ايران

پيك

                         

ميراث خواران

با فرزند ملک الشعراء بهار همان کردند

که رضاخان با ملک الشعراء کرد!

 

 

كتاب «مرغ سحر» يادواره مهرداد بهار، فرزند ملک الشعرای بهار منتشر می شود. اين كتاب يادواره ای برای مهرداد بهار _ محقق و اسطوره شناس _ است، که توسط «پروانه بهار» خواهر وی منتشر می شود.

« مرغ سحر» شامل خاطراتی است از مهرداد بهار و خواننده با وضعيت خانواده بهار در زمانی كه ملک الشعرای بهار در تبعيد بود و هنگامی كه به وزارت رسيد آشنا می شود.
دختر ملک الشعرای بهار در بار اين کتاب گفت:

«به دليل اين كه من و مهرداد از نظر زمانی تقريبا همسن هستيم بيشتر خاطراتمان با هم مشترك بوده است و از لحاظ روحی و عاطفی نيز با هم خيلی نزديك بوديم. بنابراين من تصميم گرفتم خاطراتم را بنويسم و اميدوارم برای ادب دوستان ايرانی نيز جالب باشد. اين كتاب به همت «علی دهباشي» مدير مجله بخارا منتشر خواهد شد.
مرغ سحر نام يکی از مشهورترين اشعار ملك الشعراء بهار است كه عليه استبداد رضاشاه سروده شد و بعدها آن را ملوک ضرابی و قمرالملوک وزيری خوانند.

تنها كتاب چاپ نشده مهرداد بهار، بنام «ادبيات مانوي»‌ تاليف بهار و ابوالقاسم اسماعيل پور اکنون چندين سال است  در انتشارات كارنامه خاك می خورد و اجازه انتشار نمی يابد.
 
مهرداد بهار، در 22 آبان 1373 بر اثر بيماری سرطان خون در بيمارستان ساسان تهران چشم برجهان فرو بست.

چهرزاد بهار که كوچك ترين دختر ملك الشعرای بهار است، آلبومی تاريخی از عکس های منحصر به فرد ملك الشعرا بهار همراه با مدرس، انوار، رشيد ياسمی، رزم آراء، در سوئيس، پور داوود و كيا را دراختيار دارد که بايد اميدوار بود در يک مکان عمومی به نمايش در آيد و برای حفظ تاريخی آن به شبکه اينترنت سپرده شود.

وی همچنين اولين دست خط، فرمان عضويت ملك الشعرا در شورای عالی فرهنگ را دراختيار دارد، که امضای رضاخان در پای آنست. اين دست خط و برگماری مربوط به دوران اوليه برسرکار آمدن رضاخان است. با آغاز ديکتاتوری رضاخان، ملک الشعراء بهار نيز مانند مدرس در برابر رضا خان ايستاد و شعر مرغ سحر، در حقيقت بيانيه ايست سياسی عليه اين ديکتاتوری و اختناقی که رضا خان آغاز کرد.

دست خط دوم امضای محمد رضا، آخرين شاه ايران را در پای خود دارد و مربوط به دوران آغاز سقوط ديکتاتوری رضاخان و به صحنه سياسی بازگشتن ملک الشعرای بهار است. بازگشتی که بسيار کوتاه بود. با اين دستخط ملک الشعراء وزير معارف شد.

محمد تقی بهارآزاده ای از خطه خراسان بود و همسر او شاهزاده ای از قاجارها و خانواده دولتشاهی های كرمانشاه.

بهار در دوره مشروطه به تهران آمد و اشعار زيادی از اين دوره در ديوانش هست كه می رساند خيلی تنگ دست بوده و از بعضی رجال هم درخواست كمك می كرده، ولی هيچ يك كمكی به او نمی كردند. بهار در كوچه ملك الشعرا، در خيابان بهارساكن بود.

مهرداد بهار، درجريان جنبش نفت از دانشگاه اخراج و به اتهام اغتشاش دستگير شد و سه ماه در زندان ماند. بعد از 28 مرداد دوباره به زندان می افتد. دو سالی در زندان ماند و تازه وقتی از زندان  بيرون آمد در سال های 35 و 36 ليسانس خود را در رشته ادبيات گرفت. او بعدها در مدرسه «مطالعات شرقی و آفريقايي» در رشته مطالعات كهن و ميانه ايرانی كه شامل تاريخ و فرهنگ و زبان ايران باستان بود زير نظر «پرفسور هنينگ» درس خواند.
مهرداد بهار شش سال در انگليس ماند. طی چهار سال دوره فوق ليسانس را خواند و دو سال آخر را روی رساله دكترای خود را با عنوان «آفرينش در اساطير ايران» شروع کردد. رساله درباره "آفرينش در اساطير ايران" را در ايران نوشت و دکترای خود را گرفت.
 ساواك با استخدامش در دانشگاه موافقت نکرد و به همين دليل به بنياد فرهنگ ايران كه توسط مرحوم خانلری درست شده بود رفت و بعد از مدتی در فرهنگستان ادب و هنر مسئول گروه اساطير شد.

سرانجام در گوشه كتابخانه بانك مركزی ميزی به او داده بودند كه آن جا می نشست و كارهای تحقيقاتی اش را انجام می داد. اين دوره ده سال طول كشيد و بهار در آن سال ها در گروه زبان شناسی و زبان های باستانی در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، اساطير ايران و تاريخ فرهنگ ايران باستان را تدريس كرد اما نه استخدامی، بلکه حق التدريسی.

بعد از انقلاب نيز بموجب دستور حکومتی ناچار شد ده سال آخر کار اداری خود را در بانك مركزی سپری کند و كارش ترجمه متون اقتصادی مربوط به انواع بانكداری ها بود..

"واژه نامه بندهش» نخستين كار اوست. بندهش شايد يكی از مشكل ترين كتاب های پهلوی باشد.

 پس از آن، كتاب های اساطير ايران، پژوهشی در اساطير ايران در دو جلد، درباره قيام ژاندارمری خراسان به رهبری كلنل محمد تقی خان پسيان، و آخرين كتاب او «ادبيات مانوي» است كه به گفته خواهرانش 10 سال است در انتشارات كارنامه خاك می خورد.
 
او اسطوره شناس و محقق تاريخ ايران باستان بود و آنها که با اين تاريخ و اين اسطوره مسئله دارند و تاريخ ايران را با تاريخ آمدن اسلام به ايران می سنجد با فرزند بهار مسئله پيدا کردند. همانگونه که رضاخان در سرآغاز ديکتاتوری خود با ملک الشعرای بهار مسئله پيدا کرد.
 در سالهای پايانی عمر خود از بيماری سرطان خون در رنج بود و سرانجام در 22 آبان 73 در بيمارستان ساسان تهران در گذشت. خانواده اش قصد داشتند او را در جوار آرامگاه پدرش در ظهير الدوله دفن كنند، اما كرباسچی شهردار وقت تهران به علت متروكه شدن ظهيرالدوله از خانواده بهار تقاضای فرصتی كوتاه  كرد تا آرامگاهی مناسب او بيابد. 24 ساعت جسد در سردخانه ماند تا سرانجام بدستور شهردار وقت تهران قطعه هنرمندان كه در آن زمان خالی بود آماده شد و بهار اولين نفری است كه در اين قطعه به خاك سپرده شد. امروز آن قطعه يادگارهای زيادی از ايران را با خود دارد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی