ايران

پيك

                         

مردم يا اسلام

بدون مردم، برمذهب همان خواهد

رفت كه در 15 خرداد رفت!

 

 

عطاءالله مهاجرانی، وزير مستعفی ارشاد در كابينه خاتمی، با خبرگزاری ايسنا مصاحبه كرده است. او در اين مصاحبه پس از ذكر سرگذشت نخبگان در ايران طی چند صد سال گذشته، به روزگار كنونی و اصلاحات پرداخته و گفت:

رويكرد انقلاب اسلامی نسبت به نخبگان را مي‌توان در دو مرحله‌ تا پيروزی و پس از آن شناسايی كرد. در مرحله‌ تا پيروزی تمامی گرايش‌ها و نخبگان اعم از مسلمان، ملی و ماركسيست ، هر كدام با گرايش‌های فرعی زير مجموعه‌ خود حضورداشتند. پس از پيروزی انقلاب، وقتی رفراندوم نامگذاری نظام مطرح شد، دو گرايش ملی كه بر جمهوری پای مي‌فشردند و گرايش چپ ماركسيستی و سوسياليستی حذف شدند. گرايش ملی - مذهبی نهضت آزادی نيز كه شعار جمهوری دموكراتيك اسلامی مي‌دادند در آبان 1358 از دولت كناره‌گيری كردند و به تدريج حذف شدند.در دوم خرداد 1376 مي‌توان گفت كه جمهور مردم واكنش نشان دادند و با رای به“ سيدمحمد خاتمی” نگاه حذف‌گرا را به حاشيه راندند و ما شاهد حضور نخبگان سياسی و فرهنگی و فكری بوديم، البته اين حضور بس آسان مي‌نمود اول، ولی افتاد مشكل‌ها.  سرانجام در بهمن 1382 شاهد حذف سازماندهی شده‌ نخبگان بوديم.

مشكل اصلی ما عدم تبيين مقولات اساسی مثل «آزادي»،«استقلال»، «جمهوريت» و نظاير آن است. واقعيت اين است كه هر كس از ظن خود و متكی بر سليقه‌ خود اين مفاهيم را تعريف مي‌كند. چنانكه امام جمعه‌ موقت تهران مي‌گويد: ايران آزادترين كشور دنياست.(آيت  الله يزدي) و ايشان اين تعبير را در زمانی به كار برد كه چندين هزار نفر از نخبگان سياسی و فرهنگی و علمی و فنی با رد صلاحيت امكان حضور در انتخابات مجلس هفتم را از دست داده‌اند. تا وقتی اين مفاهيم دقيقا تعريف نشده است، ما هم‌چنان دچار تضييع وقت و عزلت‌نشينی نخبگان خواهيم بود. به عنوان يك نمونه‌ تلخ و عبرت‌آموز زندانی شدن دكتر هاشم آقاجری است. او خود مكرر مي‌گويد كه قصد اهانت نداشته است و همه فقهای ما مي‌دانند كه مهم‌ترين عنصر در بحث ارتداد «قصد» است. ولی مع‌الاسف قريب به دو سال است كه ايشان در زندان به‌سر مي‌برند و تبديل به نشانه‌ای شده‌اند كه اهل فكر و نظر بر كناره روند.

در نهضت مشروطيت، استقلال‌طلبی و نفی سلطه و نفوذ بيگانگان چندان پررنگ نبود به همين دليل دولتی مثل انگلستان و سفارت انگلستان مجال می يافت در درون صفوف انقلابيون رخنه كند و ما گاه شاهد حضور تظاهر كنندگان در حياط سفارت انگليس هستيم. البته در مجلس اول مشروطيت در برابر استقراض خارجی نمايندگان مردم موضع‌گيری بسيار جدی داشتند كه اين موضع‌گيری به يك حركت ملی تبديل شد.

حركت و نهضت نفت اصولا ضد استيلای خارجی و دخالت و تسلط دولت انگلستان بر منابع و چگونگی توليد و بازار نفت بود. انقلاب اسلامی نيز در واقع بلوغ اركان استقلال طلبانه‌ ملت ايران به شمار مي‌آيد. سرنگونی نظام سلطنتی كه به عنوان مهم‌ترين تكيه‌گاه استيلای خارجی محسوب مي‌شد، برای آنها پشتوانه‌ داخلی استيلای خارجی را كه نظام استبدادی سلطنتی بود، از ميان برداشت.  بدون ترديد نبايد به مقوله‌ استقلال و چگونگی رابطه با غرب، «مطلق» نگريست. به عنوان مثال در قلمروی روابط اقتصادی مهم‌ترين خريدار نفت ما اروپاست و از سوی ديگر صنعت ما نيز كاملا متكی به آن كشورهاست. صنعت نفت، نيروگاه‌ها، هواپيمايی و... بدون ارتباط با غرب ميسر نمي‌شود. در قلمروی سياسی نيز نمي‌توان ارتباط با ديگران را ناديده گرفت. پذيرش الحاقيه‌ پروتكل انرژی هسته‌ای كه با سفر همزمان وزرای خارجه‌ انگليس وآلمان و فرانسه صورت گرفت، نشانه‌ای روشن از ضرورت ارتباط با جهان و اروپاست. اين ارتباط به معنی وابستگی و نفی استقلال نيست. چنانكه هيچ كس نمي‌تواند كشوری مثل هند يا سوريه را وابسته تلقی كند. شايد به عنوان نمونه اين تعبير مهاتما گاندی را در چگونگی تنظيم رابطه بتوان پذيرفت و پسنديد؛ او مي‌گويد“ در اتاقی كه زندگی مي‌كنم نمي‌توانم پنجره را به روی نسيم ببندم. اما بايد مراقب باشم كه توفان مرا از پای نيندازد.”

نكته‌ ديگری كه شايسته‌ تذكر است اين است كه در ايران در طول سده‌ گذشته احزاب مختلف به آسانی يكديگر را به عنوان عامل خارجی وانمود مي‌كردند. بياد بياوريم كه به عنوان مثال مرحوم مصدق و مرحوم بازرگان كه از زمره‌ صادق‌ترين و ملي‌ترين سياستمداران اين سده هستند، چگونه توسط مخالفان خود به عنوان عامل خارجی معرفی شدند. مثل كسانی كه تعداد قابل توجهی از نمايندگان مجلس ششم ـ بيش از 100 نماينده را ـ به عنوان عامل خارجی معرفی كردند. اين بيماری به زمان و تدبير نياز دارد تا به تدريج برطرف شود.

استبداد كه در طول تاريخ مهم‌ترين شاخص حكومت‌های ايران بوده است، معمولا نظر ديگری را برنمي‌تابد و از ديگران و بيشتر از آنها نخبگان، پيروی و تبعيت را مي‌طلبد. اين ويژگی حكومت استبدادی گرچه با پيروزی انقلاب اسلامی برطرف شد، اما در حكومت دينی نيز برخی سخن مخالف را مخالفت با دين تلقی مي‌كنند و از اين رو طرح نقد و نظر با دشواری رويارو مي‌شود.

مهاجرانی در باره جمهوری گفت:

به گمانم نمي‌توان جمهوريت را از اسلام جدا كرد. اسلام برای مردم است و بدون مردم، اساسا دين تحقق خارجی پيدا نمي‌كند. چنانكه تفاوت 15 خرداد 42 و 22 بهمن 57 حضور مردم است. غياب عموم مردم در 15 مرداد موجب شد نهضت پانزدهم خرداد 42 سركوب و امام خميني(ره) تبعيد شوند، حضور مردم در 22 بهمن نيز موجب شد كه امام(ره) از تبعيد در متن استقبالی باشكوه ، تاريخی و بي‌نظير به ميان مردم بازگردد و نظام سلطنتی سقوط كرد. بنابراين از اين تاكيد برجمهوريت به گونه‌ای كه از مبانی اعتقادی دينی فاصله بگيريم و يا تاكيد بر اسلام به گونه‌ای كه جمهوريت امری كم‌اهميت و زينتی جلوه مي‌كند، پذيرفتنی نيست. قانون اساسی ما اسلاميت و جمهوريت را در هم تافته و نفی هركدام را ممتنع مي‌داند. نه مي‌توان اسلاميت نظام را دگرگون كرد و نه مي‌توان بر جمهوريت خط بطلان كشيد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی