|
ماريو
بارگاس يوسا در كنار كارلوس فوئنتس
و گابريل گارسيا ماركز نقش مهمی
در جهانی كردن ادبيات آمريكای
لاتين ايفا كرده و نام او با
كتابهايی همچون "سور بز"،
"جنگ آخرزمان" و "مرگ در آند"
برای مردم جهان آشناست.
او
كه از پايه گذاران سبك معروف به
رئاليسم جادويی به شمار می
رود، در عين حال نويسنده ای
كاملاً سياسی است و پرداختن به
رويدادهای تاريخ معاصر كشورش و
ديگر كشورهای آمريكای لاتين،
ويژگی هميشگی آثار اوست،
وی حتی يك بار نامزد انتخابات
رياست جمهوری نيز شده است. آقای
يوسا كه بتازگی سفری به عراق
داشته در آغاز مقاله ای كه از
سفرش به اين كشورش در روزنامه
گاردين به چاپ رسانده، اين كشور را
آزادترين كشور جهان توصيف می كند
اما می افزايد از آنجا كه
آزادی بدون قانون و نظم معادل
هرج و مرج است، عراق در عين حال
خطرناكترين كشور جهان هم هست.
او
در اين مقاله جلوه های گوناگون
اجتماعی و اقتصادی اين هرج و
مرج را تشريح می كند آقای يوسا
می نويسد كه در عراق گمرك يا
مأمور گمرك وجود ندارد و حكومت
موقتی نيروهای ائتلاف به
سرپرستی پل برمر ، ژنرال
بازنشسته آمريكايی، كليه واردات
را تا پايان سال جاری ميلادی
از هرگونه تعرفه و ماليات معاف كرده
است.
درنتيجه
مرزهای عراق آكنده از منافذی
است كه انواع كالاها از طريق آنها
بدون مشكل يا هزينه به كشور سرازير
می شود.
وی
می نويسد به همين دليل است كه دو
خيابان اصلی بغداد كه مثل
دوقلوهای به هم چسبيده در دل
بغداد پيچ و تاب می خورند به
نمايشگاهی از طيف وسيعی از
انواع كالاهای صنعتی، پوشاك و
مواد غذايی بدل شده است: "فروشگاههای
بيشمار دو رديف خيابان بساط خود را
حتی در پياده رو پهن كرده و
بازارروزی رنگارنگ ساخته اند،
اين بازار مركز فروش نوار، سی
دی و نوارهای ويدئويی است
كه به طور غيرمجاز تكثير می شود،
با اين حال عمده كالايی كه
ساكنان بغداد با اشتياق بيشتر
خريداری می كنند آنتنهايی
بشقابی گود ماهواره ای است كه
امكان دريافت برنامه های
تلويزيونی سراسر جهان را فراهم
می كند؛ امری كه در دوره صدام
مجاز نبود و امروز نيز روحانيان
محافظه كار را به خشم می آورد چون
آنها برنامه های ماهواره ای
را عامل تهاجم آثار هرزه نگاری
فسادآور غرب تلقی می كنند."نويسنده
همچنين حضور مردم در كافه نتهايی
را كه مثل قارچ در بغداد روييده اند
حيرت انگيز توصيف می كند و می
نويسد: "بخصوص جوانان از اين وقت
گذرانی تازه كه آنها را به سراسر
جهان پيوند می زند لذت می برند."
او
در جای ديگری می نويسد كه
مبادلات خيابانی به داد و ستد
بيشتر شباهت دارد تا معاملات نوين؛
از بانك، چك يا كارت اعتباری
خبری نيست، كليه معاملات به صورت
نقدی انجام می شود و با توجه
به سقوط آزاد دينار، پول رايج عراق،
در برابر دلار، خريداران مجبورند
چندين بسته اسكناس كه گاه چمدانی
را پر می كند با خود حمل كنند كه
البته هرلحظه ممكن است علی
باباهايی كه همه جا حضور دارند
آن را بقاپند و به سرقت ببرند.
به
نوشته آقای يوسا در اين شهر از
پليس، قاضی و پاسگاه پليس كه
مردم جرايم را به آن گزارش دهند
خبری نيست، وزارتخانه ها، اداره
ثبت احوال و اداره پست بسته است و
تلفنها هم كار نمی كند. "يگانه
مرجع قدرت در شهر، تانكها، وسايل
نقليه زرهی، نفربرها و خودروها
باری نظامی و جيپها و
گشتهای پياده سربازان
آمريكايی است كه با تفنگ و مسلسل
از خيابانها می گذرند و هرچند
عظمت تجهيزاتشان ساختمانها را به
لرزه در می آورد اما نگاهی
دقيقتر، همان ترس و درماندگی
غالب بر شهروندان بغدادی را در
چهره آنها نيز نمايان می كند".
آقای بارگاس يوسا
حال سربازان آمريكايی در بغداد
را چنين توصيف می كند: "عجيب
نيست كه به همه چيز مظنونند و روحيه
شان خراب است، سربازان انگشت بر
ماشه در گرمای جهنمی كه تحمل
آن بايد به خاطر پوشش كلاه خود،
جليقه ضدگلوله و ساير تجهيزات
جنگی دشوارتر باشد، در
خيابانهای مملو از جمعيتی گشت
می زنند كه به خاطر اختلاف زبان
قادر به برقراری ارتباط با آن
نيستند." به نوشته آقای
يوسا بسياری از اين سربازان
جوانانی اند كه تازه پا به سن
بلوغ گذاشته اند و گاه حتی ريش
آنها هم سبز نشده است. نويسنده
توضيح می دهد كه سربازان
آمريكايی اغلب به پرسشهای او
پاسخهای مختصر و سربسته می
دهند، اما سرباز جوانی كه بر
فراز تانكی نشسته بود چنين درد
دل كرد: "خسته شده ام! حالا سه ماه
است اينجا هستم، ديگر نمی توانم
تحمل كنم! هر روز از خودم می پرسم
آخر من اينجا چه می كنم؟! امروز
صبح دو تا از رفقايمان را كشتند،
طاقتم برای برگشتن به خانه و
ديدن زن و بچه هايم طاق شده، لعنت به
اين زندگی!". آقای يوسا همچنين
ضمن ديدار از منزل يكی از
عراقيها كه در گذشته كارمند وزارت
كشاورزی بوده ولی حكومت
موقتی نيروهای ائتلاف او را
مانند ساير كارمندان دولت سابق از
كار مرخص كرده است مشكلات مردم كوچه
و بازار را منعكس می كند. اين
مرد عراقی می گويد كه او نيز
مثل همكارانش از صدام حسين و حزب
بعث كه به زور به آن پيوسته بود نفرت
داشته و از اينكه آمريكاييها آنها
را از حكومت استبدادی وی آزاد
كرده اند خوشحال است، اما می
گويد اين چه جور آزادی است كه آدم
را بدون هيچ دليلی را مجبور به
زندگی با كمك هزينه بيكاری
می كنند و دهها هزار خانواده را
كه در گذشته احساس می كردند
قربانی رژيم بودند به فقر می
كشانند؟. او
می گويد قبلاً از صدام حسين نفرت
داشته اما حالا از سربازان
آمريكايی هم منزجر است. كمبود
برق، آب و امنيت از جمله مشكلاتی
است كه وی از آنها می نالد.
نويسنده
مقاله اشاره می كند كه علی رغم
هرج و مرج سرسام آور بغداد، بخصوص
در زمينه عبور و مرور، گاه نظمی
خودجوش بروز می كند. او می
نويسد زمانی كه راهبندان مردم را
به سرحد جنون می رساند، ناگهان
سر و كله داوطلبانی پيدا می
شود كه به يك تكه چوب و يك سوت
مجهزند و با به عهده گرفتن نقش پليس
راهنمايی، رانندگان نيز كه اسير
راه بندانند از آنها فرمان می
برند و خوشحالند كه بالاخره كسی
به برقراری نظم پرداخته است. به گفته
نويسنده همين پديده در محله هايی
كه گرفتار ناامنی اند مشاهده
می شود و مردم، گروههايی را
برای ديدبانی و رسيدگی به
مشكلات جمعی مثل جمع آوری و
سوزاندن زباله كه بوی
وحشتناكی دارد تشكيل می دهند.
آقای
يوسا می نويسد به همين دليل است
كه رهگذری كه در بغداد پرسه می
زند، نه تنها در محاصره آوار،
ويرانه ها، ساختمانهای سوخته،
پشته های زباله و جانوران
موذی است، بلكه همچنين از بوی
بد دود برخاسته از آتش زباله ها به
عذاب می افتد.
به
گفته آقای يوسا برای جمعيت
زجركشيده بغداد، كمبود برق و آب
آشاميدنی بيش از هرچيز
دردسرآفرين است.
قطع
برق پديده ای دائمی است و در
برخی نواحی ممكن است بيست و
چهار ساعت ادامه يابد، در اين شرايط
است كه ساكنان شهر در مقابل
گرمای كشنده كه حتی در سايه به
كمتر از چهل درجه سانتيگراد افت
نمی كند و گاه به بيش از پنجاه
درجه می رسد عاجز می شوند.
وی
می نويسد قرار گرفتن در معرض
گرمای سوزان، در تاريكی كامل
و درحالی كه آب هم قطع شده
نوعی شكنجه است. او
گزارش خود را چنين به پايان می
برد: "سرخوردگی ناشی از اين
همه مشكلات تنها يكی از
موانعی است كه مردم عراق بايد بر
آن چيره شوند تا كشورشان كه
بتازگی از قيد يكی از
فاسدترين و بيرحمترين نمونه های
استبداد در تاريخ بشر خلاصی
يافته است، شب ظلمانی و
طولانی خودكامگی و خشونت را
كه سازنده تاريخ آن است پشت سر
گذارد و به كشوری متجدد، مرفه و
مردمسالار بدل شود."
(برگرفته شده از سايت بی بی سي)
|