اخبار

پيك

                       

عمادالدين‌باقی:‌ازخودبپرسيد،برای‌اصلاحات‌چه‌كرده‌ايد؟

تماشاگران اصلاحات را

به ميدان جنبش فرابخوانيد!

 

عمادالدين باقي

در اين روزها پيوسته و به صورت مستقيم و نامستقيم اين پرسش‌‌ها به سوي‌مان رها شده‌اند كه چه بايد كرد؟ چرا اصلاح‌طلبان كاری نمي‌كنند؟ و ...

اين مقال در مقام تنقيح پرسش‌‌ها و معطوف ساختن آن به خود پرسشگران است. از اين‌رو يك تقسيم‌بندی متناسب لازم مي‌آيد. از لحاظ علمی، هر پديده‌ای از جمله اصلاح‌طلبی را مي‌توان به اعتبارهای گوناگون تقسيم‌بندي‌های گوناگونی كرد. در تقسيم‌بندی اصلاح‌طلبی تماشاگرانه و اصلاح‌طلبی بازيگرانه، همگان در زمره اصلاح‌گران هستند.

اما در اصلاح‌طلبی بازيگرانه، فرد هم اصلاح‌طلب است و هم بازيگر فعال و در اصلاح‌طلبی تماشاگرانه، فرد، هرچند اصلاح‌طلب است، منتظر بازی و نقش‌آفرينی ديگران مي‌باشد. در نوع دوم، فرد اصلاح‌طلب در انتظارهايی كه دارد و يا قضاوت‌هايی كه انجام مي‌دهد، خودش را حذف مي‌كند، خويشتن‌اش را داخل پرانتز مي‌بيند سپس به ديگران مي‌نگرد و عمل ديگران را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهد. او در حقيقت نگاه به بيرون دارد و هيچگاه به درون خويش و كارنامه خويش نظر نمي‌كند. از اين منظر، اصل پرسش «چه بايد كرد» نيز محل مناقشه قرار مي‌گيرد. پرسش چه بايد كرد با رويكرد دوم (تماشاگری) سنخيتی افزون‌تر دارد.

بدين معنا كه ما همواره در اين تصور هستيم كه ديگران برای ما چه كرده‌اند نه اين كه ما چه بايد بكنيم. اما اگر بخواهيم با رويكرد اصلاح‌طلبی بازيگرانه پرسش كنيم، پرسش سنجيده‌تر اين است «چه بايد بكنيم». در اين رويكرد خود ما وارد اين كنش و آنچه بايد انجام مي‌‌شود مي‌گرديم. اين تذكار ضروری است كه اصلاح‌طلبان بازيگر و تماشاگر نه فقط در جامعه كه در حاكميت و در ميان نمايندگان پارلمان و دولتيان نيز مشاهده مي‌شوند.

تعريف ياد شده تفاوت‌های فراوانی را درپی مي‌آورد. برای مثال آنان كه اصلاح‌طلبی تماشاگرانه را پذيرفته‌اند، همواره از ديگران توقع حركت و كنشگری فعالانه دارند و نگاه انتقادي‌شان حتی متوجه كسانی مي‌گردد كه در جريان جنبش، بيشتر ايستادگی ورزيده‌اند. آنان به نوعی به نفی اصلاح‌طلبی و تخطئه كنشگران پرداخته و اصلاح‌طلبان خارج از حاكميت كه مي‌كوشند در چارچوب منشور اصلاحات عمل كنند و نمايندگان اصلاح‌طلب مجلس (اعم از جسوران و منفعلان)، خاتمی و مطبوعات را يكسره هدف انتقاد و تخطئه قرار مي‌دهند.

بايد از سرزنشگران پرسيد در ازای انتقاداتی كه بيان مي‌كنند (هرچند بسياری از آنها وارد و روا هستند و بي‌ترديد برخی از رهبران جنبش اصلاحات به وعده‌های خويش وفا نكرده و يا پايمردی بايسته را در برابر سركوبگران انجام نداده‌اند) خود برای پيشرفت جنبش چه كرده‌اند.

آيا اين كفايت مي‌كند كه چند سال يك‌بار در پای صندوق‌های رأی حضور يافته سپس بنشينيم و نظاره‌گر حوادث باشيم و بنگريم كه ديگران چه كرده‌اند؟ اين رفتار متناسب با جامعه‌ای است كه پايه‌های دموكراسی در آن استقرار يافته و ركن چهارم و نهادهای مدنی نيرومند بر نهادهای قدرت نظارت داشته و توزيع اقتدار تحقق يافته است. رفتار متناسب با جامعه‌ای كه در حال گذار به دموكراسی و در تكاپوی يك جنبش اجتماعی است رفتار بازيگرانه است. نمي‌توان خواهان دموكراسی و منافع سرشار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن بود و آن را به رايگان و بدون پرداخت هزينه به كف آورد. اين ميدان، همچون استاديوم فوتبال نيست كه گروهی بازيگر و سايرين تماشاگر باشند. در اين ميدان بايد همه بازيگر باشند تا با آهنگی سريع‌تر و هزينه كمتر دستيابی به هدف ميسر گردد. انتقادی كه در همين فراز متوجه اصلاح‌طلبان است اين كه در چند سال اخير پيوسته گفته‌اند كه «مي‌خواهيم اصلاحات را بدون هزينه پيش بريم». تبليغ اين منطق نادرست در انفعال خود بازيگران اصلاح‌طلبی و نيز جامعه بدون تأثير نبوده است. گفتمان اصلاحات بدون هزينه، ناخودآگاه پارادايم وحشت را حاكم مي‌سازد به گونه‌ای كه اگر چند نفر زندانی و چند مطبوعه توقيف شدند تصور مي‌شود هزينه سنگينی برای جنبشی كه قرار بود بدون هزينه باشد پرداخت شده است. اما مگر مي‌شود به دريا رفت و خيس نشد، مگر مي‌شود آزادی و رفاه و امنيت خواست و رايگان به كف آورد؟ مگر تاريخ ملت‌های آزاد نشان نمي‌دهد كه در طول دو سه قرن چه زجرها و زندان‌ها و داغ و درفش‌ها ديده‌اند تا به موقعيت كنونی رسيده‌اند؟ برای خشت خشت بنای دموكراسی در جوامع دموكراتيك تاوان‌های سنگينی پرداخته‌اند. مگر يك قرص نان را هم مجانی به كسی مي‌دهند كه دموكراسی با آن عظمت را رايگان بخواهيم؟ منطق درست اين است كه پرداخت هزينه جزئی از فرايند اصلاحات و ضرورت اصلاحگری است. اين چه پنداری است كه بايستی عده‌ای عمل كنند و عده‌ای ديگر از آنان توقع داشته باشند؟

آنچه ما مي‌خواهيم آنقدر بزرگ و ارزشمند است كه آنچه تاكنون برايش پرداخته‌ايم نيز اندك است. اگر سخن از فشارهای سياسی و اقتصادی در سال‌های پيشين است كه كم و بيش بر گرده همگان بوده و اكثريت مردم از اين حيث برابرند و نمي‌توان به استناد اين وضعيت عمومی، خود را معاف كرد و از عده ديگری از همين مردم كه همچون ما، آنان هم طعم ناملايمات اقتصادی و... را چشيده‌اند توقع داشت. بايد همه و حتی پرسشگران آستين‌ها را بالا زده و به ميدان بيايند. بايد اصلاح‌طلبی بازيگرانه، گفتمان مسلط شود و البته هرگاه چنين شد قهراً دستاوردها افزون و هزينه‌‌ها اندك خواهد شد. اگر بار جنبش را فقط بر گرده مجلس و دولت و مطبوعات بيفكنيم، اين بار سنگين و فوق طاقت به منزل مقصود نخواهد رسيد اما اگر اين بار بر شانه شهروندان بازيگر و نهادهای فعال توزيع گردد، باری سبك و حمل آن آسان‌تر خواهد شد. فقط با عموميت يافتن بازيگری است كه هزينه‌ها كاهش مي‌يابد. زيرا مادامی كه ترس وجود داشته باشد، شكست و انفعال و هزينه پرداختن نيز هست.

اين كه عده‌ای گمان مي‌كنند بايد بنشينند تا ديگران عمل كنند و ديگران را تشويق به عمل و يا هزينه‌دادن كنند ولی خود حاضر نباشند چنين كنند منصفانه نيست. اگر ما وضع موجود را مي‌پذيريم كه تحمل مي‌كنيم و مشكلی با آن نداريم، اما اگر معتقديم بايستی تغييری صورت گيرد دو راه بيشتر نداريم. 1- انقلاب و ويرانگری و خشونت 2- اصلاحات آرام و راديكال و تحول بدون خشونت. اگر دومين راه را كه به سود منافع فردی و ملی ماست برگزيديم نبايد فقط حرف زد يا تماشاگر بود. بايد آستين‌ها را بالا زد و به ميدان عمل آمد. هر شهروندی بايد به سهم خود در تقويت نهادهای مدنی بكوشد، در اجتماعات مدنی حضور يابد. سخن بگويد و در اين صورت است كه دولت و مجلس نيز از انفعال و تسليم‌طلبی خارج شده و به ناگزير فعال مي‌شوند. سرخوردگی، حاصلی جز دوام همين وضعيت ناهنجار كنونی نخواهد داشت و هيچ تحول و بهبودی را به ارمغان نخواهد آورد.

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی