلام نوگرا اما به جاي درك تقليل‌گرايانة دين فهمي تعالي‌بخش از آن را نمايندگي مي‌كند.

شايد وجه افتراق اساسي اين دو قرائت از دين و اسلام در مواجهة آنان با حقوق بشر نهفته باشد. در حالي كه بنيادگرايان اعلاميه جهاني حقوق بشر را ضد دين مي‌دانند و به ستيز با آن برمي‌خيزند، نوگرايان با تكيه بر ”اُمانيسم اسلامي“ به اعتلاي حقوق بشر و همراه كردن آن با مسئوليت انسان مي‌انديشند.

در حكومت‌هاي خودكامه، استبدادي، توتاليتر،‌فاشيستي و ديكتاتوري‌هاي مذهبي نه تنها حقوق فرد بلكه حقوق ملت نيز پايمال مي‌شود.

برخلاف بنيادگرايان اقتدارگرا كه از طريق ادغام نهاد دين در نهاد حكومت اسلام را از يك غايت به يك ابزار تقليل مي‌دهند و روحانيت و عالمان ديني را به عنوان مهره‌هايي در خدمت قدرت و حكومت فردي و ديكتاتوري مذهبي به كار مي‌گيرند و بدينوسيله اساساً جايي براي دينداري خالصانه و دموكراسي مؤثر و حقيقي نمي‌گذارند، نوگرايان با تاكيد بر استقلال و تفكيك آن دو نهاد از يكديگر، از يك سو ايمان و دين‌ورزي مردم را از آفات قدرت و حكومت مصون مي‌دارند و از سوي ديگر راه را براي دموكراسي و مديريت جمعي و عقلاني حكومت هموار مي‌كنند. حكومت مورد نظر اسلام‌ نوگرا با خليفه سالاري، كلريكاليسم (روحاني سالاري)، ‌اتوكراسي (حكومت فردي)، اقتدارگرايي و تئوكراسي از آن‌گونه كه فرد يا گروهي به عنوان نمايندة خدا و صاحب حق حكومت غيرانتخابي و غيردموكراتيك شناخته شود،‌ تفاوت مبنايي دارد..

اقتدارگرايان مي‌كوشند با تكيه بر عدالت (آن هم در مفهوم و بافتي اقتدارگرا) آزادي و دموكراسي را كمرنك يا نفي كنند. آزادي شرط عدالت است همچنان‌كه عدالت شرط آزادي است. چگونه مي‌توان از عدالت دم زد و در همان حال ابتدايي‌ترين حقوق آدميان را كه حق آزادي عقيده و بيان، حق انتقاد و اعتراض به حكومت و قدرت است از شهروندان سلب كرد. سلب حق آزادي بزرگترين بي‌عدالتي و ستم است. كساني كه مي‌كوشند امام علي پيشواي بزرگ اسلام محمدي و تشيع علوي را به عنوان مظهر عدالت در برابر آزادي جلوه دهند علاوه بر تحريف تاريخ، بزرگترين ستم را در حق امام آزادگان روا مي‌دارند. شوراي شش نفره پس از خليفه دوم، منادي دموكراسي در برابر عدالت نبود و چنين داعيه‌اي هم نداشت. دلايل عدم گزينش امام علي در آن شورا امور ديگري بود كه بر مطلعان از تاريخ اسلام پوشيده نيست.

حكومت پنج‌ساله علي آينه سيره علوي در امر مديريت سياسي است. علي نه تنها مظهر عدالت بلكه تجسم احترام به حقوق مخالفان و معترضان به حكومت خويش است. آن امام عليرغم توصيه‌هاي سياستمداراني كه سياست را ملازم قدرت سركوبگر و نقض حقوق مردم و مخالفان مي‌دانستند به هيچ‌وجه تسليم خاموش كردن صداي مخالفان و توسل به زور و زندان براي سركوب اعتراض خوارج و ديگر معترضان نشد. علي هيچ‌گاه «زور» حكومتي را برابر عقيده و بيان مخالف بكار نگرفت. او تنها زور و اسلحه و جنگ خوارج و براندازان مسلح را با زور و اسلحه و جنگ پاسخ داد.

برخلاف سخنگويان اسلام بنيادگرا كه منطقي زورانديش دارند و به‌همين سبب اقتدارگرايي، سركوب يا ترور در درون واحد ملي و جنگ و تروريسم را در عرصه جهاني پيشة خود ساخته‌اند اسلام نوگرا مدافع و مبلغ صلح است.

اگر بنيادگرايان بر طبل جنگ و ترور و خشونت مي‌كوبند نوگرايان مسلمانان سرود صلاح و گفتگو و عقلانيت مي‌خوانند. جنگ و ترور، صلح و عدالت به ارمغان نمي‌آورد، همچنانكه استبداد و خشونت آزادي و دموكراسي نمي‌زايد. تنها با منطقي ماكياوليستي كه منطق دستيابي و حفظ قدرت و حكومت به هر قيمت و بزعم كرامت و حقوق انسانها و ملت‌هاست كه مي‌توان با جنگ و ترور و ديكتاتوري وعده دروغين صلح و امنيت و عدالت داد. مدافعان اسلام نوگرا مدافعان صلح‌اند، صلحي كه حاصل احترام به حقوق بشر، آزادي، دموكراسي و عدالت است. دفاع عادلانه و مشروع يك ملت از حقوق خود در برابر حكومت داخلي استبدادي و سركوبگر يا تجاوز و سلطة اشغالگر خارجي، البته امر ديگري است.

اسلام نوگرا با شعار «الصلح خير» مي‌كوشد جنگ را از نظر اخلاقي محكوم كند و «به ميزاني كه جنگ از نظر اخلاقي محكوم مي شود از نظر نظامي ناممكن مي‌گردد» همانگونه كه آزادي و عدالت در عرصة داخلي بهترين پناهگاه در برابر فاشيسم و ديكتاتوري است، در عرصه بين‌المللي نيز آزادي و برابري ملت‌ها شرط صلح است.

اسلام نوگرا با نفي تفكيك و جداسازي‌هايي از قبيل خودي غيرخودي و شهروند درجه يك - شهروند درجه دو، كه لازمة نگاه منفي يا مشكوك بنيادگرايان به حقوق بشر است با نفي هرگونه نابرابري پيشيني ميان انسان‌ها، صلح را در برابر جنگ، دموكراسي را در برابر اقتدارگرايي، گفتگو و همزيستي را در برابر خشونت و ترور، آزادي را در برابر استبداد، و عدالت را در برابر استثمار پاس مي‌دارند و اين همه را نه تنها در تعارض با دين و اسلام كه از جملة غايات اسلام و كليه اديان ابراهيمي مي‌دانند و معتقدند كه با نوسازي معنوي و اخلاقي آنها بناي استوارتري را براي زيست تعالي جو و تكاملي بشر برپا مي‌كنند.
اسلام نوگرا برخلاف اسلام بنيادگرا كه منادي مرگ است، دعوت‌كنندة به زندگي است. معتقدان به اسلام نوگرا به عنوان مخاطبان «اينجايي» و «اكنوني» كلام خدا و پيام پيامبر، آزادي و دموكراسي، عدالت و سوسياليسم، صلح و مدارا را به عنوان دستاوردهاي مثبت و تاريخي بشر تلقي كرده و مي‌كوشد با مشاركت در انقلابي معنوي و اخلاقي و انساني، اين دستاوردها را تعالي بخشد.

دفاع از اين اسلام،(اسلام نوگرا) در نظرگاه بنيادگرايان اقتدارگرا جرم كوچكي نيست و درست به همين دليل است كه اكنون صاحب اين قلم در پشت ديوارهاي بلند زندان به بند كشيده شده است و حكم اعدام را همچون شمشير داموكلس، هچنان بر فراز سرش نگاه داشته‌اند.

والسلام

سيدهاشم آقاجري

زندان اوين

15 آذر 1382

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی