اخبار

پيك

                       

به ياری مبارزان در بند برخيزيم!

   مرضيه مرتاضی لنگرودي

 

حكايت مبارزان در بند امروز بي‌شباهت به  حضرت يوسف نيست. آنان كه به زندان افتاده‌اند و تحت فشار، بر ايشان «خلاصي» از محبس اهميتی فراتر از آرمانخواهی مي‌يابد. اين مبارزان، معمولاً آگاهتر از آنند كه ندانند اين رهايی موقتی و سرشار از نااميدی را به قيمت از دست دادن آرامش درونی خود به دست مي‌آورند.

اگر حاصل و نتيجه آرمانخواهی پرداخت هزينه‌هايی باشد كه تمام زندگی فرد در طول عمرش را تحت‌الشعاع قرار دهد و از او موجودی سرخورده و منزوی سازد، آنگاه عقل انسان به او  حكم مي‌كند دور برخی آرمان‌های خود خط قرمز بكشد.

آنان كه در زندان‌های بي‌نام و نشان، آرمانخواهان را تحت فشار قرار مي‌دهند نيز مي‌دانند كه اعتراف و اقرار تحت فشار فاقد اعتبار است. همانطور كه از لحاظ شرعی هم كاری زشت و گناه است كه كسانی وادار به اقرار به معصيت و جرم شوند.

وقتی پيغمبر خدا حضرت يوسف (ع)، زير فشار در زندان لحظه‌ای خداوند را فراموش مي‌كند و از رفيق هم‌سلولی خود مي‌‌خواهد كه شفاعت او را نزد فرعون بكند تا آزاد شود، از انسان‌های معمولی چه انتظاری مي‌توان داشت؟

در اين ميان، وظيفه جامعه است كه به ياری انسان‌های آرمانخواه بشتابد، و اجازه ندهد با شريفترين انسان‌های جامعه چنين رفتار مخربی صورت گيرد.

برخورد عقلانی جامعه با منتقدان و آرمانگرايانی كه برای توبه كردن از آرمان‌های مردمي‌شان تحت فشار قرار گرفته‌اند، مي‌تواند جامعه‌ای را همچنان آرمانی و مولد و حساس بر آزادی و برابری نگاه دارد.

شايسته‌ترين رفتار عقلانی جامعه در برابر چنين رفتارهايی اين است كه با پرهيز از نگرش افسانه‌ای «قهرمان‌سازي»  و ضمن دانستن قدر و ارزش آرمانگرايان تحت فشار، همدرد افراد دردمندی گردد كه از سر آرمانخواهی و به نيت خير قدم در راه مصالح مردم نهاده‌اند و حقوق حقه آنان را فرياد نموده‌اند و به واسطه اين حق‌خواهی، آزادی و امنيت خود را به خطر انداخته‌اند. مسلماً انسان آرمانخواه، حتی اگر صاحبان قدرت بتوانند او را از آرمان‌هايش جدا كنند و به توبه لفظی از آنها وادارش سازند، از انسان‌هايی كه هرگز جرأت تجربه زندگی آرمانی و در افتادن با قدرت را به خود نداده‌اند، باارز‌ش‌تر و محترم‌تر است.

در جوامع -به قول ميلان كوندرا-لااقل سه دسته در به توبه كشاندن و مضمحل كردن شخص آرمانخواه تلاش مي‌كنند. يك دسته آنها كه توبه نكرده‌اند و قهرمان شده‌اند و مي‌خواهند افتخار قهرمانی فقط برای ايشان بماند و بس، دسته ديگر آنها كه توبه كرده‌اند و شكسته‌اند و مي‌خواهند همه توبه كنند و بگويند كه قهرمانی وجود ندارد؛ و دسته سوم آنها كه اساساً وارد ماجرايی نشده‌اند و هرگز به پاسخگويی به خويشتن خويش برای انتخاب چگونگی زندگی خود نپرداخته‌اند و هويتی مادون قهرمانی (از نوع شكست‌خورده يا نخورده‌اش) دارند. آنها مي‌خواهند كه در زمينه رخوت و سستی و بي‌اعتنايی نسبت به سرنوشت خود و ملت خويش بين خود و ديگران فرقی و تفاوتی نبينند.

انصاف و منطق به ما حكم مي‌كند كه به جای قهرمان‌پروري‌های كاذب و پيچيده در لفافه‌های گزافه‌گويي‌های تاريخ مصرف گذشته، اقليتی مبارز و آرمانخواه را پاس بداريم كه علي‌رغم اينكه مي‌دانسته‌اند مبارزه هزينه‌های گزاف به قيمت جان و آبرو و حيثيت برايشان دارد، از پرداخت آن در جهت تحقق آزادی و استقلال و شرف انسانی دريغ  نكرده‌اند.

نبايد اجازه دهيم تا ترس از دست دادن حيثيت و آبرو و شخصيت آرمانی افراد، باعث شود حقوق مبارزه برای كسب آزادی و استقلال و عدالت كم‌شورتر و خلوت‌تر شود.( عنوان را پيك انتخاب كرده است)

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی