اخبار

پيك

                       

ديدگاه های كارشناسی "صفراف" در مسكو

نطنز و بوشهر
اهداف امريكا و اسرائيل
برای حمله هوائي
 

5 سال قبل مركز مطالعات ايران معاصراز ميان متخصصين همكاری های اقتصادی و سياسی ايران و روسيه  در مسكو تأسيس شد. اكنون بيش از ۳۶ محقق سياسی و اقتصادی دراين مركز فعاليت می كنند. صفراف رئيس اين مركز مطالعاتی است. مصاحبه گذشته او بحث های بسياری را درايران بدنبال آورد. او در آن مصاحبه مسئله خطر امريكا و كوشش برای توزيع پول ميان برخی نظاميان را مطرح كرد. مصباح يزدی در نماز جمعه تهران از اين  بخش مصاحبه صراف كلمه "نظامی” را با "مقامات دولتی” عوض كرد و گفت كه امريكا ميان مقامات دولتی پول تقسيم كرده است. اين تحريف آشكار موجب شد تا بسياری به اصل اين مصاحبه مراجعه كنند و در چند سايت اينترنتی نيز تمامی اين مصاحبه بصورت مستقل منتشر شد. مصباح يزدی دراين باره سكوت كرد اما آگاهی وسيع از مطالبی كه صراف مطرح كرده بود بيش اهميت بيشتری در مقايسه با تحريف و اتهام مصباح يزدی داشت.

به اين ترتيب، صفراف و موسسه تحقيقاتی كه او برپا كرده و خبرگزاری كه در جنب اين موسسه فعاليت می كند به يكی از منابع اطلاعاتی- تحليلی پيرامون مسائل ايران و روابط ايران و مسكو تبديل شد. شايد به همين دليل است كه نشريه "جوان" اخيرا با او مصاحبه ای انجام داده و در ايران منتشر ساخته است. صفراف تاجيك است و فارسی سخن می گويد اما برای تلخيص و باز انتشار اين مصاحبه در "پيك" چاره ای جز برخی تصحيحات نبود.

صفراف در مقدمه اين مصاحبه پيرامون موسسه تحقيقاتی زير نظر خود گفت:

 

پارلمان (دوما) به ما سفارش می دهد كه در مواردی خاص به آن مشاوره و نظر دهيم. فعاليتهای ما در ميان تمام گروهها، ادارات و وزارتخانه هايی كه تصميم گيرنده روابط دو كشور هستند، مورد استفاده دارد.

در سفرهايی كه به ايران داشتم، ضرورت ايجاد يك خبرگزاری در مورد ايران در روسيه احساس شد. ماه آوريل سال گذشته يعنی يك سال و چهار، پنج ماه پيش خبرگزاری «ايران رو»(www.iran.ru) بوجود آمد. از نظر جايگاه مانند خبرگزاری های رسمی كشور است. در اين مدت فضای اطلاعاتی روسيه در ارتباط با ايران به مراتب بهبود يافته است.

الان شبكه های تلويزيونی خبری و خبرگزاريها مانند سی ان ان، بی بی سی، ايتارتاس، نووستی و خبرگزاری فرانسه در ايران دفتر دارند. اينها اگر خيلی سعی كنند، در روز يك يا دو خبر از ايران می دهند. بعضی روزها هم اصلاً نمی دهند. ما در يك روز بيش از ۱۰۰ مطلب در مورد ايران می دهيم. ۲۸ برنامه كامپيوتری داريم كه با ۶۰ كلمه كليدی مانند آيت الله خمينی، رئيس جمهور خاتمی، تهران، دولت جمهوری اسلامی، اصفهان و غيره كار می كنند. اين كلمات با ترجمه آلمانی، روسی، فارسی، انگليسی و فرانسوی هر كدام به مدت ۱۰ دقيقه وارد ۸۰۰ سرچشمه اطلاعاتی دنيا می شوند . اين برنامه ها ۶۰ كلمه ياد شده را وارد اين اطلاعات می كنند. اگر يكی از اين كلمه ها در آن مطالب وجود داشت، آن مطلب را روی سرور ما می آورند. در يك روز ما بيش از ۱۰۰۰ مطلب پيدا می كنيم. ليكن حدود ۱۰۰ عدد از آن را روی سايت می گذاريم، چون ما هم ملاحظات و خط قرمز های خاص خودمان را مثل شما داريم.

مطالب سايت ما به سه زبان روسی، فارسی و انگليسی است. مطالب سايت هر روز، به روز می شود. هر روز بيش از ۱۰ هزار مراجعه به سايت صورت می گيرد.
تا حدود يك ماه ديگر تمام مطالب بخش فارسی سايت به زبان روسی عرضه خواهد شد، به جز بخشی در مورد مطالب مطبوعات روسيه در مورد ايران. اين اولين سايتی است كه تمام اخبار، اقتصاد، سياست، شركتهای روسی و غيره را به زبان فارسی درج می كند.
تصور می كنيم مطبوعات ايران در بهترين حالت هفته ای چهار يا پنج مقاله درباره روسيه می زنند، چون ما كاوش و بررسی می كنيم. اما در روزنامه های روسيه هفته ای بيش از
۱۰۰ مقاله در مورد ايران چاپ می شود.

- نظر شما درباره روايت آيت الله مصباح يزدی از خبر سايت شما چيست؟
- انتظار داشتم اين سؤال را بپرسيد. من در آن كنفرانس خبری قضيه اقدامات جديد آمريكا در مورد تغيير حكومت ايران را مطرح كردم كه پوشيده نيست. بنا به گفته آمريكا اين احتمال بيشتر است كه برخی نظاميان شايد اين تمايل را پيدا كرده باشند كه تحت تأثير قرار بگيرند.
ما آنجا نه گفتيم جاسوس و نه گفتيم مقامات ايران خريداری شده اند و نه گفتيم اين اطلاعات دقيق است. گفتيم اسنادی داريم كه بايد دقيق تر روی آن كار شود. اما مشخصاً گفتيم
اقدام آمريكا برای تغيير حكومت ايران از سطح گفتار به سطح كنش آمده است.

-
علت تمايل كشورهای آسيای مركزی برای تقويت روابط با آمريكا چيست؟
- پس از فروپاشی اتحاد شوروی، قسمتهای تازه بنياد
CIS (جامعه كشورهای مستقل مشترك المنافع) با مشكلات زيادی روبه رو شدند. در زمان شوروی سيستم اقتصادی، سيستم سياسی و سيستم اجتماعی در ارتباط با روسيه تنظيم شده بود و جمهوريهای تشكيل دهنده آن از مركز اداره می شد. وقتی اين كشورها به استقلال دست يافتند، مجبور شدند تمام كارهای اجرايی خود را خود انجام دهند. اين كشورها وابستگی زيادی داشتند. مثلاً برای توليد يك خودرو بيش از ۵۰۰ كارخانه در كشورهای مختلف شوروی با هم همكاری می كردند كه پس از استقلال كشورها و رواج پول ملی اختلال زيادی در فعاليتهای اقتصادی از اين دست پيدا شد. همكاريهای اقتصادی و بازرگانی تقريباً متوقف شد. روسيه هم دچار مشكلات زيادی شد و نتوانست حمايت اقتصادی و سياسی لازم را از اين كشورها بعمل آورد. از اين رو، اين كشورها به راحتی به آغوش غرب رفتند و كمكهای عمدتاً ناچيز و بعضاً ارزنده ای دريافت كردند. در نتيجه نفوذ كشورهای غربی در كشورهای تازه بنياد آسيای مركزی احساس شد. روسيه می خواهد از نو قدرت خود را برقرار كند. در اين جهت مسكو بايد حضور خود را در آسيای مركزی استوار و دائمی گرداند. ايران و روسيه می توانند همآهنگی های خوبی در مسائل آسيای مركزی داشته باشند، مانند مسئله گسترش ناتو بطرف شرق، استفاده از منابع دريای خزر، حضور نظامی كشورهای غربی و آمريكا در اين كشورها، استفاده از امكانات اين كشورها در عرصه اقتصادی و بازرگانی، امنيت اين كشورها و مشكل مواد مخدر. اصولاً اين مسائل بدون همكاری اين دو كشور به نتيجه مناسب نخواهد رسيد.

به اعتقاد من، تمايل كشورهای آسيای مركزی به آمريكا تمايل دائمی نيست. آمريكا می خواهد آنها را بخرد. از سوی ديگر اين كشورها مايل هستند امنيت راهبردی خود را از رهگذر حضور آمريكا حفظ كنند. شايد بتوان نمونه مشابه راعربستان سعودی بگيريم كه يكی از علل امنيت زمامداران اين كشور حضور آمريكا در اين كشور است. كشورها و گروههای ديگر نتوانستند به آنان كمك كنند. در آسيای مركزی هم وضعيتی مشابه ديده می شود. با آغاز جنگ آمريكا با تروريسم، روسيه نمی توانست در آن مشاركت نداشته باشد و جلوی حضور آمريكا را در آسيای مركزی بگيرد، چون ممكن بود در سراسر جهان به نظر برسد روسيه مايل به جنگ با تروريستها كه در افغانستان هستند، نيست. الان آمريكا می خواهد پايگاه دائمی در آنجا داشته باشد. روسيه خواهان آن شده است كه مدت حضور آمريكا در اين كشورها معين باشد. طبعاً روسيه نمی تواند شاهد حضور آمريكا در منطقه ای باشد كه حضور مسكو در آن يك حق طبيعی است.

به اعتقاد من روسيه بسيار فعال به ميدان می آيد و اين امر برای منافع ايران نيز سودمند است.

كشورهای آسيای مركزی پس از جدايی از هم نتوانسته اند وضعيت خوبی را برای مردم خود فراهم آورند. به نظر من، روابط بين المللی آنها بايد بسيار گسترده باشد. مثلاً مرزهای گمركی را بردارند تا تجارت و برنامه های اقتصادی به راحتی صورت بگيرد. اما قوانين اين كشورها به علت تفاوت سطح زندگی مردمشان با هم فرق دارند. روسيه سعی دارد اتحاد بيشتری بين آنها ايجاد كند و مثلاً اتحاد مالياتی و اقتصادی بين آنها پديد آورد. فكر می كنم ظرف دو، سه سال آينده نوعی اتحاد بين آنها شكل بگيرد و در نتيجه نفوذ روسيه در كشورهای آسيای مركزی بيشتر خواهد شد. در گذشته اين فضای خيالی وجود داشت كه با آمدن غرب مشكلات اين كشورها حل می شود. در مورد ازبكستان، اگر روسيه پنبه آن را نخرد، اين محصول در بازار جهانی مشتری ديگری پيدا نمی كند. اين كشورها متوجه شده اند كه زمينه همكاری بهتری با روسيه و كشورهای همسايه خود دارند تا كشورهای غربی كه دركی از وضعيت آنها ندارند.

- نزديكی بيشتر كشورهای مشترك المنافع با روسيه چيزی است شبيه زمان شوروي؟
- اصلاً فكر نمی كنم چيزی شبيه به زمان شوروی از نو پيدا شود. ممكن است الگوی بسيار دوری از اتحاديه اروپا بر پايه همكاريهای اقتصادی بين آنها شكل بگيرد. شايد اصولاً صحبت از اتحاديه اروپا در اين باره درست نباشد. شوروی ديگر بخشی از تاريخ است. وقتی كشورها استقلال يافتند، ديگر آن را از دست نمی دهند، چون ميوه شيرينی است. روسيه نه ميل آن را دارد كه استقلال اين كشورها را بگيرد، نه قدرت آن را. روسيه دوست دارد مرز آن به طور سمبليك كشورهای آسيای مركزی باشد. از اين نظر نيز روسيه و ايران زمينه همكاری مشترك دارند، هرچند كه بخشی از فعاليت فرهنگی ايران در اين كشورها برای روسيه قدری حساسيت برانگيز است، چرا كه از دور شدن اين كشورها از خود نگران است. -
نشست اخير كشورهای ساحلی دريای خزر با تأكيد اعضا بر عدم اختلاف و نزديك شدن به توافق پايان يافت. اما به نظر می رسد واقعيت غير از اين است.

- ببينيد، مسئله رژيم حقوقی دريای خزر يكی از سنگين ترين و دشوارترين مسائل سياسی كشورهای ساحلی اين درياست. نظر من اين است كه روسيه و ساير كشورهای دريای خزر در مورد ايران بی عدالتی می كنند. در زمان اتحاد شوروی دريای خزر دريايی داخلی بين ايران و اين كشور بود، هرچند كه قرارداد مشخصی در ارتباط با تقسيم بندی آن به امضا نرسيده بود چون چنين امری محتمل به نظر نمی رسيد، منطقاً همه اين احساس را داشتند كه اين دريا ۵۰-۵۰ تقسيم می شود. بنابراين وقتی يك طرف از ميدان سياست بيرون رفت و فضای آن را چند بازيگر ديگر می گيرند، اين مشكل همان طرف است، بخصوص با توجه به اينكه روسيه تعهدات شوروی را به دوش گرفته است. به نظر من به عنوان يك كارشناس روسی، ايران بايد بسيار جسورانه از همان لحظه اول پيشنهاد می كرد ۵۰ درصد دريای خزر را در اختيار داشته باشد و حالا كه اين كشورها فروپاشی را اعلام كرده اند، ادعاهای خودشان را بايد در ارتباط با همان ۵۰ درصد حل و فصل كنند. بعداً اگر ايران می ديد اين امر مشكل آفرين است و تعيين مرزهای بين كشورها دشوار می شود، می توانست پيشنهاد كند از آنجايی كه اين كشورها تازه استقلال هستند، ايران و روسيه می توانند به آنها كمك كنند تا به هر كدام تقريباً ۲۰ درصد برسد. در آن صورت مطمئنم صددرصد همه كشورها اين را می پذيرفتند و اين كمك بزرگی به روسيه هم بود. سياست ايران متأسفانه كمی مشخص نبود و آنان رژيم مشاع را پيشنهاد كردند كه مشكلات خاص خود را دارد و هيچ كس آن را قابل قبول ندانست. در سال ۱۹۹۸ كه اين كشورها ديدند كار به جايی نمی رسد و از سوی ديگر كشورهايی مانند قزاقستان و آذربايجان بدون اين دريا نمی توانند كاری بكنند و از ذخاير آن استفاده كنند، به اين فكر افتادند كه موافقت نامه های دوجانبه امضا كنند. قرارداد روسيه با قزاقستان در اين سال به امضا رسيد. مسكو پس از سه سال با آذربايجان موافقت نامه امضا كرد. بعداز اين امر مسئله ۲۰ درصد امكان تحقق پيدا نكرد.

الان بحران مبهمی در اين ارتباط وجود دارد. روسيه می گويد موضع ايران سازنده نيست، چرا كه ۲۰ درصد منطقی نيست. خط های جداكننده ای كه اين كشورها تعيين كرده اند، مانع از اختصاص سهم ۲۰ درصدی ايران است. سهم روسيه هم قدری بيش از ۱۹ درصد است. نشست اخير مسكو نتيجه بخش نبود. شايد جلسه گروه  كاری كه يك ماه ديگر در عشق آباد برگزار می شود، به نتيجه نرسد."

صفراف درباره همكاری های اتمی ايران و روسيه در اين مصاحبه گفت:

- همكاری روسيه با ايران در زمينه انرژی به خصوص طرح نيروگاه بوشهر روسيه را زير فشار سنگين غرب قرار داده است. دعوای اساسی آمريكا و فشار كشورهای غرب به روسيه بر سر آن است كه روسيه كمكهايی را به ايران می دهد كه كاربرد آن برايشان مشخص نيست. روسيه معتقد است اين استدلال بی اساس و همه اينها بهانه است و آنها می خواهند روسيه را از بازار ايران بيرون كنند.

در روسيه اين ديدگاه وجود دارد كه اگر از اينجا برويم، ديگر نمی توانيم برگرديم، چنانكه تا قدری از آسيای مركزی فاصله گرفتيم، خارجی ها حضور پيدا كرده و پايگاه تأسيس كردند و ديگر نتوانستيم مانند گذشته حضور داشته باشيم. وقتی از افغانستان خارج شديم، ديگر نتوانستيم وارد آنجا شويم. آمريكا هرگز از افغانستان خارج نخواهد شد. اينها مثالهای خوبی است كه روسيه را وادار می كند هشيار باشد.

روسيه از رهگذر مقاومت در اين ارتباط متحمل صدها ميليون دلار خسارت شده است.
مسئله نيروگاه بوشهر برای روسيه مسئله وجهه و نفوذ اين كشور است. يعنی موضوعی سياسی. خسارتهايی كه روسيه از اين همكاری ديده است، از درآمد ناشی از انجام اين طرح فراتر رفته است. اما روسيه نمی خواهد تحت هيچ شرايطی طرح بوشهر را متوقف كند. توقف اين طرح به معنای ميلياردها دلار خسارت برای روسيه است، چون اعتماد به روسيه در سراسر جهان از دست می رود.

- آيا در صورت احتمال اقدام نظامی برای خسارت زدن به اين نيروگاه، باز روسيه مقاومت خواهد كرد؟

- احتمال حمله نظامی به اين نيروگاه، مثلاً از جانب اسرائيل وجود دارد. پيشنهاد كارشناسان روسی به مسكو اين است و ايران نيز می تواند چنين درخواستی از مسكو بكند كه پيش از آغاز استفاده، امنيت مناسب هوايی منطقه تأمين شود.

نيروهای نظامی خارجی - حتی آمريكايی ها- نمی توانند از طريق زمينی وارد ايران شوند. امكان ورود سربازان آمريكايی از عراق به ايران ضعيف است، چون شيعيان عراقی به پا می خيزند و آمريكا عراق را از دست می دهد. ورود آمريكايی ها از آذريابجان به ايران به معنای خودكشی اين كشور قفقاز است. در آن صورت چه بسا آذربايجان غربی و شرقی شما به تنهايی اين موضوع را با آذربايجان بخواهند حل و فصل كنند. از طريق ارمنستان امكان ندارد، چون ارمنستان شريك استراتژيك روسيه است و روابط خوبی با ايران دارد و فاصله آن با آمريكا و غرب زياد است. اصلاً امنيت ارمنستان از طريق ايران و روسيه تأمين می شود. می ماند افغانستان. حكومت كرزای فقط در كابل حضور دارد. در صورت حركت آمريكايی ها از افغانستان به سوی ايران، طالبان ديگر باره از كوهها سرازير می شود و كار را بسيار دشوار می كنند.

يگانه راه اقدام نظامی عليه نيروگاه از طريق هواست. آمريكا هم برنامه بمباران نيروگاه با تأسيسات نطنز را تا پيش از راه اندازی آن دارد. اين جنگ نيست؛ فقط حمله ای به هدفی مشخص است. چنين اقدامی خسارت زيادی از نظر اقتصادی و سياسی برای مردم ايران و روسيه دربردارد. بنابراين فكر می كنم دولت ايران بايد از مسكو بخواهد امنيت هوايی اين تأسيسات را در حد امروز تأمين كند. به نظر من روسيه می تواند چنين سازوكاری با ايران ترتيب دهد و مثلاً به اسرائيل هشدار دهد در صورتی كه تل آويو دست به اقدام نظامی بزند، روسيه می تواند ظرف يك روز آن را از عرصه تاريخ محو كند. چرا كه حمله اسرائيل به معنای ضربه به روسيه و طرحهای اقتصادی آن در ايران است. به نظر من اگر ايران چنين طرحی را پيشنهاد كند، روسيه بايد پاسخی بسيار منطقی به آن بدهد و اين كار بسيار منطقی است.

- موضوع منابع انرژی آسيای مركزی و انتقال آن به بازارهای جهانی مسئله مهمی است. ظاهراً نزديكترين مسير برای اين منظور ايران است. اما مدتی پيش خط لوله باكو- جيحان افتتاح شد. آيا فكر می كنيد اين روند ادامه پيدا می كند؟ يا مسير ديگری مانند ايران يا افغانستان در پيش گرفته می شود؟

- روسيه از ابتدای كار طرفدار آن نبود كه خط لوله باكو- جيحان ساخته شود. آمريكا قصد دارد با ساخت اين خط لوله و عبور آن از كشورهای ديگر، از نفوذ روسيه در اين ارتباط بكاهد. اين طرح كاملاً بی منطق است و از لحاظ امنيت، جنبه فنی، مسئله توليد- در يك ماه بايد ۵۰ ميليون تن نفت از آن بگذرد تا توجيه اقتصادی پيدا كند- بی فايده است. روسيه طبعاً می خواهد انتقال انرژی از ايران صورت بگيرد كه از هر نظر قابل توجيه است. روسيه می خواهد راههای منطقی انتقال نفت و گاز دريای خزر را پيشنهاد كند. روسيه نيز به قواعد بازار بين المللی مانند رقابت پايبند است. روسيه طرفدار مشاركت هرچه بيشتر ايران در مسئله انتقال منابع انرژی دريای خزر است. البته در انتقال نفت و گاز ايران و روسيه رقيب هستند. برای روسيه حفظ نفوذ در اين منطقه مهم است.
به نظر من انتقال انرژی از طريق افغانستان، پاكستان و هندوستان در آينده نزديك متصور

نيست. حضور ايران در اين عرصه بايد سنجيده و مشخص باشد.

- در زمان استقلال كشورهای مشترك المنافع سخن از رقابت ايران و تركيه برای نفوذ در آسيای مركزی بود. آيا اين رقابت وجود داشته و دارد؟ يا ماهيت آن تغيير كرده است؟
- پس از فروپاشی شوروی، احساس رقابت دو كشور كه می خواستند نفوذ خود را بر اين كشورها گسترش دهند خيلی وجود داشت. البته غرب از طريق تركيه می خواست اين كار صورت بگيرد كه ضمنا يك كشور مسلمان عضو ناتو است و در گسترش ناتو به شرق مشكلی ايجاد نمی كند و رقيب دائمی ايران هم هست. حضور و نفوذ طبيعی ايران در كشورهای آسيای مركزی می تواند به طور طبيعی بيشتر گردد. تاجيكستان همزبان ايران است. من خودم متولد تاجيكستان هستم. وقتی بچه بودم، با لذت به راديوی ايران گوش می كردم و برايم بسيار دلچسب بود. ما ايرانيان را برادر خود احساس می كرديم، چرا كه فرهنگ و زبان مشترك داشتيم. اما ايران چنين احساسی نداشت، چون ما را بخشی از شوروی می دانست. نفوذ ايران در تاجيكستان، ازبكستان و تركمنستان به طور راحت می توانست وجود داشته باشد.

در رقابت بين ايران و تركيه، روسيه طرف ايران را گرفت و مايل به حضور ايران بود. روسيه خواستار كمك اقتصادی، فرهنگی- و نه مذهبی- ايران به اين كشورها بود. حساسيت روسيه نسبت به جمعيت مسلمان خود، اقدامات مذهبی ايران را برنمی تافت، چرا كه مسكو تصور می كرد ممكن است اقدامات ايران وضع آن را بدتر كند. اين حساسيت ها وجود دارند.

آمريكا دائماً به روسيه گوشزد می كند كه يكی از علل ناآرامی در قفقاز حضور ايران است. غرب بر اين امر پافشاری می كند كه ايران پناهگاه گروه های تندرو مانند حماس و حزب ا... است كه در غرب به افراطی بودن شناخته  شده اند.

- تحولات سياسی داخلی ايران در سياست آن در آسيای مركزی چه تأثيری دارد؟
- به اعتقاد من انقلاب ايران يك واقعه تاريخی قرن بيستم بود. طبعاً هر برنامه و مدل حكومتی همواره به يك شكل – در هر كشوری- نمی تواند اجرا شود، چون امروز با ديروز فرق دارد و بايد مقتضيات را در نظر گرفت. از انقلاب ايران ۲۴ سال گذشته است. در غرب و روسيه اين احساس وجود دارد كه دولت آقای خاتمی دولت اصلاحی است. ايران در سالهای اخير اصلاحات را بدون انقلاب خواسته است.

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی