|
تعدادی
از فرماندهان بسيج و سپاه هركجا كه
دهان باز كرد، اخبار و ادعاهائی
را مطرح كرده اند كه پيوسته موجب دو
پرسش شده است:
1-
اگراين اخبار صحت دارد، منابع آن كجاست و
چرا دقيقا به مردم اطلاع داده
نمی شود.
2-
اگر اين اخبار جعلی است، كدام ستاد جعل
اخبار اين نوع خبرها را دراختيار آن
ها می گذارد و ذهن آنها را آماده
حادثه آفرينی می كند؟
ستاد
جعل خبر، كه ظاهرا مصباح يزدی و
حتی رهبر جمهوری اسلامی هم
از آن تغذيه می كند دركجا قرار
دارد؟
شايد
هنوز نسبت به وجود و حضور اين ستاد
كم توجه باشند و يا برخی دانسته
های خود در باره اين ستاد را
كافی بدانند، اما ماجرا
آفرينی های ماه های گذشته و
بويژه آن تفسيری كه عضو انستيتو
تحقيقات استراتژيك مسكو در باره
ايران "صفراف" فاش ساخت و گفت
كه امريكا تماس هائی با
فرماندهان نظامی ايران برقرار
كرده اهميت يافتن پاسخی
دقيق به پرسش های بالا را جدی
تر می كند. وجود چنين ستادی،
پديده ای نو و ناآشنا برای
كسانی كه تاريخ 28 مرداد را مرور
كرده باشند نيست. شبكه بدامن را
انگلستان و امريكا برای همين امر
در تهران برپا كردند: جعل خبر و جنگ
روانی با مردم!
فرماندهانی
كه خبرها و ادعاهائی از نوع
اخبار زير را در مجامع مختلف
نظامی بيان می كنند و بی شك
اندكی از آن به مطبوعات راه می
يابد، از كدام ستاد تغذيه خبری
شده و به عامل جنگ روانی تبديل
شده اند؟
به
اين نمونه توجه كنيد:
سردار رمضان
شعبانی، معاون سياسی بسيج در
همايش فرهيختگان سياسی بسيج
در سمنان گفته است:
در جريان اغتشاشات
اخير(منظور تظاهرات دانشجوئی
است) سندی لو رفت كه نشان ميداد
آمريكاييها و اروپاييها، اسامی دولت موقت را هم مشخص
كردهاند و در آن، اسامی برخی
از نمايندگانی كه نامه به مقام
رهبری را امضا كرده بودند نيز
وجود داشت.
اگر اين خبر درست است
و چنين سندی وجود دارد، چرا
اعلام نمی شود و اگر دروغ است چرا
بيان می شود؟ اگر خبر و كشفی
پنهان است چرا در جمع عده ای جوان
و نوجوان خام و بی خبر طرح می
شود و در مطبوعات منعكس می شود و
اگر خبر و كشف پنهانی نيست، چرا
رسما اعلام نمی شود؟
نمونه
دوم
علی
دوانی كه او هم با محافل سپاه و
تشكيلات امنيتی غير اقنونی در
ارتباط بايد باشد در همايش
بزرگداشت شيخ فضلالله نوری
می گويد:
آمريكا علناً گفته كه بيست
ميليون دلار برای سرنگونی
نظام جمهوری اسلامی اختصاص
دادهايم و همين
ديشب مجدداً اعلام كرد كه از
مخالفين جمهوری اسلامی حمايت
ميكند، اما موضوع فراتر از اين
حرفهاست. مثلاً سندی به دست آمده كه به يك
روزنامه پانصد ميليون تومان دادهاند كه روحانيت،
مرجعيت و ارزشها را مسخره كند.
آن خبری
كه علنا از سوی امريكا منتشر شده
در كدام روزنامه امريكائی بوده؟
آن روزنامه ای كه پانصد ميليون
تومان گرفته كدام بوده؟
ناطق كه
ظاهرا بايد چنان چشم و دلش سير باشد
كه پانصد ميليون تومان رقمی در
برابرش نباشد، يا جاعل است و يا
نادان و يا عامل اجرای جنگ
روانی شبكه "بدامن" در
جمهوری اسلامی.
اين
استدلال او در همين سخنرانی را
به چه چيز جز يكی از صفات بالا
می توان متصل كرد:
عده ای
می گويند خيابان مطهری،
خيابان بهشتی، ولی در مقابل
عده ای ميگويند: خيابان دكتر حسين فاطمي!! مگر شما نانخور
بيگانهايد؟
از اين آقا
بايد پرسيد آن حسين آقای
فاطمی كه اسم برده ای می
شناسي؟ كی گفته او بيگانه بوده و
كسی كه نامش را ببرد نان خور
بيگانه است؟ اساسا تاريخ ايران نه،
همين تاريخ معاصر كشور را می
داني؟ آخر تريبون سخنرانی كه
چماق نيست، حرف هم كه باد هوا نيست!
|