ايران

پيك

                         

زبيگنيو برژينسكي

همه پرسی دركشورهای اسلامي

پس از اطمينان امريكا از برآمدن

 نيروی طرح خاورميانه بزرگ ازدرون آن

حذف نيروهای ملی و طرفدار استقلال و آزادي

زمينه را برای طرد سركوبگر در يك همه پرسی فراهم می كند

و از درون اين همه پرسی نيروی مورد نظر امريكا سر بر خواهد آورد.

 

 

برژينسكی درباره طرح خاورميانه بزرگ، كه ظاهرا می رود تا پايه و مايه تبليغاتی جورج بوش برای انتخابات آينده رياست جمهوری در اين كشور شود، نظرات دقيق تر و واضح تری را بيان می كند. او ظاهرا از اينكه در كشورهای اسلامی رفراندوم شود و مردم ماجراجويان را انتخاب كنند ابراز نگرانی می كند، وقتی صحبت از نيروهای ديگر اجتماعی نمی شود، اين ظن بيشتر قوی می شود كه زمينه سازی سياسی كه او به آن اشاره می كند چيزی نيست جز تقويت وابستگاه مستقيم امريكا در اين كشورها و نه جنبش ها و مليون و طرفداران استقلال و درعين حال مخالف ماجراجوئی و عقب گرائی مذهبی در آنها. آنچه برژينسكی می گويد و سوابق و تئوری پردازی های او در گذشته نشان می دهد يك زنگ خطر است. اين زنگ خطر می گويد كه در اين كشورها ابتدا آلترناتيوهای ملی بايد كنار بروند، گرچه بهانه را رهبر حماس و يا اسامه بن لادن معرفی می كند. در اين صورت است كه نيروی ملی داخل كشورهای مورد نظر امريكا و برژينسكی از صحنه سياسی حذف می شوند و طرد ماجراجويان و راستگرايانی كه در خود كشورهای اسلامی نيز(عليرغم جاروجنجالی كه مانند ايران می كنند) در اقليت اند و مطرود كار دشواری نيست. دراين صورت است كه نيروی خودی امريكا از دل هر رفراندوم و همه پرسی سر برخواهد آورد.

ما در ايران دقيقا شاهد همين تاكتيك هستيم و خطری كه بعنوان يورش و سركوب جامعه را تهديد می كند از همين نقطه بر می خيزد. يعنی ابتدا خلاصی امريكا از شر نيروهای ملی و مترقی كه آلترناتيو حكومت اند و سپس كنار گذاشتن سركوبگرانی كه مورد نفرت مردم اند(در همين انتخابات اخير آنها فقط 15 درصد رای آوردند و آن هم با شعار آزادی و شادي) در يك همه پرسی كاری ساده خواهد بود. درغياب نيروهای ملی جانشينی كه در مصاف راستگرايان و ماجراجويان و خشونت طلبان قرار می گيرد، جز نيروی مستقيم داخلی امريكا كدام است؟

از قول و در كلمات به ظاهر صالح و واقع بينانه برژينسكی اين توصيه و تاكتيك را بخوانيم:

دولت بوش به خاطر تعهد بلندمدت خود در قبال دموكراسی در خاورميانه سزاوار تحسين است. اما نسنجيده عمل كردن می تواند حتی يك ايده خوب را تباه كند. بدتر اينكه اين ايده می تواند نتيجه معكوس هم داشته باشد. به ويژه اگر مردم را اين سوءظن فرا گيرد كه انگيزه هايی پنهانی در كار هستند. اين دقيقاً آن چيزی است كه «طرح خاورميانه بزرگ» بوش با آن روبه روست، طرحی ابتكاری كه ترسيم كننده گام هايی است كه ايالات متحده و شركای آن در گروه هشت كشور صنعتی می توانند در جهت ارتقا و گسترش آزادی سياسی، برابری زنان، دسترسی به آموزش و گشودگی بيشتر در ساختار خاورميانه، بردارند. اصول و بنيادهای اين طرح شامل ايجاد مناطق آزاد تجاری، تزريق سرمايه به شركت های كوچك و نظارت بر انتخابات است.


وقتی پيش نويس اين طرح ماه گذشته در الحيات، روزنامه عربی چاپ لندن، انتشار يافت رهبران عرب به سرعت _ و با ناخشنودی _ به آنچه كه آنها تلاش های آمريكا برای تحميل تغيير می پنداشتند، واكنش نشان دادند.  بايد بر سرعت حركت خود بيفزايد به ويژه اگر می خواهد
گروه ۸ در نشست سران خود در ژوئن به پای اين طرح امضای تأييد بگذارند.


ترديدی نيست كه امريكا كار سنگينی را آغاز كرده است. اين تصور كه آمريكا با حمايت اروپا و تأييد اسرائيل به جهان عرب خواهد آموخت چگونه مدرن و دموكراتيك شود در حداقل خود واكنش های ضد و نقيض و ترديدآميزی برخواهد انگيخت. (هر چه باشد اينجا منطقه ای است كه خاطره سلطه فرانسويان و انگليسی ها هنوز در آن زنده است). با آنكه به نظر می رسد اين برنامه داوطلبانه باشد برخی بيم آن دارند كه
اجبار و فشار هم در پس خود نهفته داشته باشد. دموكراسی اگر با بی صبری تحميل شود می تواند عواقب ناخواسته ای در پی داشته باشد. اگر فلسطينی ها می توانستند در انتخاباتی واقعاً آزاد رهبری برای خود برگزينند از كجا معلوم رهبر حماس را انتخاب نكنند؟ اگر قرار شود به زودی انتخابات آزاد در عربستان سعودی برگزار شود چه تضمينی وجود دارد كه شاهزاده عبدالله اصلاح طلب بر اسامه بن لادن يا هر رهبر اسلام گرای ستيزه جوی ديگر پيروز شود؟ دموكراسی اگر سنت های قانون گرايی به درستی نپذيرد و به آن نيرو ندهد ممكن است تا حد رفراندوم هايی بيعت گونه تنزل يابد كه فقط به افراطی گری و اقتدارگرايی مشروعيت می بخشد.

اگر قرار باشد طرح ابتكاری دولت بوش موفق از آب درآيد بايد با واقعيت های منطقه ای هماهنگی بيشتری پيدا كند. برای نيل به اين هدف دولت بايد گام های زير را بردارد:

1- نخست اين برنامه بايد با كمك كشورهای عرب طرح ريزی شود نه اينكه فقط آنها را در برابر عمل انجام شده قرار داد. مصری ها و سعودی ها اگر احساس كنند به سنت های مذهبی و فرهنگی شان بی احترامی می شود به استقبال دموكراسی نخواهند رفت. اروپايی ها نيز بايد به طور كامل دخالت داده شوند و نيز بايد به ابتكار خود گفت وگو با ملت های منطقه را در رابطه با تعريف و اهداف طرح برنامه ريزی شده پی بگيرند. آن گاه می توان هر گونه اختلاف در رهيافت ها را در نشست سران گروه ۸ حل و فصل كرد. دوم، برنامه ريزان اين طرح بايد به اين مهم پی ببرند كه بدون شأن و عزت سياسی حاصل از استقلال اراده آزاد فردی، دموكراسی نمی تواند وجود داشته باشد.


2- آلمانی ها عزت سياسی خود را در مدت زمان نسبتاً كوتاهی پس از پايان جنگ جهانی دوم بازيافتند و اين به نوبه خود به آنها كمك كرد سنت های دموكراتيك عصر پيش از نازی ها را احيا كنند. برنامه دموكراسی برای اعراب، اگر با
تلاش برای استقلال و حاكميت بخشی به عراقی ها و فلسطينی ها همگام شود موفقيت آميزتر خواهد بود و مقبوليت فراگيرتری خواهد يافت. در غير اين صورت دموكراسی برای بسياری در جهان عرب يك ويترين زيبا برای تداوم سلطه بيگانه به نظر خواهد رسيد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی