اخبار

پيك

                       
 

متن مصاحبه سيد حسين خمينی با روزنامه "هاندلزبلاد" چاپ هلند

اگر آيت الله خمينی زنده بود

رهبر اپوزيسيون ج. ا می شد!ا

 

1- ازجدائی مذهب و مسجد از حكومت و قدرت قاطعانه دفاع می كنم و روحانيون بسياری در ايران مانند من فكر می كنند. 2- اگر امريكا برای مردم ايران آزادی می تواند بيآورد، بگذاريد بيآورد.3- رهبر كنونی جمهوری اسلامی يك روحانی ساده مثل خيلی از روحانيون ايران است و هرگز پايگاه و نفوذ مردمی پدربزرگ من را ندارد. 4- زير نام آيت الله خمينی، كارهای خلاف خود را پيش می برند.ا

 

نخستين مصاحبه ای كه در مطبوعات اروپائی و امريكائی از سيد حسين خمينی منتشر شد، بخش هائی از يك گفتگو در متن يك گزارش در باره شرايط امروز ايران بود. اين گزارش را  روزنامه "هاندلزبلاد" چاپ هلند منتشر كرد. بدنبال آن روزنامه ها و مجلات مختلف امريكائی و اروپائی و حتی روزنامه های عرب زبان چاپ انگلستان كه در كشورهای عربی توزيع می شودند اين مصاحبه ها را بازتاب دادند. راديوهای فارسی زبان با حسين خمينی مصاحبه كردند تا نقطه نظراتی كه وی در مصاحبه با هاندلزبلاد مطرح كرده بود را بيشتر موشكافی كنند.

در ايران، هيچ يك از اين مصاحبه ها و گزارش ها منتشر نشد و چند روزنت خبری- سياسی نيز اگر طرفدار اصلاحات بودند عمدتا تنها اشاره به انجام چنين مصاحبه ای كردند و يا چند جمله ای از آن را منتشر ساختند و اگر در جبهه ضد اصلاحات بودند تفسيرها و گزارش های امنيتی خود را عليه حسين خمينی منتشر ساختند و نه اصل مصاحبه را.

دو نكته از مجموعه اين مصاحبه بيش از بقيه نكات جلب توجه كرده بود، يكی موضع حسين خمينی در باره نقش امريكا درعراق و پاسخ به سئوال خبرنگار هاندلزبلاد در باره امكان دخالت امريكا در ايران و ديگری حمايت از جدائی مذهب از دولت و حكومت.

دفتر و بيت آيت الله خمينی درتهران پيرامون همين دو نكته اطلاعيه ای صادر كرد. اين اطلاعيه كه آشكارا زير فشار حكومتی صادر شده بود تصريح داشت كه ترجمه فارسی مصاحبه دقيق نيست و متن فارسی دقيق اين مصاحبه بعدا منتشر می شود. اين وعده تحقق نيافت اما بجای آن سايت بازتاب كه نقطه نظرات هاشمی رفسنجانی، محسن رضائی و مجمع مصلحت را منتشر می كند گزارشی امنيتی- پليسی در باره حسين خمينی منتشر كرد كه عمدتا متكی بود به آنچه هاشمی رفسنجانی در كتاب های خاطرات خود در باره وی نوشته است. اينكه او معتاد بوده و يا هست، اينكه ترياك می كشيده و يا می كشد، اينكه (مطابق سيستم هميشه رايج جاسوس بگيری در جمهوری اسلامی) با محافل جاسوسی غرب و امريكا در تماس بوده و يا هست و از اين نوع استدلال ها و پرونده سازی ها كه بدشواری بتوان قبول كرد كه كسی اين نوع استدلال ها را ديگر در جمهوری اسلامی می پذيرد.

ترجمه متن مصاحبه سيد حسين خمينی با هاندلزبلاد از همان ابتدا مورد نظر ما بود اما تنوع مصاحبه های مطبوعاتی و راديوئی ما را برآن داشت تا دست نگهداشته و ببينيم كدام مصاحبه در كدام نشريه كامل تر است تا تلفيقی از همه آنها فراهم آوری و يا آن مصاحبه را ترجمه كرده و بعنوان ديدگاه های حسين خمينی منتشر كنيم. درپايان يك هفته انتظار به اين نتيجه قطعی رسيديم كه همان مصاحبه نخست سيد حسين خمينی با هاندلزبلاد هلند موجز ترين و كامل ترين مصاحبه است، گرچه در متن يك گزارش خبری – تحليلی تنظيم شده و تفكيك آن قسمت هائی كه مصاحبه است با آن قسمت هائی كه تفسير نويسنده گزارش است كمی دشوار بنظر می رسد.

سرانجام اين تدبير را برگزيديم كه پاسخ های سيد حسين خمينی را در داخل گيومه مشخص كنيم و سئوال و تفسير نويسنده هلندی هاندلزبلاد را بدون گيومه؛ كه چنين كرديم و اين گزارش را با همين مقدمه در ادامه می آوريم.

 

مصاحبه  حسين خمينی با روزنامه هلندی "هاندلزبلاد"

 سيد حسين خمينی، نوه 45 ساله آيت الله روح الله خمينی، رهبران ايران را كسانی می داند كه با استفاده از ياد و نام پدربزرگش به حكومت ادامه می دهند. او معتقداست حكومت ايران تبديل به يك ديكتاتوری مذهبی شده است. از نظر وی توده مردم ناراضی اند.

خمينی جوان از بيست روز پيش در خانه يكی از روحانيون شيعه كه دوست دوران تحصيل او بوده اقامت دارد. او از 1964 تا 1978 درعراق زندگی می كرده است. دراين سالها خانواده او توسط شاه تبعيد شده بود.

در ماه های گذشته منابع مختلفی در پنتاگون و وزارت امور خارجه امريكا از امكانی سخن به ميان آوردند كه بموجب آن از كشور همسايه ايران(عراق) ايران را بتوان بمباران تبليغاتی كرد.

سيد حسين خمينی در انتظار تغييرات نزديك در ايران است. او نظراتی دارد كه امروز در حكومتی كه پدر بزرگش پايه ريزی كرد جرمی سنگين است.

او می گويد كه اگر آيت الله خمينی اكنون زنده بود اپوزيسيون ضد حاكميت كنونی ايران را رهبری می كرد.

نوه آيت الله خمينی در بغداد زندگی می كند. روی تشكی در خانه يك آشنا می خوابد. در كنار رختخوابش يك قرآن و يك اسلحه كمری قرار دارد. در خارج يك هلی كوپتر امريكايی در حال پرواز است. بغداد هنوز پرخطراست. طرفداران صدام حسين و پليس مخفی ايران همه جا هستند.

خمينی جوان می گويد:" ولی آزادی در اينجا عالی است". 

مردی با قدرتمندترين نام خانوادگی در ايران به عراق تحت اشغال امريكا آمده است تا "استراحت كند".

می گويد او تنها ايرانی نيست كه دنبال جای امن می گردد. جمهوری اسلامی ايران در بحران عميق هويتی فرو رفته است. مدينه فاضله ای كه پدربزرگ او در سال 1979 بنيان گذاشت به كشتی بدون ناخدا می ماند. هر سال بيش از دهها هزار ايرانی خود به غرب می رسانند.

مشكلات فزون از تحمل است. مردم در انتظار مبارزه شديد بين محافظه كاران و اصلاح طلبان اند.

نويسندگان تجديد نظر طلب، روشنفكران و اعضای مجلس نامه های اعتراضی برای رهبر "علی خامنه ای” می فرستند. جانشين آيت الله خمينی. آنها در نامه های خود بيكاری، مصرف مواد مخدر، بی قانونی و اختناق را خاطرنشان می كنند. آنها تائيد دو لايحه قانونی مهمی را از وی خواستارند كه خاتمی پيشنهاد كرده است و به او هشدار می دهند كه زمان كمی برای بقای حكومت مانده است.

جناح محافظه كار، كه سپاه، پليس و قوه قضائيه را در اختيار دارد با دستگيری ها، محدوديت های قانونی برای مطبوعات و اذيت و آزار گروه های فشار به اين معترضين پاسخ می دهد. گرچه احزاب اصلاح طلب مجلس را دراختياردارند، ولی پيشنهادها و لوايح قانونی مهم آنها در سالهای گذشته توسط شورای نگهبان يا رد شده و يا از محتوا خالی شده است. شورائی مركب از شش آيت الله می تواند قوانين را وتو كند. رئيس جمهور اصلاح طلب محمد خاتمی كه شش سال پيش برای اولين بار با اكثريتی خرد كننده انتخاب شده، درماه های گذشته گفته است كه اگر مردم نخواهند او استعفا خواهد داد.

هموطنان وی اميدشان را به تغييرات از دست داده اند. آرزوهای آنها برای آزادی های بيشتر فردی، برای حقوقی و آزادی انتخاب سياسی بيشتر هربار سركوب می شود و با مرزهای ممنوعه در جمهوری اسلامی روبرو می شود.

اخيرا هر حركت كوچكی كافی است تا خيابان های پايتخت شلوغ شود. شش هفته پيش تظاهراتی در پايتخت برپا شد. ده روز پياپی شهروندان معمولی با اتومبيل های خود دور شهر می گشتند و همبستگی خود را با اين تظاهرات نشان می دادند. در تمام كشور چهار هزار تظاهر كننده دستگير شدند. يك خبرنگار عكاس ايرانی- كانادائی بنام زهرا كاظمی در زمان دستگيری اش با ضربه ای كه در زندان بر سرش وارد شده بود كشته شد. به نظر دادستان تهران، بخشی از زندانيان مستحق مجازات مرگ هستند.

 

حسين خمينی پيش از اين هم در عراق بوده است. همراه پدر و پدربزرگ معروفش در تبعيد زندگی می كرد. از سال 1964 تا 1978 درنجف، جائی كه موسس شاخه شيعه اسلام "امام علی” مدفون شده است.

حسين خمينی كه در تبعيد شاه زندگی می كرد، در شهر مقدس نجف درس خوانده و در بسياری از نشست های آيت الله خمين حاضر بوده است. از نجف نوارهای سخنرانی رهبر مذهبی ايران برای ميليون ها پيروان وی در ايران ارسال می شد. در 23 اكتبر سال1977 پدر حسين خمينی بنام "مصطفی خمينی” بعد از ملاقات با آدم های مشكوك فوت كرد. مرگ او رسما سكته قلبی اعلام شد، ولی خانواده وی فكر می كنند كه او را مسموم كردند."

" پدر من بزرگترين مشاور آيت الله خمينی بود. بعد از مرگ وی، من هشت سال تمام با سياست مشغول بودم، بويژه در سالهای انقلابی 1979 و 1980"

سيد حسين خمينی در حالی مصاحبه می كند كه با يك چشم به فرستنده الجزيره نگاه می كند. اين فرستنده يك ماشين باربری امريكائی را نشان ميدهد كه آتش گرفته و مردم دور شعله های آن می رقصند.

او سپس از آن سالهائی گفت كه آيت الله خمينی همراهان و طرفداران پيشين خود را يكی پس از ديگری حذف كرد. رهبر مذهبی پيش از انقلاب قول داده بود كه به حوزه علميه قم باز خواهد گشت، اما عملا چنين نكرد و رهبری حكومت را بدست گرفت.

حسين خمينی می گويد" بهتر بود پدربزرگم به قم باز می گشت. در آن صورت مشكلی بنام حكومت مذهبی پيش نمی آمد."

در سال 1985 حسين خمينی آخرين سخنرانی عمومی اش را كه مصادف بود با بركناری اولين رئيس جمهوری”بنی صدر" ايراد كرد.

" من در آن سخنرانی اعدام ها، ترورها و همه چيزهائی را كه درايران اتفاق می افتاد محكوم كردم. پس از آن سياست را كنار گذاشتم. اين تصميم خودم بود."

ولی خمينی جوان سرانجام نتوانست بيش از اين ساكت بماند. تغيير رژيم درعراق او را شديدا تحت تاثير قرار داد.

" آزادی عراق به من يك قدرت خارق العاده داد تا در باره ايران حرف بزنم. من چيزهای بدی ديده ام. كارهای زشت مانند خنجری در قلب من است. به همين دليل حالا صحبت می كنم. ديكتاتور مذهبی ايران نمی تواند جلوی مرا بگيرد."

- آيا ميراث آيت الله خمينی توسط جانشين او خوب پاسداری شده است؟

"علی خامنه ای شخصيت و موقعيت پدر بزرگ من را ندارد. او يك روحانی معمولی مانند همه روحانيون و سياستمداران ديگر است. او نتوانست ميراث پدر بزرگم را حفظ كند. كسانی در حاكميت برای توجيه اعمال خود از نام پدربزرگ من سوء استفاده می كنند. روحانيونی كه اكنون اعمال غير قانونی خودشان را زير نام پدربزرگم پيش می برند، سياستمداران كوچكی هستند كه اگر پدربزرگم نبود هرگز نمی توانستند به چنين موقعيتی دست پيدا كنند."

- نظر شما در مورد وضعيت كنونی ايران چيست؟

" توده مردم از وضعيت كنونی ناراضی است و از آنچه كه زيرنام مذهب اتفاق می افتد بشدت ناراحتند. ايرانی ها می بينند كه زير نام خدا و 12 امام مقدس چه چيزهای زشتی رخ می دهد. بزرگترين خواست آنها اين است كه ديگر از مذهب سوء استفاده نشود. علاوه بر اين، آنها بهبود اقتصادی و تغييرات سياسی را می خواهند. رهبران ايران غير مسئول و نابالغ هستند. به مردم، اسلام و انقلاب فكری نمی كنند. به لطف خدا يك ريشه عميق آزاديخواهی در ميان مردم وجود دارد. آمادگی مردم برای جانباری می تواند آزادی را برای ملت ما بيآورد. اين آمادگی هميشه در تاريخ ايران بوده است. اگر پدربزرگ من هنوز زنده بود، بعنوان اولين نفر درمقابل چيزهائی كه حالا اتفاق می افتد می ايستاد. من كاملا مطمئنم."

- مقررات جديدی برای پوشش زنان و مانتوهای آنها تعيين شده است.

" ورود حكومت در چنين عرصه هائی جز اينكه مردم را بيشتر عصبانی كند چيز ديگری نيست. توده مردم اين نوع مقررات را تحقير می كنند. من فكر می كنم مردم را بايد آزاد گذاشت تا در مورد مسائل شخصی خويش، خود تصميم بگيرند. همين روسری ها كه در ايران اجباری شده، در قرآن چيزی در باره آن نوشته نشده و تنها توصيه شده كه زنان پوشش داشته باشند. زنان خود حق دارند پوشش خويش را انتخاب كنند."

- آيا انقلاب اسلامی يك اشتباه نبود؟

" اجازه بدهيد در مورد زمان حال صحبت كنيم."

- درباره رئيس جمهور اصلاح طلب "محمد خاتمی” چگونه فكر می كنيد؟

" خاتمی يك نماد شده است. او به اين دليل موفق شد كه مردم خواهان تغييرات در جامعه ايران بودند؛ ولی اكنون ديگر ماموريت او پايان يافته است. او آينده ای ندارد، زيرا نمی تواند چيز بيشتری به مردم بدهد. برخی از اصلاح طلب ها انسان های با اعتقادی هستند و به آزادی باور دارند، اما مردم به اين دليل كه آنها را هم بخشی از سيستم می دانند، ديگر به آنها هم اعتماد ندارند."

- بسياری از روشنفكران ايرانی برای جدائی مذهب از حكومت تلاش می كنند. شما دراين باره چه فكر می كنيد؟

" اين جدائی يكی از مهم ترين خواست های من است، اين به سود مذهب است. هر سيستم سياسی بايد براساس جدايی مسجد و حاكميت باشد. تا زمانی كه امام دوازدهم غائب (مهدی) می آيد؛ كسی نمی تواند زير نام خدا حكومت كند. فكر می كنم فقط ائمه اطهار می توانند بطور مذهبی حكومت كنند و قوانين فقهی را بنويسند. اين فقط برای آنها مجاز است. حتی در نهايت امر، پدر بزرگ خود من هم يك انسان معمولی بود."

- پدر بزرگ شما اعتقاد داشت كه يك روحانی نزديك به خدا و يا يك سياستمدار عاليرتبه می تواند يك كشور را رهبری كند. عقيده ولايت فقيه تاكنون به اين صورت در ايران برقرار بوده است. شما اين را رد می كنيد؟

" بخشی از روحانيون شيعه طرفدار تئوری هستند كه بموجب آن از طريق ولايت فقيه و تركيبی از رهبری سياسی و روحانی می توان حكومت كرد. اين يك نكته ای برای بحث است. بسياری از روحانيون معروف شيعه با اين عقيده موافق نيستند. بويژه كسانی كه در سالهای گذشته اين تئوری را در ايران تجربه كرده اند. حتی پدر بزرگ من نيز در سالهای جوانی اش با اين تئوری مخالف بود؛ اما از انتهای سالهای 50 به اين اعتقاد رسيد. در سالهای 60 و 70 او روی "ولايت فقيه" بيشتر كار كرد، تا اينكه بالاخره اين يكی از مهم ترين اجزاء سيستم ايران شد. او بعنوان يك دانشمند و انسانی صادق حق داشت عقيده اش را عوض كند. هر انسان حقوقدان و متفكری می تواند نظرش را تغيير بدهد. ايشان هم می توانست در سالهای 50 عمر خود نظرش را تغيير بدهد، همچنان كه اگر امروز بود و اين تجربه ولايت فقيه در می ديد می توانست نظرش را تغيير بدهد. اكنون در ايران يك ديكتاتوری مذهبی كه بدترين نوع ديكتاتوری است حاكم است."

- درباره تظاهرات دانشجويان كه پنج هفته پيش روی داد چه فكر می كنيد؟

" من اميدوارم تظاهرات اولين سنگ بنای تغييراتی باشد كه در ايران همه در انتظار آن هستند. البته ايرانی ها مردم مومن و معتقدی اند. من انتظار يك حادثه و يك تحولات سريع را در ايران دارم."

- يك اتفاق بزرگ؟

" حادثه ای كه ما را بسمت آزادی كه پايه های خوبی برای آن در ايران وجود دارد ببرد. مردمی كه پايه های آزادی را ريخته اند می توانند راه رسيدن به آزادی را كامل كنند. بدرستی نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد. البته من تماس های خوبی با شخصيت هائی در درون حاكميت دارم، با سازمان های مخفی و شعب ديگر حاكميت. مرگ دردناك پدرم (مصطفی خمينی) در زمان خود نقطه آغاز انقلاب اسلامی بود و من پسر او هستم. من كسان زيادی را در حاكميت جمهوری اسلامی می شناسم اما هرگز رابطه ای با كارهای جاسوسی و كشت و كشتار پس از انقلاب نداشته ام و خيلی ها مثل من هستند. البته وقتی از تمايل مردم به آزادی و تحول صحبت می كنم اينگونه نيست كه ما يك نقشه از پيش آماده برای رسيدن به اهداف خودمان داريم."

- بعضی رهبران در عراق می خواهند كه اين كشور محلی برای اعضای اپوزيسيون كشورهای همسايه باشد. محلی كه بتوان در آن آزادانه درباره كشورها و حكومت ها صحبت كرد. شما فكر می كنيد عراق پناهگاه خوبی برای روحانيون و مخالفين سياسی ايران باشد؟

" من اميدوارم عراق محلی امن برای آن باشد كه آزادی بتواند بدون دخالت شياطين و پيروان آنها تبليغ شود. منظورم حكومت ايران و بقايای رژيم صدام است. اگر شرايط در عراق كمی آرامتر شود، انتظار آن را دارم كه بسياری از برجستگان ايرانی در اين كشور جمع شوند: روحانيون، روشنفكران، مليون و آدم های ديگری كه آزادی را می خواهند و خود را در مقابل توده مردم كشورشان مسئول می بينند. آنها می توانند در عراق آزادانه نظراتشان را بگويند. يك عراق آزاد می تواند محلی باشد كه از آنجا در مورد آزادی ايران بتوان تلاش كرد. حكومت ايران بويژه نگران آنست كه نجف مقدس، يعنی جائی كه بسياری از روحانيون شيعه در آن ساكن هستند محلی برای اين امر باشد. يكی از مهم ترين مقدسين ما، يعنی امام حسين دراينجا و برای آزادی كشته شده است. او در اينجا به خاك سپرده شده و ايرانی ها او را در قلب خود دارند. او يك نمونه برای همه ماست."

- شما نوه موسس جمهوری اسلامی هستيد. اميدواريد ازعراق سرنگونی رژيم ايران رهبری شود ؟

" من اميدوارم كه آزادی هرچه زودتر در ايران برقرار شود. اگر خدا بخواهد از اينجا فعالانه كار خواهيم كرد برای تبلور آزادی و ثبات در ايران. برای من افتخار بزرگی خواهد بود اگر در اين روند نقشی بتوانم برعهده بگيرم. اميدوارم خداوند من را ياری كند. اميدوارم توان آن را داشته باشم كه آزادی را به ايران نزديكتر كنم. اين يك دوره و مرحله خواهد بود."

- شما فكر می كنيد كه امريكائی ها آزادی را در عراق به ارمغان آوردند؟ آيا نظرتان اين است كه آنها در كشور شما هم اين كار را بايد بكنند؟

" آزادی بالاتر از نان است. آزادی بالاتر از همه چيز است. اگر امريكائی ها می توانند آزادی بيآورند، بگذاريد بيآورند."

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی