ايران

پيك

                         
"حكومت" بنام "دين"
و محصولی كه ببار آمد!
 

 

«مجتبی بديعي» عضو شورای مركزی جبهه مشاركت منطقه تهران و استاد دانشگاه در كانون توحيد گفت:

« به نام خدا، ضد خدا عمل شده و به نام عدل، ظلم‌گرايانه حركت شده است كه در نتيجه 25 سال حكومت اينچنينی،‌ضعيف‌تر و سست‌تر شدن باورهای دينی و توحيدی مردم را در پی داشته است. شاخص‌های حكومتی، شاخص‌های جامعه‌های دينی است، اين شاخص‌ها يك منحنی نزولی وحشتناك را نشان مي‌دهد و اگر روزی در حكومت، داشتن مردان ريش‌دار و زنان چادری شاخص جامعه دينی بود، كيست كه نداند اين منحنی، سير نزولی وحشتناكی را در پی داشته است، اما واقعيت اين است كه اگر به جز اين مي‌شد، عجيب بود. وقتی دين بر سه پايه حقيقت، طريقت و شريعت استوار است، شريعتمداری باعث مي‌شود كه طريقت‌مداری و حقيقت‌مداری از صحنه روزگار حذف شود. وقتی دين در شكل، بروز و ظهور و در باطن صحنه را خالی مي‌كند، فقط به سطحي‌ترين و شكلي‌ترين بروز و ظهور دين اصالت مي‌بخشيم و بخش حقيقتی و طريقتی دين را به پای شريعت قربانی و در واقع به مردم مي‌گوييم كه شما رياكارانه و منافقانه در صحنه اجتماعی حضور داشته باشيد. سازمان منافقين را منهدم و از بين مي‌بريم، ولی يك ملت را منافق و دو چهره مي‌دانيم و همه تخصص پيدا كرده‌ايم كه در هر جمعی و در هر محفلی چگونه خودمان را با فضای حاكم بر آن جمع وفق بدهيم، همه با ماسك‌هايی كه به همراه داريم در هر محفل و مجلسی به تناسب فضای حاكم بر آن محفل و آن مجلس از آنها استفاده مي‌كنيم و به چهره مي‌زنيم.  چون در برخورد با فساد، صداقت نداريم، فساد، فحشا، بي‌بندوباری، دزدی، ‌رشوه و زير پا گذاشتن حق و حقيقت هر روز بيش از گذشته شده است. اين مسائل موجب شده در محفل‌های مختلف صحبت از اين باشد كه دين، هر وقت به صحنه آمده و هر وقت قدرت را به دست گرفته، چيزی جز تبعيض و بي‌عدالتی بروز نداده است. اين واقعيت حضور دين در صحنه عمل اجتماعی است. اگر مي‌خواهيد هم حكومت درستی داشته باشيم و هم ديندار از دنيا برويم. هيچ راهی نداريم جز اين كه دين را از دنيا، سياست و حكومت جدا كنيم. آزادی يك وديعه الهی است و هيچ كس به ديگری، «آزادي» اعطا نكرده و هيچ كس هم حق ندارد كه آزادی را از افراد ديگر بگيرد، بنابراين آزادی و وجود آن يعنی نشان حكومت خدا بر مردم و اگر در حكومتی آزادی وجود نداشت، به معنی رخت بر بستن خدا از جامعه است. هيچ جيزی كه ما را بر ديگری بخواهد برتری ببخشد وجود ندارد، همه دارای حقوق خلقی و حقوق بشر يكسان هستيم. بر اين مبنی هر گونه تفكيك و تشخيص و برتری بخشيدن گروهی از آدميان به گروه ديگر، به هر بهانه‌ای، آن هم بر اساس بنيادهای خلقتی، انحراف از اصول خلقت است و ما رادر واقع از جاده عدل و انصاف منحرف مي‌كند. با اين اوصاف، هر فرد آن قدر مي‌تواند برجسته بشود كه دارای انديشه و عمل برجسته باشد، هر كس مالك سعی و تلاش و كسب و كار و كوشش خود است و چيزی فراتر از اينها نيست. در كار تشكيلات حكومت، آسمانيان نقش ندارند، حكومت امری است زمينی و نه آسمانی، چه اسمش حكومت دينی و اسلامی باشد و يا حكومت غيردينی و غيراسلامی. ما بايد اداره امور خود را به نحو مطلوب‌تر به انجام برسانيم، برای اداره امور بايد عقل و خرد جمعی تحقق عينی پيدا كند و هيچ عقلی از عقول فردی، هيچگونه شرافت و برتری ويژه‌ای به عقل و خرد ديگری ندارد. هر ترفندی كه حق مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت گرفته شود، معنای حكومت و معنای جامعه از يك جامعه توحيدی به يك جامعه شرك‌آميز ارتقا پيدا مي‌كند. در مقامی كه اشاره شد،‌هيچ واسطه و شفيعی بين خالق و مخلوق وجود ندارد.» (نقل از سايت رويداد)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی