|
17
مرداد در ايران روز خبرنگار اعلام
شده است. برای دفاع از اهل قلم و
اهل مطبوعات زندانی، در همين روز
جمع زيادی از اهل قلم مطبوعات
تحصن كردند. همه آنها كه دست به تحصن
زدند و همه آنها كه در زندان اند
بخوبی می دانند كه روزنامه
كيهان و شخص حسين شريعتمداری در
زندانی شدن اهل مطبوعات نقش
مستقيم داشته است. اين يادآوری
كوتاه به آن دليل با تاخير روبرو شد
كه تصور می كرديم سيد ابراهيم
نبوی لااقل بمناسبت 17 مرداد قلم
بگشايد!
در
فاصله سه روز 9 تا 11 تيرماه پر حادثه
ای كه گذشت، دو قلم از دو سنگر
همديگر را نشانه رفتند. يكی از
جبهه كسانی كه يا زندانی اند و
يا متحصن و ديگری از جبهه ای
كه زندان سازند و پرونده ساز. در اين
جبهه حسين شريعتمداری و حسن
شايانفر، مسيح مهاجر و حميد رضا
ترقی، اسدالله بادامچيان و چند
سردار لباس شخصی در روزنامه
های كيهان و رسالت و جمهوری
اسلامی قرار دارند. يعنی سيد
ابراهيم نبوی كه فعلا در خارج از
كشوراست و در تيررس اداره اماكن و
دادستانی تهران نيست از آن جبهه
و ديگری كه حسين شريعتمداری و
يارانش در كيهان باشند از اين جبهه.
كيهان
در آن سه روز تيرماه، ظاهرا فراموش
كرده بود سيد ابراهيم نبوی فعلا
دم چك نيست و به همين دلگرمی پايش
را كرده بود توی كفش نبوی كه
چند شماره برای پای
شريعتمداری بزرگ بود. متقابلا
سيد ابراهيم نبوی هم لگدی به
قوزك پای كيهانی ها زد تا
پايشان را از توی كفش او بيرون
بيآورند.
كيهان
نوشته بود كه نبوی می خواسته
پناهنده آلمان بشه ولی تقاضايش
رد شده و يك سلسله از همين
ادعاهای بی سروته.
سيدابراهيم
نبوی در يك يادداشت نه چندان
كوتاه كه نيمه طنز و نيمه جدی بود
در سايت خود، در بخش جدی مقاله اش
خطاب به اهل كيهان نوشت كه اگر
يكبار ديگر در باره او چيزی
بنويسند چاك قلم را خواهد كشيد و
خيلی چيزها را خواهد گفت. نبوی
در تاريخ 11 تيرماه در سايتی كه
دارد نوشت:
"
5- از اين تاريخ روزنامه كيهان را
اكيداً تهديد می كنم كه اگر
كوچكترين چيزی در مورد من در اين
روزنامه نوشته شود، تمام مسايل
شخصی، سياسی و غيره نويسندگان و
سردبيران روزنامه از جمله آقايان
"حسن.ش" و "م.
ن" و "م. ا"
و "م. م"( در
رابطه با تحريريه) و "ی.
م." و "ح.
ازغدی” و غيره
را بدون رودربايستی خواهم نوشت."
كيهان
ديگر چيزی ننوشت و نبوی هم . در
اين ميان آنكه حيران ماند
خوانندگان مقاله سيدابراهيم
نبوی بود. از نبوی انتظار
می رفت، حالا كه در تهران نيست تا
در روز خبرنگار تحصن كند، تحصن قلم
خود را در مهاجرت می شكست و حداقل
نام كامل اين آقايانی كه زيرو
بالايشان را چنان می داند كه با
يك اشاره او جازده اند را می نوشت.
خانواده
- به شمول دختر و پسر و زن - آنها كه
در زندان اند و آنها كه تحصن كردند و
بی شك شريعتمداری برای سر
همه شان جايزه گذاشته نيز در تيررس
اند! مضاف بر اينكه طور
شريعتمداری برای شكار مستقيم
خودشان هم پهن است. زن و فرزند و
دختر و پسر آنها نيز( به نامه
سحابی و عبدی مراجعه كنيد)
درخطرند!
|