اخبار

پيك

                       
 

مراسم خاكسپاری مهندس صادق انصاری،

از قربانيان اختناق 50 ساله ايران

مراسم خاكسپاری مهندس صادق انصاری روز گذشته در شهر برلين آلمان و با حضور جمعی از فعالان سياسی مهاجر و اقوام و بستگان وی انجام شد. مهندس انصاری از اعضای قديمی حزب توده ايران و از كارشناسان امور روستائی و دهقانی ايران بود، كه در سال 62 و همزمان با يورش به حزب توده ايران ناچار به جلای وطن شد. مهندس انصاری، در عين حال مترجم چند اثر ماندگار در ايران و عضو كانون نويسندگان ايران بود. سد اوليه روی رودخانه كرخه از يادگارهای وی است. بنا به گزارش دريافتی، پس از درگذشت صادق انصاری مراسم يادبودی در شهر برلين برای وی برپا شد كه در آن بيش از يكصد تن از چهره های شناخته شده سياسی و چپ ايران شركت كردند و ياد او را با سرود و شعر و خاطره گرامی داشتند.

 

سايت اينترنتی "راه توده" پيرامون درگذشت مهندس انصاری نوشت:

 

مهندس صادق انصاري

از قربانيان اختناق 50 ساله

در غربت چشم برجهان فروبست

 

مهندس صادق انصاری، از اعضای قديمی حزب توده ايران، در مرداد ماهی كه پشت سرماند (چهارشنبه 15 مرداد)، در پی يك بيماری طولانی، در مهاجرت بدرود حيات گفت. صادق انصاری در پی يورش به حزب توده ايران در سال 1361 جلای وطن گفت و در شهر برلين در آلمان دمكراتيك ساكن شد. وطنی كه به خاك آن عشق می ورزيد، روستاهايش را آباد و روستائيانش را آزاد می خواست. او از جمله كارشناسان امور روستائی ايران بود و خود نيز از دل يكی از همين روستاها برخاسته بود: "سلطان آباد" اراك!

شادروان صادق انصاری در 15 بهمن 1298 در سلطان آباد اراك و در يك خانواده روستائی چشم بر جهان گشود. در سال 1322 از دانشكده كشاورزی كرج فارغ التحصيل شد. دو سال پيش از آن با زنده ياد احسان طبری آشنا شده و به صفوف حزب توده ايران پيوسته بود. در آبان ماه 1320، همراه احسان طبری وارد دفتر مركزی حزب توده ايران گذاشته و فرم عضويت در حزب را امضاء كرد.

او بعدها و درمهاجرت دراين باره به جمعی از ديداركنندگان هميشگی اش گفت: آن شب درست نتوانستم بخوابم. شوق و هيجان سراسر وجودم را فرا گرفته بود. شوق ورود دانشجوئی كه پس از سال ها بی تفاوتی و ولنگاری در انديشه های بی سرو ته، به جهانی نو پا گذاشته بود و حالا می دانست چه می خواهد و چه بايد بكند...

مهندس انصاری در مرداد ماه 1326 در سومين كنفرانس ايالتی حزب توده ايران در تهران شركت كرد و به عضويت كميته ايالتی تهران انتخاب شد. سپس در ارديبهشت 1327 در كنگره دوم حزب حضور يافت و در اين كنگره عضو مشاور كيمته مركزی حزب شد. او كه از كارشناسان ورزيده امور روستائی ايران بود، در شعبه دهقانی حزب توده ايران مشغول كار شد.

زنده ياد انصاری پس از كودتای 28 مرداد دستگير شد و در سال 1335 به شكنجه گاه "حمام زرهی” فرمانداری نظامی تهران برده شد. خود در اين باره می گفت:

" يك شب، پس از دستبند قپانی، زيبائی (1) بقيه را از حمام بيرون فرستاد و به من گفت:

" می دانی می خواهم بكشمت؟"

گفتم: من كاره ای نبوده ام كه بخواهيد بكشيد. آنهائی را كه می خواستيد بكشيد، كشته ايد!" زيبائی پرسيد: "مثلا چه كسی را كشته ايم؟"

گفتم:" آخريش "زاخاريان" (2) است كه همه می دانند در مستراح زندان او را كشتيد"

زيبائی گفت: "آخريش خودتي! جوش زاخاريان را نخور!"

بعد از اين گفتگو سرهنگ زيبائی دستورداد رو به ديوار بايستم. درهمان محوطه حمام زرهی كلتی را كه هميشه به كمر می بست بيرون كشيد، پشت سر من ايستاد و بعد ناگهان صدائی وحشتناك در كنار گوش راستم حمام را به لرزه در آورد. زيبائی با لبخند گفت:" شانس آوردی انصاري! تيرم خطا رفت!"

 

در سالهای پس از كودتای 28 مرداد، مهندس انصاری كه جان بدر برده بود دست بكار ترجمه آثار آكادميك شد، از جمله "تاريخ قرون وسطی” و "تاريخ جهان باستان" كه از منابع آكادميك اتحاد جماهير شوروی وقت بود.

 

پس از پيروزی انقلاب 57، و آغاز فعاليت علنی حزب توده ايران، مهندس انصاری كه دست بكار انتشار روزنامه "جرس"  شده بود، بار ديگر در شعبه مركزی دهقانی حزب فعاليت خود را آغاز كرد و امكانات روزنامه جرس را دراختيار حزب گذاشت.

شادروان مهندس انصاری در دوران مهاجرتی كه در آن چشم بر جهان فرو بست نيز به فعاليت علمی – تحقيقاتی خود در چارچوب آرمان های حزب توده ايران ادامه داد. سلسله مقالاتی را پيرامون امور روستائی- دهقانی ايران كه تخصص او بود نوشت و درنشريه دنيا و "نامه مردم" منتشر ساخت و در سال 1364، بعنوان يكی از بازماندگان منتخب مركزيت رهبری حزب در كنگره دوم، به كنفرانس ملی حزب توده ايران دعوت شد و اين تجديد ديداری بود ميان او و كادرهای نسل جديد حزب توده ايران.

پس از شركت در كنفرانس ملی، مهندس انصاری بيشتر وقت خود را صرف تدوين و ترجمه نگارش كرد. در همين دوران "نقد برنامه گوتا" را منتشر ساخت و مقدمه ای بر نقد اقتصاد سياسی ماركش نوشته كه قرار است بزودی منتشر شود. "چهل و پنج سال پيكار در راه سازماندهی و رهائی دهقانان ايران"، ترجمه "سرنوشت سرمايه داری در خاور" و "سوسياليسم از رويا تا واقعيت" نيز از ديگر آثاری است كه از مهاجرت انصاری باقی مانده است. در همين سالها، او خاطرات خود را با عنوان "از زندگی من پا به پای حزب توده ايران" نوشت و منتشر كرد، كه انتشار آن در ايران همچنان با اشكال تراشی های حكومتی روبروست.

--------------------------------------

سرنوشت ها مشترك خواهد بود

سعيد مرتضوي سرهنگ زيبائي

 

1- سروان زيبائی از سربازجوهای كودتای 28 مرداد بود كه بعدها تا درجه سرهنگی در ارتش شاهنشاهی پيش رفت. او بعدها نسل جديدی از بازجوها و شكنجه گران ساواك شاهنشاهی را تربيت كرد و در زيرزمين خانه خويش در يكی از كوچه های منشعب از خيابان بهار يك زندان و اتاق شكنجه ساخت، كه در روزهای انقلاب 57 اين خانه كشف شد. فيلم كوتاهی از اين خانه در ابتدای انقلاب از تلويزيون پخش شد. وجود زندان های تيمی و اختصاصی سازمان امنيت موازی، قوه قضائيه جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران كه در سالهای اخير افشاء شده، همگی كپی برداری شده و گسترش يافته همان ابتكاراتی است كه بنام امثال سرهنگ زيبائی ثبت است. همانگونه كه خاطرات زنده ياد مهندس انصاری در باره ديدار با سرهنگ زيبائی در حمام زرهی، ياد آور حضور امثال سعيد مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب كنونی جمهوری اسلامی در جريان بازجوئی منجر به قتل دكتر زهرا كاظمی خبرنگار ايرانی تبار است!

2- زاخاريان از كادرهای حزب توده ايران و عضو كميته ايالتی تهران بود.

اين جنايت 50 سال است در ايران ادامه دارد و اميدی كه با انقلاب 57 و تدوين و تصويب قانون اساسی برای پايان بخشيدن به آن می رفت نقش برآب شد.

 

( درگذشت مهندس انصاری همزمان شد با هفته از كار افتادن سرور مركزی سايت پيك نت و به همين دليل خبر اين حادثه بموقع منتشر نشد.)

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی