اخبار

پيك

                       

مجمع روحانيون بايد از توهم خارج شود

"رهبر" در صف كودتاچيان 

 

حميد رضا ترقی قائم مقام مركز سياسی جمعيت موتلفه در گفتگويی با خبرگزاری ايسنا، به تبيين شاخص خودی و غيرخودی پرداخت و چنين اعلام كرد: " مهمترين ويژگي‌ها و شاخصه‌های همة عوامل فعال در سه قوه التزام، انجام وظيفه و حركت زير نظر مقام معظم رهبری و امامت جامعه و حركت در راستای سياست های اعلام شده از سوی ايشان، التزام و اجرای قانون اساسی و قوانين جاری كشور و التزام به اسلام و ولايت فقيه" است.

حبيب الله عسگراولادی دبيركل جمعيت موتلفه اسلامی نيز در نامه ای كه اخيرا برای آيت الله موسوی خوئينی ها ارسال كرد ضمن اعلام اينكه "موتلفه با اصلاحات مخالف نيست" محور وحدت و اصلاحات و خودی وغيرخودی را وفاداری به رهبر جمهوری اسلامی و التزام به ولايت فقيه با تفسيری كه موتلفه از آن دارد اعلام نمود.

اينكه عسگراولادی و موتلفه و جناح راست به دست وپا افتاده اند تا رهبر جمهوری اسلامی و وفاداری به او را محور وحدت گروهها و تشخيص خودی از غيرخودی اعلام كنند ناشی از يك حادثه جديد است كه در روزها و هفته های اخير اتفاق افتاد. اين حادثه عبارت بود از قرار گرفتن كامل رهبر در كنار كودتاچيان برای وادار كردن محمد خاتمی به استعفا.

اين حادثه هشدار و ضربه بزرگی بود به بخشی از مجمع روحانيون مبارز كه تا به امروز اميدوار بود بتواند ميان رهبر و بقيه ارگانهای انتصابی فاصله ايجاد كرده و رهبر را با هشدار نسبت به پيامدهای حذف خاتمی به سمت اصلاحات جلب يا لااقل مخالفت وی را خنثی كند.

اين سياست حتی اگر در زمانی جنبه هايی مثبت داشت و توانست فضايی را برای تداوم جنبش اصلاحات بوجود آورد، در شرايط پس از انتخابات شوراها، ديگر كارايی خود را از دست داد و به انديشه يی خطرناك تبديل شد.

با اينحال برخی از اعضای مجمع روحانيون مبارز همچنان بر ادامه آن پای می فشارند كه مخرب ترين نمونه آن را می توان در محكوم كردن بيانيه مشترك چندی پيش فعالان اصلاح طلب با نيروهای ملی مذهبی و دگرانديش دانست. اين بخش از اعضای مجمع روحانيون مبارز مدعی بودند امضای آن بيانيه مشترك مرزهای ميان خودی و غيرخودی را به هم ريخته است. در حاليكه برعكس بيانيه مشترك فعالان اصلاح طلب و دگرانديشان ميكوشيد مرزهای خودی و غيرخودی را در جای درست خود قرار دهد و آن را از محوريت رهبر جمهوری اسلامی و وفاداری به او، به محوريت اعتقاد به اصلاحات و وفاداری به رای مردم بكشاند. در واقع از نظر مردم آن دگرانديش يا ملی مذهبی كه به رای مردم احترام می گذارد و از اصلاحات حمايت می كند از هر خودی، خودی تر است و رهبر و فرماندهان جناح راست كه عليه مردم توطئه و كودتا می كنند از هر كس ديگری غيرخودی تر.

با حمايت رهبر از كودتا عليه خاتمی، موضع اين بخش از اعضای مجمع روحانيون مبارز بشدت ضعيف شد و موتلفه و جناح راست ورود به صحنه آيت الله موسوی خوئينی ها و سخنان و تعابير صريحی را كه بر زبان راند در همين ارتباط ارزيابی می كنند. آنان تا به حال شايع كرده بودند كه خوئينی ها در اعتراض به خاتمی است كه سكوت كرده است، اما حمايت خوئينی ها از رييس‌جمهور در اوج حملاتی كه به وی می شود، به اين انديشه ميدان داد كه سكوت او در واقع بيشتر در اعتراض به سياست مجمع روحانيون مبارز بوده است. 

تعجيل عسگراولادی و نامه ای كه به خوئينی ها نوشته است، از يكسو نشان از آگاهی او از تغيير ناگزير اوضاع در مجمع روحانيون مبارز و وزن تازه آيت الله موسوی خوئينی ها و نظرات او در پی حوادث اخير می دهد و از سوی ديگر می خواهد از خوئينی ها تائيديه‌ای برای حفظ و تعيين مرز خودی و غيرخودی نه براساس اصلاحات و احترام به رای مردم و وفاداری به محمد خاتمی، بلكه براساس وفاداری به رهبر كودتاچی جمهوری اسلامی و التزام به ولايت فقيه غيرپاسخگو بگيرد.

 

حمايت ادامه دار رهبر جمهوری اسلامی از حفظ تركيب اعضای شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام بسود دشمنان اصلاحات ، تلاش او برای بدست گيری رهبری مبارزه با به اصطلاح گرانی برای ناراضی نشان دادن مردم از رئيس جمهور در چارچوب چيدن مقدمات كودتا ، حمايت او از اقتدار قوه قضاييه در سركوب طرفداران اصلاحات و بالاخره كودتای اخير فرماندهان سپاه كه در همآهنگی با رهبر عمل می كنند، همگی برای وادار كردن محمد خاتمی به استعفا، جامعه را وارد وضعيتی جديد كرد و نشان داد كه رهبر جمهوری اسلامی نه محور وحدت است ، نه عامل بقای نظام و نه معيار خودی و غيرخودی. اكنون و در اين شرايط جديد برای آنانی هم كه اندكی ترديد داشتند، روشن شده است كه گزيری از آن نيست كه نحوه برخورد جنبش اصلاحات با رهبر جمهوری اسلامی را براساس  پايه هايی ديگر قرار داد. مسئله ديگر امروز اين نيست كه چگونه با عقب نشينی، با نشان دادن وفاداری خود به رهبر و جمهوری اسلامی، با نشان دادن فايده حضور خاتمی در راس كشور يا خطر استعفای وی می شود رهبر را از قرار گرفتن در مقابل اصلاحات دور كرد. مسئله امروز آن است كه دربرابر رهبری كه در كنار كودتاچيان و در راس آنان قرار گرفته است چگونه وسيع ترين نيروی اجتماعی را سازمان داد و تلاش برای براندازی محمد خاتمی و پايان دادن به جنبش دوم خرداد را خنثی كرد. اين مسئله مركزی برای دوران آينده است و همه انديشه ها و چاره جويی ها كه بايد از درون آن برقراری يك دولت وحدت ملی بيرون آيد بايد متوجه حل اين مسئله باشد.

bookmark

جبهه مشاركت و مجمع روحانيون
اگر به خود نيآيند، شكست را بايد بپذيرند

 
 

كودتای گام به گام رهبر و نهادهای انتصابی وی برای وادار كردن محمد خاتمی به استعفا هرچند ناكام مانده اما پايان نيافته است. تنها درصورتی ميتوان ادامه اين كودتا را متوقف كرد كه عواملی را كه موجب اميد و اطمينان رهبر و وابستگان وی به پيروزی و موفقيت در چنين كودتايی شد با دقت بررسی نمود.

شواهد و قرائن نشان ميدهد كه تصميم به كودتا از روزی اتخاذ شد كه جناح راست با ده درصد آراء در انتخابات شوراهای شهرهای بزرگ پيروز شد. تحميل يك شهردار بدسابقه و نظامی برای تهران و سپردن امور شهرداريها به عناصری از سپاه نشان از اتخاذ فوری اين تصميم داشت.

اين انتخابات همچنين موجب شد كه رهبر جمهوری اسلامی و گرايشهای عمده تاثيرگذار در جناح راست كه تا پيش از آن نسبت به بركناری محمد خاتمی متزلزل بودند و از پيامدهای احتمالی آن بيم داشتند، آخرين ترديدهای خود را كنار بگذارند و بر سر براندازی خاتمی و دولت اصلاحات به تفاهم برسند.

دو نيروی عمده اصلاح طلبان، يعنی جبهه مشاركت و مجمع روحانيون مبارز اين تحول را درك نكردند و هنوز در فضای قبل از انتخابات شوراها بسر می بردند. هر دوی آنان همچنان تصور می كردند كه جبهه مخالفان اصلاحات نيز از سقوط مشروعيت نظام نگران خواهد شد و در بركناری خاتمی دچار تزلزل است و می توان در آن شكاف انداخت. از درون اين تحليل نادرست دو مشی نادرست بيرون آمد.

1-    از يكسو در صف جبهه مشاركت تصور می شد كه می توانند با ادامه تهديد خروج از حاكميت و طرح استعفای خاتمی جناح راست را ترساند و آنان را از ادامه فشار به اصلاحات باز داشت.

2-    برعكس در صف مجمع روحانيون مبارز تصور ميشد كه ميتوان با نزديك كردن خود به رهبر و نشان دادن وفاداری به او و فاصله گرفتن از دگرانديشان طرفدار اصلاحات، رهبر را از پيوستن به مخالفان اصلاحات باز داشت.

اين دو مشی با توجه به اينكه جبهه راست قبلا بر سر وادار كردن خاتمی به استعفا به تفاهم رسيده بود تاثيری منفی و مخرب داشت.

سياست غلط جبهه مشاركت در بزرگ كردن خواست استعفای خاتمی كه معمولا با انواع و اقسام انتقادات به وی نيز توام بود، بتدريج به جا افتادن اين تصور انجاميد كه اولا وجود خاتمی هيچ تاثير مثبتی بر روند امور ندارد و ثانيا اكثريت مردم خواهان استعفای او هستند. و اين هر دو درست همان چيزی بود كه جبهه ضداصلاحات برای كودتای خود بدنبال اثبات آن بود.

از درون اين وضع بود كه جبهه ضداصلاحات برنامه تشديد فشار اقتصادی بر دولت را به اجرا گذاشت و طرح خواستهای اقتصادی مردم و سرانجام ماجرای مبارزه با گرانی را برای تضعيف خاتمی برگزيد. اين سياست توطئه آميز مستقيما از زبان رهبر در ديدار با نمايندگان مجلس در سالگرد گشايش مجلس بيان شد.

هدف اين بود كه خواست استعفای خاتمی به نارضايتی مردم از وضع بحرانی اقتصادی پيوند زده شود و بركناری و استعفای خاتمی را قيام مردم عليه وی وانمود كنند.

سياست مجمع روحانيون مبارز نيز از سوی ديگر به اين طرح كمك كرد. زيرا درست در زمانی كه رهبر مشغول توطئه كودتايی عليه محمد خاتمی بود، آنان همچنان بدنبال رسيدن به تفاهم با او بودند و برای جلب رضايت او مانع از شكلگيری يك جبهه قاطع دفاع از اصلاحات متشكل از اصلاح طلبان و دگرانديشان ميشدند.  

با اين خطای سياسی جبهه مشاركت و مجمع روحانيون مبارز، مرزهای اصلاحات و ضداصلاحات به هم ريخت. جبهه مشاركت توهين كنندگان به خاتمی و طرفداران استعفای او را درجبهه اصلاحات تحمل كرد و مجمع روحانيون مبارز دگرانديشان و ملی مذهبی های طرفدار اصلاحات و محمد خاتمی را از جمله نيروهای درون  اين جبهه ندانست.

اين خطای بزرگ سياسی هنوز هم آنچنان كه بايد درك نشده و برآن نقطه پايان نهاده نشده است. مثلا اگر ملا حسنی يا مصباح يزدی خواهان استعفای خاتمی شوند و كلامی عليه او صحبت كنند، سايت ها و روزنامه های وابسته به مشاركت آنان را بدرستی در معرض شديدترين انتقادها و حتی تمسخرها قرار می دهند اما وقتی همان حرف ها و حتی سخيف تر از آنها از دهان عبدالكريم سروش بيرون می آيد، با عكس و تفصيلات و احترام بسيار در سايت رويداد چاپ می شود. مردم نمی فهمند چرا ملاحسنی بگويد خاتمی استعفا بدهد بد است، اما اگر عبدالكريم سروش بگويد خوب است؟

مردم فقط اين را می فهمند كه طرفداران خاتمی خود دارای انسجام فكری نيستند، مرز اصلاحات برايشان روشن نيست و جبهه ها را براساس دفاع از خاتمی و اصلاحات تعيين نمی كنند.

همين وضع به شكلی ديگر در مجمع روحانيون مبارز وجود دارد. عناصر ضداصلاحات كه تا به امروز دهها بار عليه دولت و محمد خاتمی ناسزا گفته و فحاشی و خرابكاری كرده اند، توسط اعضای اين مجمع بعنوان دوست و رفيق و هم حوزه ای قديمی و هم جبهه ای معرفی ميشوند، اما فلان دگرانديش يا ملی مذهبی كه از اصلاحات و رای مردم دفاع كرده و بابت آن زندان وبازداشت و شكنجه می شود را غيرخودی می نامند و او را نفی و طرد می كنند. اينان نيز بدينوسيله نشان می دهند كه برای آنان اصلاحات اصل نيست و مرز دوستان و دشمنان براساس برخورد آنان نسبت به اصلاحات تعيين نمی شود.

بديهی است وقتی اصلاح طلبان خود اصلاحات را اصل ندانند و و مرزها را براساس آن تعيين نكنند، نميتوان توقع داشت كه مردم، اصلاحات را اصل بدانند و به آن ايمان پيدا كنند.

نتيجه اين برهم زدن جبهه ها و مغشوش كردن مرز ميان اصلاحات و ضداصلاحات به برنامه ريزی جبهه ضداصلاحات برای تدارك كودتای گام به گامی ختم شد كه جامعه ما در اين روزهای بحرانی آن را دربرابر چشم خود شاهد است و هنوز هم بدرستی نمی داند چه می گذرد.

امروز بايد مرزها را روشن كرد و رفاقت و رودربايستی و يا اختلافات بيست سال پيش را مبنای اصلاحات قرار نداد. طرفداران و مخالفان اصلاحات را جز برپايه دفاع آنان از اصلاحات ، احترام آنان به رای مردم و حمايت آنان از محمد خاتمی بر پايه هيچ معياری ديگری نميشود تفكيك كرد و از هم تميز داد. جبهه مشاركت و مجمع روحانيون مبارز بعنوان دو متولی و مدعی مهم اصلاحات برای روشن كردن اين مرز وظيفه مهمی برعهده دارند و اگرنه، مسئوليت شكست را به سهم خود بايد بپذيرند.

 

 

                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی