|
چندی پيش
مسأله استعفای دسته جمعی و
خروج از حاكميت از طرف بخشهای
وسيعی از اصلاح طلبان درون
حاكميت مطرح گرديد. دراين زمينه بحثهای
مفصلی انجام و مقالات متعددی
نوشته شده است. اما آنچه انگيزه
نوشتن اين مطلب گرديد، صحبت آقای
خاتمی ]در كرج[ بود
كه فرمودند اگر مردم بخواهند،
ايشان استعفا خواهند داد. با طرح
اين مطلب از طرف ايشان استقبال
فراوانی از طرف گروههای
مختلف فكری و جريانات سياسی و
شخصيتها در تشويق و ترغيب ايشان
به استعفا صورت پذيرفت.
همه ما ميدانيم
كه شرايط و اوضاع سياسی در ايران
بسيار بحرانی و پيچيده است، هيچ
كس به طور قطع نميداند كه چه
تحولاتی و چگونه و توسط چه
كسانی در ايران اتفاق خواهد
افتاد. اما قدر مسلم اين است كه همه
ما ميدانيم كه چه نيروهايی و با
چه انگيزههايی مسأله
استعفای را مطرح ميكنند.
به نظر من ميتوان
طرفداران استعفا را در گروههای
مختلف زير دسته بندی نمود.
1.
گروههای وسيع دانشجويی و
جوانان: گروههای وسيع
دانشجويی و جوانان و بخشی از
مردم كه ظرف چند هفته گذشته بارها
مسأله استعفا را مطرح نموده و
مدعی گرديدهاند كه با
استعفای آقای خاتمی آنها
تكليف خود را با نظام يكسره خواهند
كرد. احساس اين بخش جامعه برای
هركسی كه خود را در جای آنها
بگذارد، قابل درك است. آنها با تمام
احساس، انرژی، صميميت و اعتماد
به آقای خاتمی رای دادند،
ايشان را در مقابل اقتدارگرايان در
هر عرصه مبارزاتی حمايت نمودند،
و برای ايشان در خارج و داخل كشور
كسب آبرو و اعتبار كردند. اما چه
حاصل شد، ايشان هرجا كه ميبايد
محكم و استوار در كنار آنها بايستد،
جا خالی كرد. 18 تير 1378 بهترين
نمونه آن و 18 تير 1382 نيز آخرين آنها،
و اكنون انتظار برای صدور اعدام
برخی از دانشجويان و سكوت در
مقابل دستگيريها و ربودن فعالين
جنبش دانشجويی نيز به آنها
افزوده است.
اين بخش به حق از
ايشان نااميد گشته و با طرح مسأله
استعفا در واقع رای خود را از
ايشان پس ميگيرد و ديگر حاضر نيست
اعتبار خود را در گرو سكوت آقای
خاتمی و عدم حمايت ايشان از
مبارزات دانشجويی و گاها حمايت
ايشان از بخشی از سركوب يا اشكال
قانونی سركوب، بگذارد. نمونههای
حمايت منفعل خاتمی از سركوب، عدم
صدور اجازه برای تظاهرات 18 تير،
مخالفت با تحصن دانشجويان در مقابل
سازمان ملل، مخالف با نامه
دانشجويان به دبير كل سازمان ملل و
سكوت مرموز ايشان در رابطه با 18 تير
ميباشد.
عصبانيت و احساس
خيانت به اعتماد، عنصر اصلی اين
گرايش برای حمايت از استعفای
است.
2.
بخشی از اصلاح طلبان داخل حاكميت:
اين بخش از اصلاح طلبان كه عمدتا
داخل حاكميت بوده و از همكاران
آقای خاتمی ميباشند نيز از
استعفا حمايت كرده و خود قبلا مسأله
استعفا و خروج از حاكميت را مطرح
نمودهاند. اين بخش را به سه گروه
عمده ميتوان تقسيم نمود.
الف: گروهی كه
به علت ترس و وحشت از ادامه مبارزه و
مخاطرات آن، مصلحت را در آن ميبينند
كه استعفا داده و خود را از عرصه
سياست خارج نمايند. اين گروه عمدتا
استعفا را نه به عنوان شكلی از
ادامه مقابله با اقتدارگرايان، كه
به عنوان يك عقب نشينی
آبرومندانه و حفط جان و مال و
موقعيت خويش برگزيده است.
ب: گروه دوم
گروهی است كه در استعفا خود و
تشويق به استعفا آقای خاتمی
در جهت تطهير شخصيت سياسی ميباشد.
آنها با مسأله استعفا و خروج از
حاكميت در صددند برای آينده
سياسی خود سرمايه كسب نمايند و
دوره معينی را خارج از حاكميت
نظام بوده و بدين وسيله در خاطره
تاريخی مردم نه به عنوان بخشی
از حاكميت، كه بخشی از مردم ثبت
گردند.
پ: بخش ديگر از اين گروه با توجه به
زد و بندهای پشت پرده با عناصر
اقتدارگرا و باندهای مافيايی
قدرت در صددند كه با استعفا و تشويق
به استعفا و خروج از حاكميت، حاكميت
را در بست به جناح اقتدارگرا سپرده،
با اين مضمون كه حاكميت يكدست با
فراغت از درگيريهای داخلی و
جناحی، پاسخگوی برخی مسائل
بوده و بهتر قادر است به كنترل
جامعه بپردازد. در عين حال اينها ميخواهند
كه با زرنگی خاصی خود را نيز
به عنوان هماهنگی با جنبش مردم
برای آينده حفظ نمايند. به عبارت
ديگر، اين گروه به قول معروف دكان
دونبش باز كرده و ]...[.
3.
گروههای اصلاح طلب خارج از
حاكميت: اين گروه نيز شامل دو بخش
عمده است كه آقای خاتمی را به
استعفای تشويق ميكنند.
الف: گروهی
فرصت طلب كه با پيوندهای جدی
با اقتدارگرايان در گذشته در سركوب
جنبش مردم و دانشجويان شركت داشته
است. اين همراهی در گذشته و بخصوص
در سالهای اوليه انقلاب فصلی
سياه در پرونده سياسی آنها گشوده
كه به سادگی نميتوان آن را پاك
نمود. شركت آنها در شورای انقلاب
فرهنگی، حمايت همه جانبه آنها از
سركوب دگر انديشان، مقدس كردن بديل
اسلامی انقلاب و فرهنگی كردن
سركوب دگرانديشان بخشی از
كارنامه آنهاست.
اين گروه در حال
حاضر همه كاسه كوزهها را سر
خاتمی شكسته و با جا خالی
دادن، اعتراض عمومی را به
خاتمی و نزديكان ايشان در حاكميت
حواله ميكنند و به جای مبارزه
مستقيم با اقتدارگرايان، خواستار
استعفای ]...[
و
دار و دسته ايشان و نامهنگاری
به اين آقايان كه هزينه سنگينی
را طلب مينمايد، به خاتمی حملهور
شدهاند كه نه تنها اين حمله هزينهای
ندارد، كه چه بسا خوشايند ]...[ ايشان
نيز ميباشد.
ب: گروهی ديگر
كه از دوستان و نزديكان آقای
خاتمی بوده، به ايشان ارادت
دارند و برای حفظ چهره ايشان و
آبروی آينده و حفظ ايشان به
عنوان يار آينده سياسی از ايشان
ميخواهند كه در مرحله فعلی از
حاكميت خارج شوند.
4.
گروههای اقتدارگرا: بخش عمدهای
از اقتدارگرايان درقدرت هستند،
آنهايی كه از ابتدای حركت دوم
خرداد رفبای انتخاباتی
آقای خاتمی بودند، آنهايی
كه آرای ريخته شده در صندوقهای
برای آقای خاتمی در واقع
آرای مخالفت با آنها بود،
آنهايی كه در شورای نگهبان
مانع از تصويب هر لايحه از جانب
ايشان بوده و هستند، آنهايی كه
در مجلس مصلحت نظام هنوز در انتظار
فردای بهتری برای حضور
سياسی خود هستند و آنهايی كه
در جامع هيئتهای موتلفه
اسلامی و باندهای مافيايی
شبانه روز در جهت تنگتر كردن
فضای فعاليت سياسی و ايجاد
رعب و وحشت در جامعه برای وادار
كردن آقای خاتمی و نزديكانشان
به استعفای و خروج از حاكميت طرح
و توطئه ميچينند. اين بخش در صورت
موفقيت درامر تسليم خاتمی به
استعفای، در واقع كودتای
طراحی شده خود را با كمترين
هزينه به دست خاتمی و همكاران
ايشان به مرحله اجراء در آورده است.
5.
اپوزيسيون خارج از كشور: اين گروه
نيز شامل دو بخش زير است.
الف: جريان سلطنت
طلبها كه در واقع از ابتدای
انقلاب مخالف انقلاب بود، با هرچه
بدتر شدن اوضاع سياسی داخل كشور
شانس خود را در آينده بهتر
ارزيابی ميكند. اينها از
ابتدای انتخاب آقای خاتمی
مخالفت شديد خود را با ايشان اعلام
نمودند. گشايش نسبی فضای
سياسی كشور پس از انتخاب آقای
خاتمی را كه آروزهای قدرت
طلبانه آنها را به تعويق انداخت به
درستی در تضاد با منافع خود
ارزيابی نموده و پيگيرانه در
مخالفت و مبارزه با ايشان فعال بودهاند.
اين آقايان پس از طرح مسأله استعفا
از جانب آقای خاتمی، جشن
شادی برپا كرده و روز 14 مرداد را
به روز رفراندوم "خاتمی آری
يا نه" تدارك ديدهاند.
ب: بخش ديگر
اپوزيسيون خارج از حاكميت نيز كه
عمدتا از حركات اصلاحات در ايران
حمايت نموده، اين روزها برای
همگامی و همراهی با جنبش
دانشجويان و اينكه از قافله عقب
نماند، در شعارها و تحليلهای
سياسی و مقالات متعدد به مخالفت
مستقيم با ايشان برخاسته و شعار
استعفای را مطرح ميكنند.
اين گرايش از آن
بيم دارد كه عدم حمايت از
استعفای، آنها را از جنبش
دانشجويان و جوانان دور نموده و در
نهايت به آينده سياسی آنها لطمه
خواهد زد.
عدم شجاعت در
تحليل دقيق سياسی يا به نوعی
فرصت طلبی در انتخاب لحظه و
گرايش به تحميل خود به رهبری
جنبش دانشجويی كه هم اينك از
اصلاح طلبان حكومتی فاصله گرفته
و يارگيريهای سياسی تا
حدودی در اين سياست ورزی دخيل
است.
طرح مسأله استعفا
و پيامدهای آن
با طرح چند سوال
شايد بهتر بتوان به مسأله استعفا و
پی آمدهای آن نگريست.
آيا استعفای آقای خاتمی و
نزديكان ايشان در حاكميت، مشكل
مشروعيت برای نظام ميآفريند؟
اين سوال مورد
توجه آن بخشی است كه معتقدند
نظام هنوز از مشروعيت برخوردار است
و اگر آقای خاتمی و نزديكان
ايشان استعفا نموده و از حاكميت
خارج گردند، نظام بحران مشروعيت
پيدا خواهد كرد و اين بحران مشروعيت
عاملی است در جهت توسعه جنبش
اعتراضی مردم ايران.
اين گروه مشروعيت
نظام را در دو صحنه سياست داخلی و
خارجی مورد توجه قرار ميدهند.
از اين نظرگاه بحران مشروعيت در
داخل به توسعه جنبش و در خارج به
حمايت محافل بين المللی از
مبارزات مردم و انزوای رژيم
جمهوری اسلامی در محافل بين
المللی منجر خواهد شد.
به نظرمن، با
توجه به جو داخل و عصبانيت و تنفر
عمومی مردم از ]...[، رژيم فاقد مشروعيت است و
استعفای خاتمی و نزديكان
ايشان نتيجهای از اين بابت
نخواهد داشت. در عرصه بينالمللی
نيز با توجه به سوابق ]...[
در
حمايت از عمليات تروريستی و
محكوميت آنها در دادگاههای بين
المللی (از جمله حكم جلب برخی
از آنها در جريان دادگاه ميكونوس) و
تبليغات وسيع اپوزيسيون خارج از
كشور، رژيم مشروعيت ندارد. اما بايد
توجه داشت كه قانونيت و رسميت رژيم
از جانب دول خارجی و سازمانهای
بين المللی منوط به حضور آقای
خاتمی در مقام رياست جمهوری
نبوده و نخواهد بود. حمايت
كشورهای اروپايی از رژيم ترور
و وحشت صدام حسين تا آخرين لحظه
حكومت او، نشان از نوع روابط
خارجی اين كشورها و مجامع با
رژيمهای قانونی و رسمی
كشورهاست، به ويژه كه
قراردادهای چند ميليارد
دلاری را نيز نبايد از نظر دور
داشت.
سوال ديگر اين
است كه در صورت استعفا و خروج
آقای خاتمی و نزديكان ايشان،
و يكدست شدن حاكميت اقتدارگرايان،
چه نفعی در لحظه حاضر نصيب جنبش
اعتراضی خواهد شد؟
مسلماً عصبانيت
بخشی از جنبش از سكوت آقای
خاتمی و نزديكان ايشان در رابطه
با وقايع چند هفته گذشته با اين
حركت فروكش خواهد كرد، اما قدم
بعدی چيست؟ جنبش اعتراضی در
مقابل حاكميت يكدست اقتدارگرا چه
اشكالی از مبارزه را درپيش خواهد
گرفت كه با حضور خاتمی در مقام
رياست جمهوری نميتواند اتخاذ
نمايد.
آيا نظام جمهوری اسلامی در
صورت استعفای آقای خاتمی و
همكاران ايشان دچار بحران
فروپاشی خواهد شد؟ اين تحليل وزن
خاتمی و همكاران ايشان را در
نظام بسيار بيشتر از آنچه كه هستند،
ارزيابی مينمايد. اگر چنين
وزنی برای جناح خاتمی و
همكاران ايشان قائل هستيم، چگونه
است كه در واقعيت اين جناح عملا
توانايی پيشبرد سياستهای
خود را ندارد.
عدم برنامه روشن
سياسی، عدم توجه به مشاركت
سازمانيافته مردم و بيتوجهی
و بياعتمادی به نيروی مردم
از جانب آقای خاتمی و همكاران
ايشان تنها دلايل بنبست كنونی
سياسی جامعه نيست. نيروی
جدی و سركوبگر اقتدارگرايان با ]...[ و نهادهای وابسته به آن و
قانون اساسی جمهوری اسلامی
عوامل اصلی اين بنبست ميباشند.
خروج خاتمی و همكاران رژيم را در
معرض فروپاشی قرار نخواهد داد و
نبايد وزنه سياسی آنها را از
آنچه كه واقعا هستند، بيشتر
ارزيابی نمود.
آيا حضور آقای خاتمی به عنوان
رياست جمهور و همكاران ايشان در
حاكميت مانع مبارزه مردم بر عليه
نظام است؟
در طرح اين سوال
اين مضمون نهفته است كه هنوز بخشهای
وسيعی از مردم حامی و طرفدار
آقای خاتمی هستند و بودن
ايشان در حاكميت مانع از مبارزه
آنها بر عليه نظام است. درچنين
صورتی پس از خروج خاتمی و
همكاران، مردم حامی آنها از چه
آلترناتيوی در مقابل باقيمانده
نظام حاكم حمايت خواهند كرد. آيا
تصورما بر اين است كه آقای
خاتمی و همكاران ايشان در صورت
استعفای و خروج از حاكميت به
جنبش مردم پيوسته و در كنار آنها در
مقابله با رژيم اقتدارگرايان قرار
خواهند گرفت.
آيا با حضور آقای خاتمی و
همكاران ايشان در حاكميت، استحاله
رژيم و ريزش نيروهای هوادار
اقتدارگرايان به جانب جنبش
عمومی مبارزه برای دمكراسی
بيشتر ممكن و ميسر نيست؟
توجه داشته باشيم
كه بخش وسيعی از جنبش اعتراضی
امروز كشور، جريانی است كه ابتدا
از اقتدارگرايان حاكم بريده و در
دوران معينی در جنبش اصلاح
طلبی حاكم جا خوش كرده و سپس به
جنبش اعتراضی خارج از حاكميت
تبديل شده يا پيوسته است. اين
استحاله نيرو با وجود جريان اصلاح
طلب حكومتی كم هزينهتر بوده و
شجاعت كمتری را طلب مينمايد و
در نتيجه خود به ضرر اقتدارگرايان
حاكم است. به شناسنامه سياسی
فعالترين چهرههای اصلاح طلب
كشور نگاهی كنيد و پروسه حركت
آنها را بررسی نمائيد. ريزش
سياسی از اقتدارگرايان به جنبش
اعتراضی اپوزيسيون بدون در نظر
گرفتن نيروهای بينابينی
پروسه ايست بسيار دشوار و آرام،
بخصوص در شرايط فعلی كشور ما.
آيا بهتر نيست به جای طرح مسأله
استعفای آقای خاتمی و
همكاران، به يك كارزار همه جانبه
داخلی و بين المللی در جهت
استعفا و خروج نيروهای
اقتدارگرا ]...[
از
حاكميت بپردازيم؟
آيا بهتر نيست به
جای تشويق و ترغيب آقای
خاتمی به استعفای، از نوشتن
نامه پند و اندرز به آقای خامنهای
به عنوان رهبر خودداری كنيم؟]...[
اميد است كه
دوستان با پاسخ به اينگونه سوالات و
باز نمودن بحث از زوايای ديگر
اين مسائل را روشن نمايند.
پايان سخن
اينكه آقای
خاتمی، و نه تنها ايشان، كه
تمامی طيف اصلاح طلبان حكومتی
قادر نبودهاند به آنچه وعده دادهاند
وفا نمايند، اينكه سكوت آقای
خاتمی به عنوان رئيس قوه مجريه
در رابطه با جريانات اخير كشور
عصبانيت جامعه را صد چندان كرده
است، اينكه جريان محافظه كار
اقتدارگرا به شدت سركوب افزوده و
هجوم نهايی و سازمان يافته خويش
را به تمامی گرايشات اصلاح طلب
درون و بيرون از حاكميت شدت بخشيده
است، نبايد ما را از تحليل درست
آنچه در جريان است باز دارد.
پس از استعفای
خاتمی چه اتفاقی خواهد افتاد
و طرفداران استعفای چه برنامهای
را برای مراحل بعدی ارائه ميكنند؟
با مسئوليت و
صداقت و به دور از فرصت طلبی
معصومانه با خود خلوت كنيم، به
نيروهای پراكنده اجتماعی نظر
اندازيم و به دور از هياهوی
تبليغاتی و طرح شعارهای
كلی و عامه پسند و عصبانيت از
آنچه كه نشده است، به پس از استعفا
بينديشيم.
مواظب باشيم كه
با قربانی كردن آقای خاتمی
كه هنوز يكی از جديترين موانع
بر سر راه اقتدارگرايان برای كسب
تماميت قدرت و سركوب مردم است،
تمامی جنبش را به مخاطره
نيندازيم.
(برگرفته
از روزنت "امروز")
|