ايران

پيك

                         
ديدگاه های محسن آرمين نماينده مجلس و سردبيرنشريه توقيف شده"عصرما"ا
فريبكاری با ظاهرانقلابی  
ادعای عدالتخواهی،اماهمگامی باموتلفه
زيربار حقوق بشرهم خواهند رفت، اما پس از هزينه بسيار
ا1- امريكا از اصلاح طلب ها حمايت نمی كند، بلكه با پشتيبانی لفظی از اصلاحات
عملااصلاح طلب ها را در منگه جناح راست قرار ميدهد و اين آگاهانه است
   
ا 2- چپ مذهبی ايران با 25 سال تجربه انقلاب دو تغيير عمده را برای دفاع از
         آزادی توام با عدالت و ضرورت های حفظ استقلال كشور پذيرفته است
 

 

محسن آرمين نماينده جسور مجلس ششم و سردبير نشريه توقيف شده عصرما(ارگان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی) در مصاحبه ای مشروح با خبرگزاری ايسنا، ديدگاه های خويش را بعنوان عضوی از رهبری سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی تشريح كرده است. او را مبتكر ارائه تقسيم بندی جديد راست و چپ و ميانه درميان نيروهای مذهبی ايران در آغاز دهه 70 می شناسند. طرح و نظری كه همان زمان نيز با واكنش های تند جناح راست روبرو شد. در آن تقسيم بندی از چپ نماهائی ياد شد كه در آن دوران عمدتا در كيهان شريعتمداری و نشريه صبح نصيری جمع شده بودند و سرانجام، همانگونه كه حدس زده می شد به همگامان موتلفه اسلامی و بازار تبديل شدند. همچنين از چپ جديدی ياد شده بود كه بعدها سراز جبهه مشاركت ايران اسلامی در آوردند. بخش انشعابی از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در سالهای اول جمهوری اسلامی كه در سپاه و بسيج مانده بودند به عقبه نظامی اين جريان، يعنی كيهانی ها و موتلفه تبديل شدند و سير تكاملی آنها همچنان ادامه دارد و بخش ديگر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به موتور جنبش دوم خرداد و عقبه ايدئولوژيك جبهه مشاركت، كه آنها نيز به سير تكاملی خود ادامه می دهند.

از دل آن راستی كه آرمين در آغاز دهه 70 به تشريح آن پرداخته بود، كارگزاران سازندگی و طيف های آن بيرون آمدند و بين دو جريان موتلفه و مشاركت در نوسان است. همچنان كه روحانيت مبارز بعنوان بخشی از جناح راست، در ميان دو طيف موتلفه اسلامی و كارگزاران در نوسان است، كه آنها نيز به مسيرتكاملی خود ادامه می دهند.

بخشی از مصاحبه محسن آرمين به همين مسائل بر می گردد و اشاره ای كه او به شعار عدالتخواهی كسانی مانند نويسندگان كيهان شريعتمداری و افرادی نظير رهبر و احمد جنتی درنماز جمعه ها و سخنرانی ها می كند و از همياری و همگامی عملی آنها با موتلفه اسلامی، روند تكاملی آن تقسيم بندی آغاز دهه 70 را نشان ميدهد.

شايد مصاحبه مشروح محسن آرمين كه خلاصه آن را در زير می خوانيد، با اين مقدمه و ذكر سابقه تامل برانگيزتر و قابل درك تر باشد و به همين دليل آن را بر مصاحبه افزوديم. اكنون خلاصه مصاحبه را كه با حذف سئوالات در زير می آوريم بخوانيد:

 

« حمايت غربي‌ها از برخی مواضع اصلاح‌طلبان تنها بيانگر اين حقيقت است كه آن مواضع را در مقايسه با مواضع رقبای اصلاح‌طلبان منطقي‌تر و قابل تحمل‌تر مي‌بينند. درست مانند اين كه اصول‌گرايی شيعی و جمهوری اسلامی را در مقايسه با بنيادگرايی سلفی و طالبان بسيار بيشتر مي‌پسندند.   اروپا و آمريكا در قبال ايران و جريان‌های داخلی آن دارای مواضع يكپارچه نيستند. به ويژه آمريكا همواره از اصلاح‌طلبان حمايت نكرده است. نمونه‌ آن سخنان آقای بوش بعد از 11 سپتامبر است و ثالثا اگر هم آمريكا حمايتی از اصلاح‌طلبان داشته، به اين واقعيت توجه داشته است كه اين حمايت، اصلاح‌طلبان را در داخل كشور با تنگنای جدی مواجه مي‌كند.

وی درباره‌ی تغيير و تحول در نگرش‌های افراد اصلاح‌طلب نسبت به دو دهه قبل انقلاب اسلامی ضمن تأييد اين امر، آن را امری مثبت دانسته و تغيير شرايط داخلی و خارجی و نيز تجربه‌های دو دهه را در اين تغيير و تحولات دخيل دانست و گفت:

چپ در اين دوره دو تغيير را پذيرفته است، اول بازخوانی مجدد آرمان‌ها و شعارهای انقلاب و انطباق آن با واقعيت‌های موجود، دوم اتخاذ روش‌ها و شيوه‌های نو و متناسب با شرايط موجود برای دستيابی به آن آرمان‌ها! به همين دليل طبيعی است كه در دوران جديد، ادبيات و شيوه‌ها عوض شود. مهم حفظ آن جوهره و گوهر آرمان‌های ما است.

بالاخره ما 25 سال تجربه در شرايط بسيار متحولی را پشت سر گذاشتيم و طبعا جريان چپ سعی كرده كه از اين تجربيات در جهت بازسازی و نوسازی ديدگاه‌های خود با حفظ اصول محوری و مبنايی اقدام و استفاده كند. البته اين كار مخصوص چپ‌ها نيست. آنچه شما مي‌گوييد به تمام جريان‌های داخلی مربوط مي‌شود، اعم از كسانی كه درون يا بيرون و به عبارت بهتر اپوزيسيون قانونی و غيرقانونی نظام بوده‌اند، همه دستخوش اين تغيير و تحول شده‌اند،‌ مگر جناح راست نبود كه زمانی مي‌گفت به جز خمس و زكات ماليات ديگری لازم نيست و نبايد گرفته شود. الان اصلا اين حرف را نمي‌زند.

يا مگر جناح راست نبود كه مي‌گفت تعاونی يك امر ماركسيستی است اما الان ما وزارت تعاون در كشور داريم.

يعنی جريان‌های سياسی كشور با توجه به مناسبات جديد و تجربيات گذشته، تغيير و تحول يافته‌اند؛ اگر غير از اين بود بايد ايراد می گرفتيد. البته به نظر من جريان چپ بيشتر از تجارب گذشته استفاده كرده به همين دليل امروز بخشی از اصلاح‌طلبان كه همان چپ‌های سابق‌اند، موفق به جذب افكار عمومی شده‌اند.

در سطح بين‌المللی به دليل تغيير شرايط و ساير مواردی كه گفتم ‌نگاهمان به جهان نسبت به گذشته تغيير يافته است. مهم اين است كه اين تغيير و تحولات طبيعی و ضروری و مثبت است و نبايد انتظار داشت كه نيرويی در 20 سال گذشته بماند. بايد پرسيد كه آيا اين تغيير و تحولات با حفظ گوهر و جوهر اصلی بوده است يا نه؟ و نيز اين تغيير در مسير كمال و رفع نقايص است يا در جهت استحاله؟ كه به نظر من آن بخش از چپ گذشته، كه امروز جزو اصلاح‌طلبان هستند تغيير و تحولاتشان در مسير استحاله نيست.

در اواخر دهه دوم و اوايل دهه سوم ما با گفتمان جديدی به نام گفتمان اصلاحات با محوريت دفاع از حقوق شهروندی و دموكراسی و آزادی مواجهيم و بر اين اساس چالش‌ها و آرايش نيروهای سياسی به شكل جديدی درآمده است. لذا الان ما در عرصه‌ سياسی آرايشی به نام جريان چپ و راست نداريم. در اين آرايش جديد، بخش‌هايی از چپ و راست حول مطالبات اصلاحی گرد هم آمده‌اند و در جناح مقابل هم بخش‌هايی از راست و چپ وجود دارند. مثلا كيهان كه زمانی در مقابل رسالت بود و منادی چپ محسوب مي‌شد امروز در كنار رسالت و هيأت مؤتلفه قرار گفته است. يا جمعيت دفاع از ارزش‌ها كه خود را ارزشی و جزو جريان چپ مي‌دانست، بين دو جناح اصلاح‌طلب و محافظه‌كار تقسيم شده است.

چپ‌هايی كه اكنون در ميان اصلاح‌طلبان هستند بر استقلال كشور در عرصه‌ بين‌المللی تاكيد جدی دارد. يعنی استقلال و تماميت ارضی را محور و اساس كار مي‌دانند. چون معتقدند كه دموكراسی در دل استقلال امكان بالندگی و رويندگی دارد، لذا اين ديدگاه به تعامل بخش چپ اصلاح‌طلبان با كشورهای خارجی، هويتی خاص مي‌بخشد، جريان چپ به هيچ‌وجه اصلاح‌طلبی و دفاع از دموكراسی و آزادی را به معنای فراموش كردن واقعيات بين‌المللی نمي‌داند. يعنی فكر نمي‌كند كه قدرتهای خارجی كاملا نيات حسنه و مثبت نسبت به ما دارند، لذا در مساله رابطه با آمريكا تفكيكی بين ضرورت مذاكره با آمريكا و حل مشكلات فيمابين با مساله اعتماد به آمريكا و اعتقاد به خالصانه و صادقانه بودن نيات وی قائل است و حتی در مذاكره با آمريكا هم استحكام و ثبات بيشتر و اقتدار بيشتر داخلی و خارجی نظام و كشور را دنبال مي‌كنند.

يكی ديگر از شاخص‌های چپ درون اصلاح‌طلبان اين است كه به هيچ‌وجه از يك قطبی شدن جهان استقبال نمي‌كند. به همين دليل بر بهبود مناسبات و همكاری نزديكتر با اتحاديه اروپا تاكيد دارد، در عين حال منادی قطع رابطه با آمريكا نيست، اما با توجه به نگاه استقلال خواهانه جدی خود، خواهان جهانی بازتر و با ابتكار عمل بيشتر برای كشورهای در حال توسعه است، به همين دليل برای او جهان دو قطبی قطعا بهتر از جهان تك قطبی است.
در عرصه داخلی، جريان چپ مانند جريان‌های مدرن ديگر، دموكراسی و آزادی را قبول دارد، اما نگاهش به دموكراسی ايدئولوژيك نيست بلكه آن را تجربه و معرفت بشری و بهترين و كم ضررترين شيوه موجود برای اداره جامعه تلقی مي‌كند و خود را معتقد و ملتزم به آن مي‌داند، لذا از يك طرف دموكراسی را تابو نمي‌كند و در پيشگاه آن عدالت و يا هر ارزش ديگری را قربانی نمي‌كند. البته چپ بين آزادی و دموكراسی تفكيك قائل است و آزادی را ارزشی در كنار عدالت مي‌داند و آنها را توامان مي‌خواهد.

جناح چپ، ممكن است راه‌های دستيابی به عدالت را در شيوه‌های سنتی گذشته نبنيد؛ كه نمي‌بيند، اما به هر حال عدالت را به عنوان يك آرمان و ارزش مورد توجه قرار مي‌دهد و راه‌های جديدی برای دستيابی به عدالت جست‌وجو مي‌كند، در اين راه به حقوق شهروندی و برابری در مقابل قانون معتقد است.

جريان چپ (مذهبی)هم‌چنان به نقش‌آفرينی و حضور دين در عرصه اجتماعی و سياسی معتقد است البته در اين زمينه به لحاظ فكری و تئوريك دچار تحولاتی شده و سعی كرده است كه نقاط آسيب‌پذير اين نظريه را شناسايی و مرتفع كند و حتي‌المقدور تصويری عملی و كارآمد از اين ايده را مطرح كند

وقتی ما مي‌گوييم دين نقش و كاركرد اجتماعی و سياسی دارد، ‌منظورمان اين است كه دين در سطح ارزش‌ها و راهبردها كاملا مي‌تواند در عمل سياسی و اداره يك حكومت تعيين‌كننده باشد و در عرصه عمل هم صرفا ملاك‌ها و معيارهای عامی را در اختيار انسانها قرار مي‌دهد كه شيوه‌ی به‌كارگيری آنها به عهده عقل بشری و دستاوردهای بشری است

آرمين درباره‌ی برخی تحليل‌ها كه معتقد است غرب علاقه به تغيير فرماندهی اصلاحات به نفع نيروهای خارج از نظام است و جايزه‌ی صلح نوبل شيرين عبادی را در اين راستا مي‌داند گفت:

چنين تحليل‌هايی به خصوص در مورد انتخاب خانم شيرين عبادی وجود دارد، اما شخصا با اين تحليلها موافق نيستيم و معتقدم كه اين گونه تحليلها هرچند كه تا حدودی ممكن است يك سری دغدغه‌های قابل فهم داشته باشد، اما ناشی از بدبينی مفرط و بي‌اعتمادی و سوءظن مفرط نسبت به خارج از كشور است.

وی در بخش ديگری از مصاحبه‌ی خود درباره دستگاه قضايی گفت:  افراد سازمان‌های بين‌المللی اجازه‌ی بازرسی از زندان‌ها و گزارش‌ از دستگاه قضايی دارند اما به نمايندگان ملت چنين اجازه‌ای نمي‌دهد. كميسيون اصل نود مجلس وقتی دادستان را برای توضيح احضار مي‌كند، به بهانه‌ استقلال قوا با جواب منفی دادستان مواجه مي‌شود، اما دادستان به گزارشگر آزادی بيان كه از سوی نظام بين‌الملل آمده، توضيح مي‌دهد. آيا قوه‌ی قضاييه برای مجلس مستقل است برای گزارشگر بين‌المللی آزادی بيان مستقل نيست؟  به نمايندگان ملت ايران پاسخ نمي‌دهند اما به نمايندگان كشورهای خارجی پاسخ مي‌دهند و اسم اين را استقلال، عزت و حكمت مي‌گذارند. آن‌وقت به ما مي‌گويند بيگانه‌پرست!!

درباره‌  حقوق بشر آرمين گفت: ما كه مي‌توانيم در منطقه پيشگام حقوق بشر باشيم با شعارهای وهن‌آلود و بي‌پايه تحت عنوان دفاع از اسلام و خدا و پيغمبر مقاومت مي‌كنيم تا در نهايت با هزينه‌ی بالا مجبور به پذيرش آن مي‌شويم

آرمين در بخش ديگری از اين مصاحبه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران را سازمانی منسجم و متشكل عنوان كرد و بر ايدئولوژيك و مذهبی بودن سازمان تأكيد نمود و در بيان ضرورت ايدئولوژی در عرصه‌ سياسی و اجتماعی گفت: شما برای هر حركت سياسی ناگزير از ايدئولوژی هستيد. چون حركت سياسی بايد و نبايد دارد. تمام كسانی كه به عنوان يك كنش‌گر سياسی نفی ايدئولوژی مي‌كنند، همه ايدئولوژيك فكر مي‌كنند سمبل آنها آقای گنجی است. گنجی يكی از كسانی است كه بيشترين حمله را به ايدئولوژی كرده است اما به نظر من ايدئولوژيك‌تر از هر عنصر سياسی است.

برخی روشنفكران كشورمان اسير فضا و جو مي‌شوند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی