|
بهزاد
نبوی نايب رييس مجلس شورای
اسلامی و عضو رهبری سازمان
مجاهدين انقلاب اسلامی در گفتوگو
با خبرگزاری "ايسنا" به
سئوالاتی پيرامون فعاليت های
هسته ای ايران، خطرات خارجی،
تغيير شرايط جهانی، چپ نمائی
هائی كه كشور را به كام جنگ می
كشد، انتخابات، دلسردی مردم از
اصلاحات و يك سلسله مسائل ديگر پاسخ
داد. بخش هائی از اين مصاحبه را
در زير می خوانيدك
ايسنا:
تاثيرات منازعات سياسی بر كشور و
جامعه چيست
؟
نبوی:
ابتدا بايد ديد منظور ا ز منازعه
سياسی چيست. آيا وجود اختلاف
ديدگاه بين جناحهای مختلف در
كشور و تاكيد هر گروه و جناحی به
ديدگاه خودش
را منازعه ميدانيم؟
يعنی فكر ميكنيم كه جامعه ايدهآل
جامعهای است كه همه جناحها
يك حرف را بزنند و با هم اختلاف نظر
نداشته باشند، و اين جامعه است كه
از
همه خطرات مصون
است و پيشرفت ميكند، و در اين
جامعه است كه مردم خشنود و راضی
بوده و در انتخابات شركت ميكنند.
اگر تعريف از منازعه سياسی اين
باشد، كاملا با رفع
اين نوع منازعه سياسی از جامعه
مخالفم.
اگر
منظور از منازعات سياسی اين باشد
كه جناحها يكديگر را متهم به
فساد مالی و
اخلاقی، جاسوسی و وابستگی
كنند كه متاسفانه در كشور ما مرسوم
است، من هم
مخالف حاكم شدن اين فضا بر جامعه
هستم.
وقتی
دچار مشكل
ميشويم كه
بنده بگويم امروز نميشود با
آمريكا جنگيد، جناح مقابل ميگويد
كه نبوی هر روز از بوش پسر جيره و
مواجب ميگيرد و اين يك نظريه سی.آی.ای
بوده و برای نفوذ در ايران و
برای فروپاشی نظام جمهوری
اسلامی ايران طراحی شده است،
در چنين شرايطی
منازعات سياسی شكل ميگيرد. تا
وقتی كه جناحها از ديدگاههايشان
دفاع كنند
و برای آنها
استدلال بياورند مشكل پيش نميآيد.
وقتی مشكل پيش ميآيد كه ما به
خاطر اثبات
ديدگاههای خودمان و نفی
ديدگاههای طرف مقابلمان فكر
كنيم تنها راه، متهم
كردن جناح رقيب
به دزدی، فساد و وابستگی
خارجی است.
به
بعضی از دوستان جناح محافظهكار
گفتهام كه هيچ لازم نيست بهزاد
نبوی قاتل شهيد رجايی باشد،
سه بار با چهره
مبدل به خارج از كشور رفته و با عمال
آمريكا ملاقات كرده باشد، فساد
مالی داشته باشد، در پتروپارس
ميلياردها دلار پول خورده باشد تا
حرفش غلط باشد. برای اثبات غلط
بودن حرف بهزاد نبوی الزاما لازم
نيست كه اين اتهامات وارد شود. توسل
به چنين
روشهايی تنها در صورتی است
كه استدلال متقابل وجود نداشته
باشد. البته ديگر اين
روشها در كشور ما كاربرد ندارد و
حتی در مواقعی كه واقعيت هم
دارد چون جامعه مكررا
از ما اين مباحث را شنيده است ديگر
باور نميكند.
سالها
طول خواهد كشيد تا برخوردهای
سياسی و
آرا
و عقايد ما تبديل به منازعه نشود.
نبوی
در باره فعاليت های هسته ای
ايران گفت: فشارهايی كه
پيرامون
اين قضايا در خصوص كشور ما وجود
دارد ريشه در برخوردها و اختلافات
گذشته دارد.
بعد از پايان
ماجرای افغانستان و عراق، ايران
به صورت يك پروژه در دستور كار
ايالات
متحده آمريكا قرار گرفت
و دور از انتظار نيست كه از همه
ابزارها برای برخورد با ايران
استفاده كند.
چيزی
كه آژانس بين المللی انرژی
اتمی مطرح
ميكند،
ابهامات و سوالاتی در مورد نحوه
عملكرد ايران با توجه مقررات
NPT و آژانس بين
المللی انرژی اتمی است كه
دولت ايران بايد بتواند به شكل
منطقی و روشن پاسخ آنها
را بدهد. ولی يك نكته را از
ديدگاه خودم، نه از ديدگاه
حكومتی و نه حتی از ديدگاه
سازمان سياسی مربوطهام، مطرح
ميكنم، و آن اين است كه معتقد به
ضرورت استفاده
از انرژی هستهای در حجم
زيادی كه بعضی از دوستان و
همكاران مطرح ميكنند نيستم.
به
نظر ميرسد استفاده وسيع از
انرژی هستهای برای
كشوری كه دومين ذخاير گازی
دنيا و ذخاير نفتی قابل ملاحظهای
دارد و با هزينههای خيلی
كمتری ميتواند به توليد
انرژی بپردازد، نه تنها از اهميت
و اولويت چندانی برخوردار نيست،
بلكه صرف هزينههای
خيلی زياد برای دستيابی به
انرژی هستهای، به لحاظ
اقتصادی هم امر مطلوبی نيست.
در حال حاضر، هزينه سرمايهگذاری
هر كيلو وات برق در نيروگاههای
بخاری كشور زير
500 دلار و در نيروگاههای
گازی زير 200 دلار است. در اين
شرايط هزينه سرمايهگذاری
هر كيلو وات برق توليدی از طريق
انرژی هستهای بين 1000 تا 2000
دلار است.
به اين ترتيب از نظر هزينههای
سرمايهای نيز اقتصادی محسوب
نميشود.
البته
اين پروژه (نيروگاه اتمی بوشهر)
قبل از انقلاب شروع شده و بايد به
اتمام برسد
و مورد بهرهبرداری قرار گيرد.
در
عين حال بايد با آثار تبليغات
گسترده
دنيا
عليه ايران در خصوص استفاده از
انرژی هستهای به نحو
منطقی برخورد كنيم . اروپا،
ژاپن و بسياری از كشورهای
ديگر امروز نظير آمريكا، عليه
ايران موضع گرفتهاند.
بايد
راههای جلب اعتماد جهانی را
بررسی و بپيماييم و پروتكل
الحاقی منع گسترش
سلاح هستهای را امضا كنيم.
برای بهرهبرداری از نيروگاه
اتمی بوشهر و استفاده
صلح آميز از انرژی هستهای
بايد فضايی كه در دنيا عليه كشور
ايجاد شده را تغيير
دهيم. دولتهای اروپايی دوست
هم توصيه ميكنند كه ايران پروتكل
الحاقی را امضا
كند. 18 شهريور شورای حكام آژانس
بين المللی انرژی اتمی در
مورد ايران تصميم گيری
خواهد كرد كه اگر تصميم
نامناسبی بگيرد، ممكن است
كار به مرحلهای برسد كه به سود
كشور، ملت و نظام نباشد و حتی
برای استفاده صلح آميز از
انرژی هستهای دچار مشكلات
جدی شويم. لذا بايد از
برخوردهای شعارگونه با اين
مسايل پرهيز كرد و مصالح و منافع
ملی در نظر گرفته شود. حدود نود
كشور از جمله ژاپن و آلمان پيمان 2+93
را پذيرفتهاند
و استقلالشان را هم از دست ندادهاند.
تصميم
دير هنگام در اين مورد،
نه تنها ممكن است فرصتها را از دست
ما بگيرد، بلكه ميتواند بهانهای
باشد برای
ضخيمتر كردن پرونده سلاحهای
كشتار جمعی ايران را كه توسط
دولت آمريكا ساخته
شده ، و تلاش آن دولت را برای
ايجاد اجماع جهانی عليه ايران
موفق تر كند و مسئوليت
مستقيم بروز چنين وضعی بر عهده
كسانی است كه با
شعارهای تو خالی كشور را بر
لب پرتگاه ميبرند. برای ما كه
قصد استفاده صلح آميز از انرژی
هستهای را داريم،
امضای موافقتنامه 2+93 مشكلی
ايجاد نميكند و آن را كه حساب پاك
است، از محاسبه
چه باك اگر
كسی وضع موجود خودش را نشناسد
هميشه در تدوين استراتژی دچار
مشكل خواهد بود. امروز
اوضاع ديگر فرق دارد. يك
جهان تك قطبی ايجاد شده كه يازده
سپتامبری در آن رخ داده است و
افكار عمومی مسيحيت و به خصوص
آمريكائيان را به شدت تحت تاثير
قرار داده است، انفجارات بالی،
حمله
به كليسا در پاكستان و
گروگانگيری در سالن تاتر مسكو و
حوادث مشابه كه همه به
نوعی
به مسلمانان ارتباط داده شده و سبب
شده كه نگاه افكار عمومی غرب و به
خصوص
آمريكا
تند و افراطی شود به نحوی كه
اين فضا به دولتها اجازه ميدهد
تا برای جلوگيری از تكرار
حوادثی چون يازده سپتامبر، دست
به هر عملی كه ميخواهند، بزنند.
حمله به افغانستان انجام ميشود
وبعضا افكار عمومی حمايت ميكند.
حمله به عراق ميشود، اروپا مقاومت ميكند
و به دلايل ژئو استراتژيك همراهی
نميكند. ولی آمريكا
و
انگليس عليرغم نظر اروپا، روسيه و
چين و بدون اجماع جهانی به عراق
حمله
ميكنند.
امروز دنيا به شكلی شده است كه يك
كشور قدرتمند به خودش اجازه ميدهد
به
يك
كشور حمله كند و يك دولت رسمی
مستقل را حتی بدون مجوز شورای
امنيت سازمان ملل
سرنگون
سازد.
بايد
يك جور ديگر فكر و تصميمگيری
كرد. بايد فهميد شعارهای سال 1358 و
حتی سال 1370، امروز ديگر كاربرد
ندارد.
در شرايط فعلی ما بيش از گذشته
احساس خطر و نگرانی ميكنيم،
ولی راه مقابله با
اين خطر بازدارندگی سياسی است
نه نظامی و نه شعارهای
توخالی.
صريحا اعلام ميكنيم كه امروز قدرت
نظامی نيست كه بتواند جلوی
تهديد خارجی را بگيرد. وقتی
كشوری مثل روسيه كه قدرت نظامی درجه دوم دنيا است و
كشورهای اروپايی برخورد
نظامی با تهديدات خارجی را
شدنی
نميدانند، پيشنهاد و اتخاذ راه حل
بازدارندگی نظامی بيشتر يك
شوخی است. قدرت نظامی
روسيه، آلمان و فرانسه كه به شدت
مخالف حمله آمريكا به عراق بودند،
دهها برابر قدرت نظامی ماست ولی
نتوانستند از نيروی نظامی خود
برای جلوگيری از حمله به
عراق
استفاده كنند. پس به طريق اولی ما
هم نميتوانيم از نيروی
نظامی استفاده كنيم. البته
هر كشوری بايستی آمادگی
دفاع از خود در مقابل تهاجم
خارجی را داشته .
امروز
راه رفع تهديد بازدارندگی
سياسی است، كه مولفههای آن
در داخل، آشتی با
مردم،
پر كردن شكاف بين حاكميت - ملت، به
نحوی كه در مقطع دوم خرداد 76
انجام شد و
در
خارج، جلوگيری از اجماع جهانی
و حتی در درون آمريكا، عليه
جمهوری اسلامی است.
امروز
سنگربندی در مرزها تهديدات را
رفع نمی كند، بلكه
نبايد بگذاريم سنگر بندی
دلهای مردممان عليه نظام شكل
بگيرد و به قول رييسجمهور،
موجی كه در جهت
حمايت نظام در دوم خرداد از سوی مردم
آمد و در حال برگشت است، دوباره
تغيير جهت دهيم.
در
دوم خرداد 76 چه كار كرديم كه جهتگيری
موشكهای كروز كه ايران را
نشانه
رفته بود، تغيير كرد. سنگربندی
نكرديم، به چهل ميليون نفر اسلحه
نداديم. يك
انتخابات
برگزار كرديم كه 30 ميليون نفر در آن
شركت كردند. اگر امروز بتوانيم اين
كار
را تكرار كنيم و در خارج جلوی
اجماع جهانی عليه كشور را
بگيريم، تهديد رفع
ميشود.
اين
استدلال ما است، حال هر كسی ميخواهد
بگويد ما دچار استحاله
شدهايم،
از بوش پول گرفتهايم، يا نوكر
آمريكا شدهايم، بگويد؛ ولی اين
استدلال ما
را
عقل و منطق و مردم ميفهمند.
بعضی عقبماندههای فكری
تصورمی كنند، امروز
ميتوانند
با شعارهای تند به خيال خود در خط
امام راحل حركت كنند، غافل از اينكه
چنين
شعارهايی نه تنها در شرايط
كنونی خريدار ندارد، بلكه به
امنيت منافع و مصالح
ملی
ضربات جدی ميزند.
ما
اصلاحطلبان به مشاركت حداكثری
معتقد هستيم.
ولی جناح مقابل معتقد است با
رای 15 درصدی “ جمهورناب“ هم
ميتوان كشور را اداره
كرد.
آنان بعد از انتخابات شوراها هم
خيلی خوشحال بودند و اهميتی
هم نميدادند كه
نامزدهايشان
با چقدر رای در تهران و مراكز
استانها، شوراها را تصاحب كردند.
اين
ديدگاه
برای آن است كه اگر بتوان با 15
درصد رای، يك مجلس كنترل شده
داشته باشد، “
مشكلات
معيشت مردم را حل كند” و مسايل
سياست خارجی و رابطه با آمريكا
را نيز با
لابی
خاص خودش حل كند، ميتواند كشور را
اداره كند، و طبعا به هيچوجه
دغدغه
مشاركت
حداكثری مردم را ندارد.
من
هم خوشحال ميشدم اگر امروز بتوان
با راه
حلهای
پيش گفته كشور را اداره كرد، چون
احساس ميكنم امروز تهديدات جدی
متوجه
كشور،
تماميت ارضی و كل نظام است. اگر
جناحی پيدا شود با هر فرمولی
كشور، استقلال،
تماميت
ارضی و نظام را حفظ كند، آن را
قبول ميكنم. ولی معتقدم كه آن
روشها در
حال
حاضر جواب نميدهد و به نظر ميرسد
كه جناح محافظهكار هم كم كم به اين
نتيجه
دارد
ميرسد. با 15 درصد حمايت در شرايط
عادی، وقتی كه مورد تهديد
خارجی نباشی ميتوان كشور را
اداره كرد، فقط بايد 85 درصد مخالف
را خفه كني!! ولی اگر در كنار
اين
85 درصد مخالف اشكال مختلف تهاجم
اقتصادی، نظامی و سياسی
خارجی وجود داشته
باشد،
حتی حمايت صددرصد هم به سختی
جواب ميدهد، چه رسد به حمايت 15
درصدی.
از طرف ديگر آيا ما ميتوانيم مسايل
خارجی خودمان را با آن لابيهايی
كه در جهان دو
قطبی
كارساز بود و حمايت 80 درصدی ملت
را داشتيم، حل كنيم. ما معتقديم كه
در شرايط فعلی
جهان آن لابيها جواب نميدهد. يك
زمان آمريكا برای تسلط بر يك
كشور
سالوادرآلنده
را در شيلی با يك كودتا سرنگون ميكرد
و به جای آن يك نظامی به نام پينوشه
را سر كار گذاشت، دكتر مصدق را با
كودتا سرنگون ميكرد، زاهدی و
محمدرضا شاه را جايگزين ميكرد. امروز مجبور
شده كه مشی خود را تغيير دهد و با
شعار دموكراسی و
مردم
سالاری به كشورها حمله كند،
در آن شرايط آن لابيها جواب ميداد،
ولی امروز جواب
نميدهد. به نظر ميرسد كه محافظه
كاران هم اين را درك كردهاند زيرا
حداقل همه بيان ميدارند كه راه مقابله
با تهديدات خارجی آشتی مردم
با حاكميت و مشاركت 30
ميليونی
در انتخابات است. ولی مهم آن است
كه چگونه ميتوان در شرايط
كنونی به اين هدف
رسيد.
يكی
از دلايلی كه مردم پای صندوق
نميآيند اين است كه آنها اطمينان ندارند كه آمدنشان حاصلی دارد.
احساس ميكنند اگر مجلسی تشكيل
شود و نگذارند
خواستههای
اساسی آنها را تامين كند، رايشان
بيخاصيت است. مجلس ششم خيلی
كارها انجام
داد ولی مردم از اين مجلس
انتظارات ديگری در جهت تحقق
شعارهای اصلاحات داشتند. وقتی ميبينند اين مجلس
در تحقق آن شعارها ناتوان است، فكر
ميكنند كه با
آمدنشان
پای صندوق فقط مشروعيت نظام را
بالا ميبرند.
پس
مردم بايد احساس كنند كه
منتخبين قبليشان چه رييس جمهور و
چه نمايندگان موثر بودهاند، در
غير اين صورت پای صندوق نخواهند آمد. لذا
استراتژی پيشنهادی اين است كه
در اين فرصت باقی مانده
بايد
حركت اصلاحی با تمام قدرت پيش
برود تا مردم احساس كنند رايشان
قادر به انجام تحولات
و يا حداقل مقاومت قدرتمندانه در
جامعه است. اگر مردم اميدوار شوند
دوره بعد هم شركت ميكنند، فرصت كم و
زمان كوتاه است. بايد خيلی كارها
انجام شود تا
اعتماد
از دست رفته ترميم و جهت موج در حال
برگشت را تغيير دهيم، و الا اگر
تمام جناحها
با هم وفاق كنند و مجمع روحانيون با
جامعه روحانيت، مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب با جمعيت
موتلفه ائتلاف كرده و يكی شوند،
هيچ مشكلی حل نميشود. چون
اين
گونه نيست كه وقتی كه گروههای
اصلاحطلب و محافظهكار پيمان
اخوت بستند آن 22 ميليون
رای آقای خاتمی و آن 27
ميليونی كه به مجلس ششم رای
دادند، پشت سر آنان حركت كنند.
متحد
شدن در داخل يعنی اتحاد مردم با
حاكميت. بنابراين بايد بدون هيچ كم
و
كاستی
و كوتاهی برروی شعارهای
اصلاحی تاكيد و پافشاری كرد و
با تمام توان جلو رفت تا
مردم احساس كنند رای مجددشان
حاصلی به بار خواهد آورد. مردم
مردمسالاری دينی را قبول دارند ولی، مردمسالاری
دينی آقای خاتمی را.
به
اعتقاد ما پيش از آن كه به فكر
انتخابات دور هفتم مجلس باشيم،
بايد فكر چگونگی پركردن شكاف
حاكميت - ملت، كه در اثر سياستهای غلط و
ضدمردمی محافظهكاران و برخی
عملكردهای نهادهای
اجماعی، به
شدت
افزايش يافته، باشيم. اصلاحطلبان
هم بايد توجه داشته باشند اگر اين
شكاف ترميم نشده
و مردم پای صندوقهای رای
نيايند، نه تنها در انتخابات
پيروزی كسب نخواهند كرد، بلكه استقلال، تماميت ارضی
كشور و كليت نظام نيز در معرض
تهديدات جدی و حتمی قرار
خواهد گرفت.
بدين
لحاظ هركس و هر جريانی كه با روشهای
اقتدارگرايانه بر سر
راه
مشاركت گسترده مردم در انتخابات
مانع ايجاد كند، بايد مسوليت عواقب
ناشی از آن
و خطراتی كه كشور و نظام را تهديد
خواهد كرد، بر عهده گيرد.
|