|
روزهای اولی كه سايت وب نوشت
را راه انداخته بودم هيچ عكس
العملی را در همكارانم در دولت
نديدم. خوشحال بودم كه كسی به
كاری به كار من ندارد.
يكی دو هفته كه گذشت، ديدم
خيلی ها دارند از سايت می
پرسند. می پرسيدم شما از كجا
فهميديد؟ ديدم تقريباً همه شان
می گفتند پسرمان يا دخترمان آنرا
ديده و به ما نشان داده يا خبرش را
داده است.
اين را گفتم تا معلوم شود كه نسل
فعلی، در همه جا حضور دارد و
فرزندان مجموعه حاكم نيز مثل
فرزندان مردم و احياناً به دليل
داشتن امكانات بيشتر، بيشتر از
فرزندان مردم عادی در جهان
ارتباط هستند و مثل همه شماها می
فهمند و طبعاً از نقادان داخلی
جريان حاكم محسوب می شوند.
اين نوع نگاه متفاوت، حداقل
خيری كه دارد اين است كه مسئولان
اگر نمی توانند مثل آنها دنيا را
بفهمند، ولی مجبورند نيم
نگاهی هم به واقعيتهای بی
پرده جامعه امروز داشته باشند.
فرزند يكی از وزرای معروف
يكبار ايميلی زده بود كه تورو
خدا از پدر من هم بخواهيد كه وبلاگ
داشته باشد و با مردم حرف بزند! من
از او خواهش كردم، ولی فقط خنده
مليحی كرد و قبول نكرد.
البته اين را هم بايد بگويم من يقين
ندارم كه فرزند همه افراد حكومت با
سايت و وبلاگ آشنايی داشته باشند.
از بعضی موضع گيريها و يا
رفتارها و نگاه بعضی از
نيروهای ذی نفوذ در سطوح
مختلف تصميم گيری كشور معلوم
می شود كه اگر كسی بود كه
حتی يك جمله از نگاه جامعه جوان
اين مرز و بوم راجع به دين و جامعه
را به آنان می گفت، هرگز اينگونه
فكر نمی كردند و حرف نمی زدند.
ولی در عين حال اميد من به اين خط
ارتباطی كه دنيايی متفاوت را
به درون جامعه ما می آورد ،
خيلی فراوان است.
چه بسيارند وبلاگهايی كه می
دانم متعلق به فرزندان كسانی است
كه هرگز باورنمی كنيم كه اين
وبلاگها را بنويسند. مهمتر اينكه
پدران خودشان نيز نمی دانند كه
اين نوشتارها مربوط به فرزندان
آنان است
|