هنر و انديشه

پيك

                         

سيلی

از کوه بايد

از مجموعه "تراشه های تبر"   سياوش كسرائي

 

 

 

نه، نه، نمي‌توانی باران
كز جای بركنی
يا بر تن زمين
با تار و پود سست
پيراهنی ز پوشش رويينه برتنی
با دانه دانه‌های پراكنده
با ريزشی سبك
با خاكه بارشی كه نه پيگير
نه، نه، نمي‌توانی
باران! ترا سزد
كاندر گذار عشق دو عاشق
وز راه برگ و پوش
حرف نگفته باشی و نجوای هم‌دلي
باران! ترا سزد
كز من ملال دوری يك دوست كم كنی
مي‌آيدت همی كه بشويي
گرمای خون
از تيغ چاقويی كه بريده است
نای نحيف مرغك خوش‌خوان كنار سنگ
يا بركنی به بام
آشفته كاكلی ز علف‌های
هرزه‌روي 
اما نمي‌توانی زير و زبر كنی
نه، نه، نمي‌توانی زين بيش‌تر كنی
این سنگ و صخره‌های سقط را
سيلی درشت بايد و انبوه
سيلی مهيب خاسته از كوه . . .
 
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی